هشدار موسویان درباره خشم ایرانیان مقیم خارج از کشور

حسین موسویان می‌گوید ناهماهنگی‌های مستمر بین دستگاه‌های کشور درمورد مسائل مربوط به ایرانیان مقیم خارج همیشه و درهردولتی مشهود بوده است؛ لذا نیازمند یک هماهنگی ملی دراجرای سیاست‌ها و برنامه‌های مصوب هستیم.

هشدار موسویان درباره خشم ایرانیان مقیم خارج از کشور

این سوال درستی است، اما یک واقعیت مهم فراموش می‌شود و آن اینکه حداقل ۹۵ درصد از ایرانی‌ها خارج به هیچ گروهی اعم از منافقین و کومله و حتی سلطنت طلب‌ها وابستگی ندارند و هیچ اعتقادی هم به آن‌ها ندارند و در هیج جنایتی هم دست نداشته‌اند. حتی بسیاری از هواداران این نوع گروهک‌ها مرتکب جنایت نشده‌اند و اگر احساس امنیت کنند، این گروهک‌ها را رها می‌کنند و به دامن کشور و خانواده‌شان بازمی‌گردند؛ لذا تصمیم عفو عمومی که مربوط به اکثریت قریب به اتفاق ایرانی‌های خارج از کشور است نباید قربانی یک اقلیت یکی دو درصدی شود.

دکتر سیدحسین موسویان، دیپلمات باتجربه کشورمان در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی، پیشنهادات خود را در این زمینه ارائه کرده است.

*برخی از مسئولین وعده داده‌اند که بعد از پایان نا‌آرامی‌های بعد از فوت مهسا امینی، تصمیمات لازم برای بهبود وضعیت کشور را بعمل خواهند آورد. اخیرا دربسیاری از شهر‌های مهم جهان غرب شاهد تظاهرات بی‌سابقه ایرانیان مقیم خارج از کشور بوده‌ایم. شما در مصاحبه‌هایتان درسال‌های متمادی گذشته مکرر ضرورت استفاده از ظرفیت ایرانی‌های مقیم خارج را مطرح کرده‌اید. اکنون شرایط را چگونه می‌بینید؟

ابتدا باید عرض کنم که حل مشکلات ایرانی‌های مقیم داخل کشور یک ضرورت حیاتی ترو فوری‌تر است. چون طبق آمار منتشره دررسانه‌های داخلی و اظهارات مقامات ایران، اکنون بین ۳۰ تا ۵۰ درصد از ایرانی‌ها زیر خط فقر زندگی می‌کنند و خط فقر نسبی خانوار‌ها در ایران به ۱۸ میلیون تومان رسیده است. ازسوی دیگر برخی از افکارسنجی‌ها نشان میدهد که از هر سه ایرانی یک نفرمایل به ترک کشور است که این نسبت درمورد میل مهاجرت فارغ التحصیلان و متخصصین کشور به حدود ۷۰ درصد میرسد. افکارسنجی‌های داخلی هم نشان می‌دهند که مهمترین علت میل به مهاجرت بی‌ثباتی اقتصادی، ابهام و ناامیدی نسبت به آینده و نارضایتی از سیاست‌ها و شیوه مدیریت و کشورداری است.

اما چون سوال شما درمورد شرایط ایرانیان مقیم خارج است باید عرض کنم که از ۶۵ سال عمری که خدا به من داده، حدود ۴۲ سال آن را درایران و حدود ۲۳ سال آن را یا درآمریکا و یا دراروپا زندگی کرده ام. نیمه دوم دهه ۵۰ دانشجوی دانشگاه کالیفرنیا بودم، بیش از نیمی از دهه ۷۰ را درآلمان سفیر بودم. سال ۸۶ بازداشت شدم و سال ۸۷ هم دادگاه حکمی داد که ۵ سال من را از داشتن پست دیپلماتیک محروم کرد و مسئولین وقت وزارت خارجه هم تحت فشار آقای احمدی نژاد، بازنشسته‌ام کردند؛ لذا مجبور به هجرت شدم و ۱۲ سال است که در دانشگاه پرینستون مشغول کار آکادمیک هستم؛ بنابراین از سال ۱۳۵۵ تا به امروز درارتباط مستقیم و نزدیک با بسیاری از ایرانی‌های مقیم خارج از کشور بوده‌ام و لذا میتوانم بگویم که خشم فعلی بسیاری از ایرانی‌های مقیم خارج نسبت به مدیریت و سیاست‌های جاری کشور بیسابقه است. تظاهرات اخیر هزاران نفری و بعضا چند ده هزار نفری دربسیاری از شهر‌های مهم کشور‌های جهان غرب با شعار‌های تغییر رژیم درایران، انعکاس گسترده‌ای دررسانه‌های جهان داشته که بیسابقه بود و نیازی به توضیح ندارد.

*چرا به چنین وضعیتی رسیده‌ایم و چه باید کرد؟

طبق آماری که برخی از مسئولین کشور اعلام کرده‌اند حدود ۶ تا ۷ میلیون ایرانی مقیم خارج ازکشور داریم که ظرفیت‌های علمی، اقتصادی، تخصصی، سیاسی و فرهنگی آن‌ها کم نظیر است. حدود ۱۰ سال پیش دبیرکل شورای عالی ایرانیان خارج از کشور نهاد ریاست جمهوری، توان اقتصادی و گردش مالی ایرانیان خارج از کشور را حدود ۲۰۰۰ تا ۴۰۰۰ میلیارد دلار اعلام کرد. با این وجود در ۴۰ سال گذشته هیچ دولتی در جذب ایرانیان خارج از کشور جهت بهره مندی کشور از توانایی‌های آن‌ها موفق نبوده است که به پنج دلیل آن اشاره می‌کنم.

۱- در سیاست‌های حاکمیتی، باور و اراده جدی برای استفاده از این ظرفیت عظیم وجود نداشته است.

۲- دربرخی مقاطع بخشی از حاکمیت باور و اراده داشته، اما یا اختیار نداشته و یا سایر بخش‌ها مخالف ومانع بوده‌اند؛ لذا عامل مهم دوم خلاء یک اجماع ملی درسطح کل حاکمیت است.

۳- هیچگاه یک برنامه جامع عملی همراه با ضوابط و مقررات قانونی برای جذب و همکاری ایرانیان مقیم خارج وجود نداشته که بدون آن هم تحقق چنین مهمی ممکن نیست.

۴- ناهماهنگی‌های مستمر بین دستگاه‌های کشور درمورد مسائل مربوط به ایرانیان مقیم خارج همیشه و درهردولتی مشهود بوده است؛ لذا نیازمند یک هماهنگی ملی دراجرای سیاست‌ها و برنامه‌های مصوب هستیم. برای این امر باید یک شورای کارآمد و صاحب اختیار متشکل از نمایندگان دستگاه‌های مختلف همچون وزارت خارجه، وزارت اطلاعات، سازمان اطلاعات سپاه، نیروی انتظامی و قوه قضائیه وجو داشته باشد. درشرایط فعلی شورایعالی امور ایرانیان خارج از کشور داریم، اما خروجی مهم و تعیین‌کننده‌ای نداشته است.

۵- در چند دهه گذشته دیدگاهی تاثیرگذار در تصمیم‌گیری‌ها یا تصمیم سازی‌های کشور نسبت به ایرانیان خارج ازکشور وجود داشته که شامل دامنه‌ای از سوء ظن تا تهدید بوده است. وجود چنین دیدگاهاهی باعث میشود که بسیاری از ایرانی‌های مقیم خارج از کشور هم متقابلا نسبت به حاکمیت، یا سوء ظن داشته باشند و یا اپوزیسیون شوند. تا زمانیکه این دیدگاه منفی متقابل وجود داشته باشد، هیچ اقدام موثری ممکن نخواهد بود.

واقعیت این است که عموم ایرانی‌های خارج از کشور به منافع و عزت و موفقیت و سربلندی ایران پایبند هستند و عاشق وطن‌شان هستند؛ لذا شایسته است که حاکمیت آن‌ها را باور داشته باشد، به آن‌ها اعتماد کند، آن‌ها را بخشی از مشکل نبیند بلکه بخشی از راه حل در حل مشکلات و پیشرفت کشور تلقی و شریک دانسته و توان وظرفیت و عشق آن‌ها به وطن را یک فرصت بداند.

*با توجه به تجربیات عملی که داشته‌اید پیشنهادات و راهکار‌های عملی شما چیست؟

عموم دیپلمات‌های ایران تجربیات ارزشمندی دارند که باید از آن‌ها بهره جست. چند نمونه ذکر میکنم که قابلیت اجرایی دارد.

۱- تسهیلات کنسولی

اقدامات زیادی دراین حوزه صورت گرفته، اما نیازمند تسهیلات وسیعتری هستیم. من به دو نمونه ازتجربیات خودم اشاره می‌کنم.

در مقطعی که درآلمان سفیر بودم متوجه شدم که هزاران جوان ایرانی یا ایرانی‌الاصل هستند که یا درخارج بدنیا آمده و یا سال‌ها درخارج زندگی میکنند و به سن ۱۸ سالگی رسیده و بخاطر مشکل سربازی نمیتوانند به وطنشان سفرکنند. نه تنها من بلکه اکثر قریب به اتفاق دیپلمات‌های ما در نمایندگی‌های خارج ازکشور هم صد‌ها گزارش از این مشکل به تهران فرستاده بودند و جوابی دریافت نمیکردیم.

بعد از سال ۱۳۷۷ که به ایران برگشتم و مسئولیت امور سیاست خارجی دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی را بعهده گرفتم، جلسات متعددی با حضور نماینده گان دستگا ههای مختلف از جمله ستاد کل نیرو‌های مسلح، وزارت خارجه، وزارت اطلاعات و ... گذاشتم و مصوبه‌ای را تهیه کردیم مبنی براینکه این جوانان بتوانند سالی دوبار به وطن شان سفرکنند ودرمجموع به مدت سه ماه هم درایران اقامت داشته باشند. این مصوبه به تصویب شورایعالی امنیت ملی و تایید رهبری رسید واز آن زمان تا به امروز اجرا شده و موجب رفت و آمد صد‌ها هزار جوان ایرانی به کشورشده است.

نمونه دیگری که دردوره ماموریت مشاهده کردم اینکه ایرانی‌های زیادی قانونی یا غیر قانونی از کشورخارج و پناهنده شده و درمورد بهره مندی از تسهیلات کنسولی ازجمله تمدید یا تجدید پاسپورت با موانع مهمی روبرور هستند. دریکی از جلسات با سرکنسولهایمان در فرانکفورت، برلین، هامبورگ و مونیخ تصمیم گرفتیم برای این عده از ایرانی‌ها تسهیلات کنسولی قائل شویم و اقدام را شروع کردیم.

بعد‌ها معاونت کنسولی وزارت خارجه هم این موضوع را بررسی کرد و با حمایت وزیر خارجه، این نوع تسهیلات درهمه نمایندگی‌های ایران درخارج از کشور عملیاتی شد و درطول سال‌های بعد هم برخی ضوابط و مقررات قانونی لازم تمهید شد.

۲- عدم طرد دوتابعیتی‌ها

اکثر کشور‌ها از اتباع دو تابعیتی خود بعنوان یک سرمایه و فرصت برای تاثیرگذاری درکشور‌های دیگر ازجمله بهبود روابط استفاده کرده و میکنند. برعکس درکشور ما نسبت به دوتابعیتی‌ها دید منفی وجود دارد. بخش قابل توجهی از حدود ۷ میلیون ایرانی ما درخارج از کشور پاسپورت دوم گرفته‌اند، اما قلبا وبا تمام وجود به تابعیت ایرانی خودشان افتخارمیکنند.

دردوره ماموریتم درآلمان مراجعات زیادی داشتم از ایرانی‌هایی که سال‌ها درآلمان زندگی میکردند و نیازمند اخذ پاسپورت آلمانی بودند و مایل به ازدست دادن تابعیت ایرانی خودهم نبودند. تصمیم گرفتم به ایرانی‌هایی که باتمام وجود عشق به تابعیت ایرانی خود دارند، اما برای امورشغلی و زندگی روزمره شان درآلمان نیازمند پاسپورت المانی هستند، کمک کنم. همه همکاران سرکنسول درآلمان و مدیران بخش‌های مختلف سفارت هم موافق بودند؛ لذا مانع چنین اتباعی برای اخذ پاسپورت آلمانی نشدیم. این سیاست، تاثیر شگفتی در مثبت شدن دید ایرانی‌های مقیم آلمان داشت.

من واقعا معتقد بودم و هستم که یک ایرانی مقیم خارج، همیشه خودش را ایرانی میداند و دراین زمینه تفاوتی با ایرانی‌های مقیم داخل ندارند. منتهی، چون درخارج زندگی میکنند همانطور که به گواهینامه احتیاج دارند، به مجوز اقامت هم نیازدارند و اگر صلاحیت گرفتن پاسپورت داشته باشند، صرفا برای تسهیل زندگی خود وفرزندانشان اقدام میکند؛ لذا اگر مسئولین کشور به این واقعیت باور پیدا کنند، درروابط متقابل ایرانی‌های مقیم خارج با دولت ایران و بهره‌مند شدن کشور از اتباع مقیم خارج پیشرفت بوجود میاید.

نکته قابل توجه دیگر اینکه ایرانی‌هایی داریم که درکشور‌های مهمی دارای پست‌های کلیدی هستند. اخیرا دو خانم ایرانی‌الاصل، وزرای محیط زیست و وزیر فرهنگ جدید سوئد شدند ویک خانم ایرانی الاصل شهردار کنونی فرانکفورت شد. این خانم شهردار درایران دوره‌ای را در زندان اوین بوده و فرزندش را هم در زندان به دنیا آورد. اخیراً شاهد تند شدن مواضع آلمان علیه ایران هستیم. دولت کنونی آلمان ائتلافی از سه حزب سوسیال دمکرات، دمکرات آزاد و حزب سبزهاست.

رئیس حزب سبز‌ها آقای امید نوری پور است که در سال ۶۷ و در سیزده سالگی به همراه پدر و مادر به آلمان رفت. آقای بیژن جیرسرایی هم دبیرکل حزب دمکرات آزاد است که در یازده سالگی در سال ۶۵ به آلمان رفت. با تجربه‌ای که داشته ایم، اینگونه افراد بعنوان ضد انقلاب محسوب میشوند و اگر به ایران سفر کنند، معلوم نیست که گرفتار هم نشوند. چنین شرایطی باعث میشود که متقابلا آن‌ها هم از ظرفیت خود علیه نظام سیاسی موجود درایران استفاده میکنند و اینگونه فرصت‌ها تبدیل به تهدید میشوند.

البته چنین ایرانی‌هایی که رشد و موفقیت خود را مدیون کشوری هستند که درآن زندگی میکنند، طبیعی است که متعهد به منافع ملی آن کشور باشند. منتهی اکثر آن‌ها بهترین سرمایه برای کمک به رفع تخاصمات و بهبود روابط آن کشور با ایران هستند.

۳- پایان بخشیدن به ترس و وحشت ایرانی‌ها

ایرانی‌های مقیم خارج عمدتا برای سفر به ایران دچار ترس و نگرانی هستند. من افتخار داشتم که درده سال اقامت درآمریکا مکرر رفتم به فیلادلفیا به دیدن مرحوم دکتر احمد مهدوی دامغانی، ادیب و الهی‌دان، محقق پیشکسوت و متخصص در ادبیات عرب و علوم اسلامی. او از سال ۱۳۶۶ مقیم آمریکا و در دانشگاه‌های هاروارد و پنسیلوانیا حدود سی سال در مقطع دکترا و پست دکترا رشته‌های معارف اسلامی، ادبیات عرب، ادبیات فارسی، فقه، تفسیر وعلوم اسلامی را تدریس کرد.

وی فرزند آیت‌الله شیخ محمدکاظم مهدوی دامغانی (احیا‌کننده حوزه علمیه مشهد) است. چند سال آخر خیلی دلش میخواست برگردد به ایران. هربار به ایشان میگفتم شما مشکلی ندارید و میتوانید برگردید، میگفت آقای موسویان! میترسم من پیرمرد را بگیرند و زندان بیاندازند. من از گذشته قبری درحرم امام رضا (ع) خریده ام. امیدم این است که بعد از مرگم بگذارند که درآنجا دفن شوم. ایشان چند ماه پیش مرحوم شد، جنازه‌اش به ایران منتقل و درجوار امام رضا (ع) به خاک سپرده شد. به حالا ببینید وقتی چنین شخصیتی از سفر به ایران واهمه دارد، تکلیف بقیه ایرانی‌ها روشن است.

من دراولین سال ماموریت درآلمان که از نیمه سال ۱۳۶۹ آغاز شد، متوجه شدم که متخصصین ایرانی مقیم آلمان از سفر به ایران و ارائه خدماتشان به کشور، وحشت دارند. تصمیم گرفتم سفارت ایران درآلمان متولی سفر گروهی آن‌ها درقالب کاروان ایرانی‌های مقیم آلمان به ایران شود. حدود ۱۵۰ نفر از متخصصین نام نویسی کردند.

لیست افراد را با مراکز امنیتی و قضایی چک کردم تا مطمئن شوم که احدی با مشکل حقوقی یا قضایی یا امنیتی یا ممنوع الخروجی مواجه نخواهد شد. اکثریت قریب به اتفاق مشکلی نداشتند. چند نفری مشکل داشتند که مهم نبود و قبل از سفرشان حل کردیم. فقط یک نفر بود که مشکل داشت که نرفت.

متخصصین با هزینه خودشان درقالب کاروان به ایران سفرکردند. برنامه‌های سفر آن‌ها برای دیدار و گفتگو با مسئولین، بازدید از مراکز تخصصی و تحولات وپیشرفت‌ها و کمبودها، بازدید از آثار باستانی و تمدنی و زیارتی را تنظیم و هماهنگ کردیم و چند روزی را هم گذاشتیم برای دیدار‌های فامیلی و خانوادگی و امور شخصی شان. بدینوسیله آن‌ها با آرامش به کشور رفتند، با مسئولین گفتگو و قرار و مدار‌های لازم درمورد ارائه خدماتشان گذاشتند و امور شخصی شان را هم بخوبی انجام دادند.

این ابتکار ادامه یافت حتی دردوران اقای احمدی نژاد هم یکی دو مورد مشابه انجام شد. دولت میتواند این رویه را بعنوان یک برنامه ثابت و مستمر انجام دهد تا سالانه هزاران نفر از متخصصین مقیم خارج بتوانند با امنیت به کشور سفر و به وطنشان خدمت کنند. اما نهایتا نیاز به اقدامات اساسی داریم تا ایرانی‌های مقیم خارج برای سفر به وطنشان احساس امنیت کامل بکنند.

۴- قانون عفو عمومی

موضوع صدور فرمان یا تصویب قانون عفو عمومی ایرانیان خارج ازکشور از مواردیست که میتواندبسیار موثر و نتیجه بخش باشد. اززمانی که درآلمان سفیر بودم تا زمانیکه دردبیرخانه شورایعالی امنیت ملی مسئولیت کمیته سیاست خارجی را داشتم، این پیشنهاد را مطرح و پیگیری میکردم که متاسفانه موفقیتی حاصل نشد. هروقت این موضوع مطرح شد، برخی از مسئولین سوال میکردند یعنی آیا باید آن عده از جانیان تروریست که دستشان به خون ملت آغشته است، عفو شوند؟

این سوال درستی است، اما یک واقعیت مهم فراموش می‌شود و آن اینکه حداقل ۹۵ درصد از ایرانی‌ها خارج به هیچ گروهی اعم از منافقین و کومله و حتی سلطنت طلب‌ها وابستگی ندارند و هیچ اعتقادی هم به آن‌ها ندارند و در هیج جنایتی هم دست نداشته‌اند. حتی بسیاری از هواداران این نوع گروهک‌ها مرتکب جنایت نشده‌اند و اگر احساس امنیت کنند، این گروهک‌ها را رها می‌کنند و به دامن کشور و خانواده‌شان بازمی‌گردند؛ لذا تصمیم عفو عمومی که مربوط به اکثریت قریب به اتفاق ایرانی‌های خارج از کشور است نباید قربانی یک اقلیت یکی دو درصدی شود.

۵- نمایندگان ایرانیان خارج از کشور در مجلس

حدود ۷ میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی میکنند با سرمایه عظیم علمی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی که هیچ نوع ارتباط سیستماتیکی با نهاد‌های حکومتی درایران ندارند. اگر هر یک میلیون ایرانی مقیم خارج یک نماینده درمجلس شورای اسلامی داشته باشد، یک سازوکار قانونی خوبی برای ارتباط و همکاری و تامین نیاز‌ها و جذب ایرانی‌های مقیم خارج ازکشور بوجود می‌آید که البنه نیازمند اصلاح قانون است.

۶- تامین امنیت سرمایه

با تمهیدات درست و جامع، امکان جذب صد‌ها میلیارد دلار سرمایه ایرانی‌های خارج از کشور فراهم میشود. یکی از این تمهیدات مربوط به تامین چتر حمایتی و امنیت سرمایه‌ای است که به کشور منتقل میکنند.

یک نمونه سرمایه‌گذاری که بسیاری درکشور شاهد آن بودند، سرمایه‌گذاری آقای حسین ثابت برای هتل داریوش، پارک جنگلی و دلفیناریو درکیش بود. حدود سال ۱۳۷۱ او را به سفارت دعوت کردم. وقتی ملاقات کردیم رنگش پریده بود. گفتم چه شده؟ گفت شما بگویید که چه شده که برای اولین بار بعد از انقلاب سفیر ایران مرا دعوت کرده؟ خلاصه بعد از گفتگو نفس راحتی کشید.

بعدا طی یک سفر دوروزه به جزایر قناری، از نزدیک سرمایه‌گذاری عظیم او که شامل ۸ هتل، رستوران‌های متعدد، پارک جنگلی، استخر‌ها و فروشگاه‌های متعدد و ... بود، را ازنزدیک بازدید کردم واو را به سفر به ایران دعوت کردم. چون برای اولین باربعد از انقلاب به ایران سفر میکرد، خیلی نگران بود. متاسفانه دربدو ورود پاسپورت اورا درفرودگاه گرفتند و نیمه شب وحشت زده به من زنگ زد. دوروز طول کشید تا معلوم شد تشابه اسمی بوده است. چند روزی درایران بود و با تاثیر منفی بازگشت به آلمان و به دیدنم آمد.

دفعه بعد خودم شخصا با ایشان رفتم به کیش ودرجلسات وی با آقای یزدان پناه مدیروقت کیش نشستم تا اینکه قرارداد سرمایه گذاری‌های اولیه را امضاکرد و مستمرا حمایتش کردم تا سرمایه گذاریهایش کلید خورد. بعد از اجرای هتل داریوش و پارک جنگلی و دلفیناریو در چهار هتل دیگر کیش بنام هلیا، لاله، تماشا و پانیذ نیز سرمایه‌گذاری کرد که جمعا بالغ بر ۱۰۰ میلیون دلار سرمایه‌گذاری کرده بود.

سال ۱۳۹۴ بعد از سال‌های طولانی بطور اتفاقی در هواپیما درمسیر تهران فرانکفورت یکدیگررادیدیم. گفت حدود ۱۰ سال عمرم را گذاشتم و نهایتا همه سرمایه‌گذاری هایم درایران را فروختم ورفتم، چون جانم را به لبم رساندند. از وقتی وارد فرودگاه میشدم تا وقتی که به فرودگاه برمیگشتم، از من باج و رشوه میخواستند و... خلاصه دوساعتی درهواپیما درد دل کرد و آخرش هم گفت ضمنا از سازمان‌های امنیتی و نظارتی سراغم آمدند وسوال میکردند آیا به آقای موسویان رشوه هم داده ای؟ چون عجیب و غریب از شما حمایت کرد و برای شما وقت گذاشت. من به آن‌ها گفتم آقای موسویان جزء نادر افرادی بود که بیشترین حمایت را از من کرد و هیج توقعی از من نداشت و زمانیکه قبل از انقلاب پدر من خادم حرم امام رضا ع بود، پدراو از تجاربزرگ فرش کاشان بود و...

 چند درس از این یک نمونه سرمایه گذاری

اول. درابتدا چنان ترسی از ایران داشت که برای ملافات با سفیر ایران آنهم درشهر بن آلمان هم رنگش پریده بود.

دوم. در بدو ورود پاسپورتش را گرفتند آنهم بی‌مورد.

سوم. بعد از ده سال که سرمایه گذاری‌هایش تحقق یافت، بلایی بر سرش آمد که ایران را ترک کرد و رفت.

چهارم. نه تنها ازمن برای جذب و حمایت از وی تشکر نشد بلکه عده‌ای دنبال پرونده سازی هم رفته بودند.

این یک نمونه مستند درمورد عدم حمایت و امنیت برای سرمایه‌گذاری یک ایرانی مقیم خارج؛ لذا باید سازوکار‌های قانونی و اجرایی برای رفع این نقیصه‌ها تمهید شود.

۷- همسران خارجی خانم‌های ایرانی

خانم‌های ایرانی زیادی در خارج از کشور با اتباع خارجی ازدواج کرده‌اند. حدود دوسال قبل مجلس یک قانون خوبی تصویب کرد که فرزندان چنین ازدواج‌هایی قادر به اخذ تابعیت ایرانی باشند. اما اخیرا، مجلس قانون سازمان ملی مهاجرت را تصویب که ماده ۴۱ آن بیان می‌دارد که قانون اصلاح قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی مصوب ۲/۷/۱۳۹۸ از زمان لازم‌الاجراشدن این قانون به استثنای افرادی که در سامانه مذکور ثبت‌نام کرده‌اند لغو می‌گردد.

این یک نمونه بسیار روشن ازمشکلاتی است که قبلا اشاره کردم. درحالیکه درست این بود که مجلس درقانون جدید نه تنها تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی را حفظ میکرد بلکه مثل بسیاری از کشور‌های پیشرفته جهان، اجازه میداد که همسران این دسته از زنان ایرانی هم یا تابعیت ایرانی و یا اقامت دائم ایران را بتوانند بگیرند.

۸- تسهیلات برای ایرانی‌هایی که ترک تابعیت کرده‌اند

یکی از اتباع هندی مقیم آمریکا به من گفت دولت هند به آن عده از هندی‌هایی که ترک تابعیت کرده اند، یک کارت ویژه می‌دهد که بدون ویزا به هند بعنوان کشور مادریشان سفر کنند و سرمایه‌گذاری کنند و خدماتشان را ارائه کنند. دولت ایران نیز میتواند چنین ابتکاراتی را بخرج دهد.

۹- تامین نیاز‌های کشور درخارج

همه دولت‌های بعد از انقلاب ایران عملکرد بسیار ضعیفی در خارج از کشور داشته‌اند بویژه در زمینه زبان فارسی و معرفی فرهنگ و هنر و تمدن و تاریخ پرافتخار ایران. کرسی‌های زبان فارسی یا ایرانشناسی درمراکز علمی و آکادمیک بسیاری از کشور‌ها وجود داشته که یا تعطیل شدند یا نیمه تعطیل و یا با حداقل امکانات اداره میشوند درحالیکه نه تنها باید همه آن‌ها فعال میماندند و گسترش میافتند بلکه صد‌ها مرکز ایرانشاسی و زبان فارسی درکشور‌های مختلف باید ایجاد میشد.

برای آموزش زبان فارسی، اکثرا خود ایرانی‌های مقیم خارج یک معلم فارسی و چند کتاب فارسی میگیرند تا فرزندانشان زبان مادری را یاد بگیرند یا فراموش نکنند. اما دولت ایران حتی یکدوره کتاب آموزش زبان فارسی همراه با سی دی‌های آموزشی هم برای اکثر این نوع این کلاس‌هایی که بطور مردمی ایجاد شده، نفرستاده است.

برای ترویج فرهنگ و تمدن و تاریخ ایران و آموزش و گسترش زبان فارسی در کشور‌های مختلف جهان میتوان از وجود هزاران ایرانی متخصص دراین رشته‌ها که درخارج زندگی میکنند، استفاده کرد. حتی دربرخی از دانشگاه‌های آمریکا که ایرانی‌ها با صرف میلیون‌ها دلار، اقدام به ایجاد مراکز ایرانشناسی کرده اند، دولت ایران حتی یک مجموعه کتاب مربوط به ایرانشناسی برای چنین مراکزی نفرستاده است.

سال ۱۳۷۰ بود که شنیدم استاد محمد باقر نجفی، دانشمند علوم ادبى و فلسفى و تاریخى و اسلامی ایران وصاحب بیش از ۵۰ تالیف، به شهرکلن آلمان آمده و با تنگدستی زندگی میکند. او دانشمندی بود که از محضر استادانى؛ چون علاّمه سید محمّدحسین طباطبایى، جلال‌الدّین همایى، مجتبى مینوى، محمّد محیط طباطبایى و... دانش اندوخته بود و در قاهره و جامعه الازهر مدّت زمانى به تکمیل آموخته‌هاى خود، به ویژه زبان عربى، تهیه فهرست از نسخه‌هاى خطّى پرداخته و در پژوهشکده علوم ارتباطى و توسعه ملّى ایران تحقیق و تدریس نموده بود.

یک روز با آقای مرتضی رحمانی مسئول بخش فرهنگی سفارت به منزل ایشان درشهر کلن رفتیم و ازدیدن وضع زندگی محقرانه او بسیارمتاثرشدیم. چند ساعت گفتگو کردیم و درنهایت با آن مرحوم قرار گذاشتیم که سفارت هزینه کار‌های تحقیقاتی او را تامین کند. شش سال همکاری و حمایت سفارت از او، موجب شد تا کتاب‌های ارزشمندی همچون مدینه شناسی و شاهنامه را منتشر کرد. دردیداری یک نسخه از کتاب مدینه شناسی ایشان را به آقای هاشمی رئیس‌جمهور وقت دادم.

دردیدار بعدی ایشان به من گفت کتاب را خواندم. هیچ مجموعه‌ای با این جامعیت درمورد مدینه در دوران پیامبر ص ندیده ام. خیلی تشکر کرد. درمورد هزینه این کار سوال کرد. گفتم حدود پنجاه هزارمارک هزینه چاپ و هزینه‌های سفر و تحقیقات آقای باقر نجفی شد که دولت یک مارک هم نداد و لذا کل این هزینه را از شرکت‌های آلمانی تامین کردم.

اما شاهکار آن مرحوم مجموعه نفیس "مصحف ایران" است. دردیداری که با اقای رحمانی درمنزل ایشان درشهر کلن آلمان داشتیم، آقای باقر نجفی گفت: سال‌ها زحمت کشیده و حداقل پنج سال دیگر نیاز به ادامه تحقیق دارم تا بتوانم مصحف ایران را تمام کنم. منتهی این پنج سال کار، هزینه‌های بسیار سنگینی دارد که یک ریال هم ندارم.

میخواهم «مصحف ایران» بعنوان یک قرآن کامل در دو جلد منتشر شود که شامل حدود ۲۰۰ نسخه خطی قرآنی باشد که در هزار سال گذشته توسط خوشنویسان ایرانی کتابت شده تا بدینوسیله تاریخ هنر خوشنویسی و تذهیب ایرانیان را درقالب یک قرآن کامل منتشر کنم، مجموعه‌ای که یک موزه قرآنی و در جهان اسلام بی‌نظیر باشد؛ لذا باید به کشور‌های مختلف جهان سفرکنم، به کتابخانه‌های مهم دنیا بروم و ازتمام نسخ خطی قرآن میکروفیم تهیه کنم.

سپس بهترین نمونه‌ها از سبک‌های مختلف هنری در زمینه تذهیب، خط، و هنرو نقش‌های خوشنویسان و هنرمندان ایرانی را انتخاب و درقالب دو جلد منتشرکنم. شروع این قران از اولین نسخ قدیمی خواهد بود و بهمین ترتیب قسمت‌های بعدی از نسخ تاریخی بعدی انتخاب شود. نهایتا شرح نسخ مختلف قرآن‌ها را براساس ترتیب سوره‌ها وآیه‌ها که با سیر تاریخی هزارساله تنظیم و ویژگی هریک را به اختصار در مجلدی جداگانه و به سه زبان فارسی، انگلیسی و عربی ضمیمه مصحف ایران منتشر کنم که شامل شماره نسخه، محل نگهداری، و اطلاعات نسخه‌شناسی، نام کاتب، تاریخ کتابت را هم توضیح داده باشم. به ایشان قول دادم که همه هزینه‌های این کار مهم را بعهده میگیرم.

سال ۱۳۷۶ کار مصحف ایران تمام شده بود و در یک موسسه انتشاراتی آلمان به فیلم و زینک رسیده بود که ماموریتم درآلمان خاتمه میافت. آقای خاتمی تازه رئیس‌جمهور شده بود. ایشان را ملاقات کردم و گفتم که درطول شش سال گذشته حدود نیم میلیون مارک هزینه شده تا این مجموعه نفیس به فیلم و زینک رسیده و در چاپخانه آلمان آماده چاپ است.

ماموریتم تمام است و پیشنهاد میکنم دولت هزینه چاپ آن را تامین کند و شما این اثر را به سران کنفرانس اسلامی هدیه کنید. آقای خاتمی که خود اهل فرهنگ بود، بسیار بوجد آمد و پرسید نیم میلیون مارک هزینه را چطور تامین کردید؟ گفتم دولت ایران یک مارک هم نداد و تمام هزینه سفرها، تحقیق و آماده‌سازی مصحف ایران تا مرحله فیلم و زینک را از شرکت‌های آلمانی تامین کردم. آقای خاتمی فورا به مرحوم دکتر حبیبی معاون اول رئیس‌جمهور زنگ زد و من بهمراه مرحوم آقای نجفی با مرحوم دکتر حبیبی ملاقات کردیم.

آن مرحوم هم بسیار قدردانی کرد بویژه از مرحوم آقایی باقر نجفی وقول داد که مرحله چاپ انجام شود و یک جلد هم به سران کشور‌های اسلامی هدیه شود. آقای صادق خرازی درآن مقطع مسئولیت برگزاری اجلاس سران کنفرانس اسلامی را بعهده داشت که آقا صادق هم مجددانه پیگیری و مرحله چاپ را انجام داد و مصحف ایران هم منتشر شد.

این یک نمونه از دریای ظرفیت‌های مختلف ایرانی‌های مقیم خارج است که می‌توان از آن بهره جست.

دیگر رسانه ها

کدخبر: 56456

ارسال نظر