یادنامه نخستین سالگرد در گذشت استاد شجریان- بازخوانی دل نوشته های اهالی هنر

او صدای ایران بود ....

او صدای ایران بود ....
یادنامه استاد شجریان در پایگاه خبری تحلیلی عرشه -
 محمدرضا شجریان، استاد برجسته آواز ایران، بزرگ‌ترین خواننده شعر و غزل فارسی در دهه‌های اخیر است و به اذعان اهل نظر و متخصصان موسیقی، در خوانش شعر هر یک از ارکان ادب فارسی، حق مطلب را به حد کمال ادا می‌کرد، به‌گونه‌ای که به تعبیر استاد هوشنگ ابتهاج، اگر در عصر حافظ می‌زیست، با خواندن هر غزلش  از فرط شکرگزاری و رضایت، سرتاپای او را غرق در بوسه می‌کرد. بی‌علت نیست که آوازهای جادویی شجریان را همه ایرانیان،  دوست دارند. در نخستین سالگرد در گذشت محمد رضا شجریان سوگنامه ای در پاسداشت او   دل نوشته ها ، یادداشت ها و یادنامه های چهره های فرهنگی و هنری ، دانشگاهی و اجتماعی و همچنین برخی چهره های سیاسی که سال گذشته در رسانه های مختلف منتشر شد ، را روایت می کنیم 
در این صفحه یادداشت هایی از |شهرام ناظری  | عالیم قاسم‌اف | غلامحسین امیرخانی |علی | رفیعی |  علی نصیریان | قطب الدین صادقی | منیژه حکمت | رضا بابک| رضا کیانیان | اکبر زنجانپور |  کیوان ساکت  |هوشنگ کامکار | عبدالجبار کاکایی | فتح‌الله مجتبایی | اصغر دادبه  |بهروز یاسمی  | بیژن کامکار  | هوشنگ گلمکانی | سیروس الوند | احمد مسجدجامعی | محمد جلیل عندلیبی| بهمن فرمان آرا  را می خوانید :
 

الوداع ای مرغ سحر
عالیم قاسم‌اف خواننده بزرگ  و برجسته موسیقی آذربایجان
در کمال تأسف موت جسمانی برجسته‌ترین و محبوب‌ترین خواننده ماندگار ایران استاد محمدرضا شجریان که  به حق یکی از بهترین خوانندگان شرق نیزبود را به مردم هنردوست ایران،خانواده هنرپرورشجریان و سایر هنرمندان  عزیز و شاخص موسیقی آن سرزمین تسلیت می‌گویم. شجریان در یکصد سال گذشته موسیقی ایران در ردیف خوانندگان بزرگ و نادر قرار دارد ولی تأثیرگذاری او  بیش از دیگران است. صدای او بسیار شیرین و دلنواز است و در جان ملت ایران  جایی والا و مانا دارد. مرتبه‌ای که هرهنرمندی نمی‌تواند آن جایگاه و قله ارزشمند مردمی را فتح کند.
شجریان نه تنها درموسیقی ایران بلکه در موسیقی جهان نیزاعتباری گرانسنگ دارد و به عنوان شناسنامه آواز ایران شناخته می‌شود. او در نزد اهالی موسیقی و دوستداران موغام در آذربایجان نیز بسیار عزیز و مشهور می‌باشد به طوری که وی نیز برای موسیقی و موغام آذربایجان علاقه‌ای شایسته و شایان داشت. بیش از 30 سال است که با صدای روحبخش شجریان آشنا هستم  و می‌توان گفت اکثر آثار اورا با جان شنیده‌ام و لذت برده‌ام. در یکی از فستیوال‌های موسیقی در فرانسه  بعد از کنسرت جداگانه‌مان در یک سالن دیدار بسیار صمیمی در هتل داشتیم. در تهران نیز که میهمان ایشان بودم  خیلی مهربان و ارجمند از من استقبال کرد و سازهای ابداعی خود را معرفی کردند. مکتب آوازی شجریان در موسیقی ایران تأثیر ویژه در بین خوانندگان جوان دارد که پررهروباد.  
بی تردید خواننده‌ای که نغمه‌خوان عشق است، هرگز نمی‌میرد و فراموش نمی‌شود و روح بزرگ او در پرتو صدای آسمانی برای همیشه قرین رحمت حق خواهد بود.


نام و هنر او در تاریخ  جاودانه است
شهرام ناظری خواننده پیشکسوت موسیقی ایران

سابقه آشنایی ما به سال‌های دور برمی‌گردد، به سال‌های قبل از انقلاب و پیش از کانون چاووش؛ از ابتدای تشکیل این کانون دوست بودیم و در کنار این رفاقت همکار هم بودیم و هر دو تدریس می‌کردیم؛ درآن ایام در کانون چاووش سه کلاس آواز برپا بود؛ کلاس آقای شجریان و آقای نصرالله ناصح‌پور و کلاس بنده، اگرچه تدریس آواز و فعالیت‌های موسیقی بن‌مایه و بهانه همکاری ما در کانون چاووش بود اما روح و جان این کنار هم بودن، ارتباط دوستانه و عاشقانه‌ای است که در بین همه اعضای کانون چاووش وجود داشت؛ در واقع آنچه همکاری ما در این دوره را درخشان و ماندگار کرد، عشق و علاقه خاصی است که در بین همه افراد گروه بود، چرا که ما نسل آرمانخواهی بودیم... .
از آن دوران پر از عشق و آرزوی کانون چاووش و مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سال‌های بسیار می‌گذرد و خاطرات شیرین بسیار است و البته پستی و بلندی‌‌ها و تلخی‌های  بسیاری را هم در کنار یکدیگر گذراندیم و آنچه آن ایام را برای ما ماندگارکرد،  آرمان‌خواهی و پایبندی به اصولی از موسیقی و اخلاق بود که همه به آن اعتقاد داشتیم...
از آن جمع بسیاری سفر کرده‌اند و حالا محمدرضا شجریان هم به قاب خاطرات ماندگار پیوسته است. من از واژه مرگ و رفتن برای او استفاده نمی‌کنم ،چرا که محمدرضا شجریان هنرمند است و بزرگ و چنین هنرمندی هرگز نمی‌میرد. نام و هنرش در ذهن تاریخ ماندگار و جاودانه است؛ رمز ماندگاری او فارغ از محبوبیت و جایگاهش در جامعه هنری، رفتار اجتماعی او و ماندن کنار مردم این سرزمین است. او هنرمندی در بطن جامعه بود و این شاخصه فراتر از تمام ذات هنری‌اش مؤلفه مهمی برای ماندگاری و محبوبیت است. این دو ویژگی با هم تعیین کننده محبوبیت و جایگاه یک هنرمند در جامعه است.


شنیدم رفته...

علی رفیعی کارگردان تئاتر

واقعن رفته؟! کجا؟!

همیشه بوده، هست، 

با طنین آوایش که هرچه دورتر رود، یا بالاتر، کوه‌ها بیشتر پژواکش می‌دهند

شنیدم گذر کرده از این خاک...

کِی؟ مگر اصلن از خاک بود؟ او که از ورای آسمان بود نوایش

همیشه بوده، 

از ازل

همیشه خواهد بود، 

تا ابد

که او صدای خاک و نفسِ این سرزمین است

 صبح پنجره باز کردم و بلبل خواند

سرت سلامت که بر شاخه شجرِ کهن حیاطِ همه خانه‌ها نشسته‌ای...

و چه خوش‌اقبالم که از فردا، 

گر گذرم به توس افتد، یاری نادیده دارم که به دیدارش شتابم 


شجریان تبلور هنر ایران زمین است
غلامحسین امیرخانی استاد پیشکسوت خوشنویسی

هیچ پدیده‌ای در تاریخ جامعه بشری با هنر قابل مقایسه نیست. به این دلیل که هنر تنها پدیده‌ای است که همه مردم جهان را با هرگونه فرهنگ و جایگاه جغرافیایی به دور یک سفره معنوی جمع می‌کند. و درعین اینکه خاصیت تلطیف روح و روان انسان را دارد، زمینه‌ای فراهم می‌کند که ما آدم‌ها با چشم و نگاه مهربان و صدای گرم و توأم با محبت با یکدیگر برخورد بکنیم. استاد شجریان به عنوان نمونه‌ای از فرهنگ ایران به حساب می‌آید. فرهنگ و هنر ایران در مقاطعی از تاریخ در فرصت‌های خاصی با توجه به شرایطی که به وجود می‌آید به گونه‌ای در یک مقام، فرصت و شخصیت تبلور پیدا می‌کند. من از سال ۴۵ با استاد هم‌صحبت و همنشین بودم و به نوعی ارتباط خانوادگی داشتیم.
از موقعیت خاصی که جغرافیا و فرهنگ ایران داشته از آن حافظ و سعدی، مولوی و سنایی، ابوعلی سینا، بیرونی و فارابی و... در می‌آید. اتفاقاً این شخصیت‌ها در مقاطع دشوار تاریخی بالندگی پیدا کرده‌اند. باید استادان علم جامعه‌شناسی عمیقاً بررسی کنند که چگونه از بین این‌همه دشواری‌ها پدید آمدن این همه مفاخر علمی و فرهنگی در تاریخ ایران شاهد بودیم. بخصوص در زمان مغول شخصیت‌های بزرگ ما از تمام مناطقی که در ایران فرهنگی مشترک بودند، پرورش پیدا می‌کنند. این نکته‌ای است که بسیارعبرت‌آموز است تا قدر خودمان را بدانیم.
ما به عنوان ملت ایران کسانی بودیم و هستیم که به مناسبت آن سابقه دیرینه، قدرشناس جواهراتی بودیم که در هر جایی و به هر نامی تجلی یافتند و ما این جایگاه را در هر لباسی شناختیم و قدر دانستیم. ما به عنوان شیعه به خاطر اخلاق و مقام انسانی ائمه دلبند آنها شدیم نه به خاطر مسائل سیاسی و قدرت. غیر از هنر که تاج سر آفرینش است بنیاد هیچ منزلتی جاودانه نیست.
استاد محمدرضا شجریان تبلور هنر ایران در این چندین دهه بود. استادان بزرگ پیشین میراثشان را به ایشان منتقل کردند و ایشان مثل جواهری آن میراث گرانقدر را به صورت گردنبندی در گردن‌آویز خود قرار داد و منظور بخش آوازی و موسیقایی کشورمان است که در دنیا یگانه و بی‌نظیر است. از استاد بزرگ بنان تا ادیب خوانساری تا اقبال آذر تا استادان دیگر در این صد سال موسیقی ایران را به شکل امروزی صورت‌بندی کرده‌اند. بزرگان دیگری آن را به صورت نت درآوردند و دیگر کسانی چون استاد شجریان بنیاد پرورش آن را فراهم کردند. ما مدیون آنها هستیم و قدر آنها را می‌دانیم. اقبالی که از همه جای ایران و خارج از کشور در این 24 ساعت هنوز از مرگ استاد نگذشته، شده نشان از قدرشناسی ما فارسی‌زبانان از این استاد بزرگ است.
صدای استاد این هنر را به جایگاهی رسانده که اگر بخواهیم معنا را به عنوان هدفی که بخش اصلی شخصیت آدم‌هاست، توصیف کنیم آن معنا در قالب هنر بروز پیدا می‌کند. موسیقی بی‌نظیر و یگانه ما در هر گوشه و دستگاهی تاریخ ایران را تعریف می‌کند. گاهی یک اثر هنری انسان را متحول می‌کند. البته بستر مساعد خیلی نقش دارد. جامعه باید به گونه‌ای رشد یابد تا از طریق رسانه‌ها عاطفه انسان و قابلیت زیبایی دوستی انسان از طریق هنر به تبلور و به آن مقام معنایی برسند تا قدر و ارزش هنر و پیام آن را دریافت کنند. ملت ما باید سعادتمندترین ملت دنیا باشد که از طریق هنرش انسان را به موجودی تبدیل کند که بینشان یگانگی به وجود بیاید. هنر تنها جایی است که با آن دعوا و جنگ از بین می‌رود. آوازهای بی‌نظیر استاد شجریان بیشتر اشعار سعدی، حافظ و دیگر بزرگان ادب در آن تجلی پیدا کرده است. آواز استاد شجریان از نظر مقام هنر از بیتی که در یک غزل حافظ می‌خواند رد شده است و بالاتر رفته است. و این چیزی نیست که آسان به دست بیاید.
اکنون که استاد از بین ما رفته‌اند زندگی پس از مرگش درخشان‌تر خواهد بود. ما انسان‌ها در قرن بیستم دچار سرگشتگی شده‌ایم و تکنولوژی بی‌اخلاقی به ما تحمیل کرده است. نیاز داریم تشنگی و درماندگی‌مان را جرعه جرعه با این آواز خوش و اشعار آسمانی توأم با حکمت و معرفت برطرف کنیم. منتها باید این فرصت را جامعه به همه مردم جهان بدهد تا از این ظرفیت استفاده کنیم. ما هنرمان در دنیا جزو 5 کشور مهم دنیاست و ما مدیون می‌شویم اگر همه چیزمان در رده پنجم دنیا نباشد. باید برای حفظ این میراث این کار را بکنیم. باید ببینیم کجای کارمان ایراد دارد و گره‌گشایی کنیم.
 


خاطرم دستخوش زیر و بم زمزمه‌ای است
علی نصیریان بازیگر

محمدرضا شجریان نابغه بود. بدون هیچ اغراق و پرگویی. صدای آسمانی زیبا و خداداد او استثنایی بود اما نکته اینجاست که او این استعداد را به هدر نداد و به بهترین شکل از آن استفاده کرد. رنج کشید و تمرین کرد تا این استعداد پرورش پیدا کند. در مکتب بهترین اساتید از عبدالله دوامی و اسماعیل مهرتاش تا نورعلی برومند و فرامرز پایور شاگردی کرد. یادگیری و نزد استاد رفتن یک مقوله است و خودآموزی و تمرین و ممارست مقوله دیگری. فارغ از استعداد ذاتی، آنچه شجریان را نخبه کرد روح جست‌وجوگر او بود. پژوهش کرد تا ببیند چه تحریر و چه گوشه‌ای باید به چه نحو اجرا شود که زیباتر و مطلوب‌تر باشد. گوشه‌های مهجور و دور افتاده را پیگیری کرد، سبک کاری پیشینیان را مطالعه کرد، به فوت و فن و تحریرهای آنها مسلط شد و در عین حال به سبک و سیاق درخشان خودش رسید. در واقع علاوه بر نبوغ درک و دریافت موسیقی، مهارتی در کشف راه‌های تازه داشت. برای کامل‌تر شدن ارکسترهای ایرانی و سنتی ساز را ابداع کرد. ابتکار داشت و از حاصل پژوهش‌ و تحقیق‌ شگردهای گذشتگان، سبک و سیاق خودش را ساخت که ماحصل آن مجموعه‌ای است از کارهای بسیار درخشان در زمینه موسیقی آوازی ایران و  تصنیف‌هایی که معنادار است. اساساً از شاخصه‌های مهم آثار شجریان همین انتخاب درست اشعار و وقت‌شناسی اوست. اشعار منتخب او معنا داشت و با مردم ایران ارتباط پیدا می‌کرد. با خواست‌ها، نیازها، گرفتاری‌ها و مشکلات ملت ارتباط پیدا می‌کرد. مردم ایران با استاد شجریان ارتباط می‌گرفتند چون حرف دل آنها را می‌خواند و همانطور که خودش گفت صدای آنها بود. تمام دردها، رنج‌ها، محرومیت‌ها و مشکلاتی که ملت ما طی قرون متمادی تجربه کرد در آواز شجریان منعکس می‌شد. از حافظ و سعدی تا شعرای معاصر همچون نیما، اخوان، ابتهاج، سیمین بهبهانی و ... همه برای مردم بود؛ برای عاشقان، برای آزادیخواهان و برای داغ‌دیدگان. او بود که منزلت حافظ را به مردمی که به این گنجینه توجهی نداشتند تفهیم کرد. «مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم/ آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند» از همین روست که هوشنگ ابتهاج می‌گوید:«اگر حافظ بود او را غرق بوسه می‌کرد.» شجریان حق بزرگی به گردن ملت ایران دارد و البته که مردم ایران قدرشناس او هستند. مردمی که وقتی دردهای عجین شده با خون و پوست و گوشت‌شان را‌ در صدای شجریان با آن صوت زیبا می‌شنیدند در دنیای دیگری سیر می‌کردند. از همین روست که حالا با رفتن شجریان همچون مرگ عزیزی از خویشان‌، این گونه داغدار غم بزرگی هستند.
 


میراث‌دار فرهنگ و هنر ایران
هوشنگ کامکار آهنگساز و سرپرست گروه کامکارها

موسیقی آوازی و سنتی ایران مدیون استاد شجریان است، هنرمند بزرگی که نامش در تاریخ فرهنگ و هنر و موسیقی ایران به ثبت رسیده است. این هنرمند بزرگ علاوه برحفظ و حراست از موسیقی ایران، با تربیت شاگردان خوب تلاش کرد این میراث گرانقدر فراموش نشود و از بین نرود. شاگردانی که امروز هر یک معلمانی شناخته شده درعرصه موسیقی هستند. از دیگر شاخصه‌های استاد شجریان مردمی بودن این هنرمند است چنانکه مردم هم او را عاشقانه دوست می‌دارند. آوازها و ترانه‌های شجریان در اذهان مردم ایران جاودانه است و نام و خاطرات او هیچگاه فراموش نخواهد شد. به‌یاد دارم در دوره‌ای که ریاست شورای عالی خانه موسیقی بر عهده آقای شجریان بود هراز چندگاهی او را در خانه می‌دیدم و از مصاحبت با ایشان بسیار لذت می‌بردم. 
 


مرگ می‌آید و تدبیری نیست
اصغر دادبه پژوهشگر و استاد فلسفه اسلامی و ادبیات عرفانی

بگذار تا بگریم چون ابر دربهاران/ کز سنگ ناله خیزد روز وداع  یاران
استاد شجریان درگذشت که «مرگ می‌آید و تدبیری نیست» و برای بزرگ‌ترین بزرگان دانش هم «هربند گشاده شد مگر بند اجل». آدمی هم در برابر این بند ناگشودنی گریزی ندارد جز اندوه خوردن و گریستن. این حکم عاطفه است که اجرا می‌شود، ورنه به حکم خرد آنچه ناگزیر است ناگزیر است و اندوه خوردن و گریستن را سودی نیست، اما آدمی تنها خرد نیست جهانی‌ از عاطفه و شور هم هست که اگر نبود و کوه خرد هم می‌بود زندگی‌اش نه معنا داشت، نه قابل تحمل بود. عاطفه خاستگاه هنر است و هنر سترگ ایران‌زمین شعر و ادب است؛ هنری که از یک‌سو بزرگانی چون فردوسی و نظامی و مولوی و سعدی و حافظ را به جهان هنر تقدیم کرده‌ است و از سوی دیگر این بزرگان آثاری جاودانی پدید‌آورده‌اند که هویت و کیان ماست. بیندیشیم که اگر بزرگانی چون فردوسی و...... حافظ نبودند و آثاری که پدید آورده‌اند پدید نیاورده‌ بودند ما چه بودیم و که بودیم؟!  آثار این بزرگان است که ما را  «ما» ساخته و در این جهان پرآشوب سرفرازمان داشته‌ و بزرگانی چون  «گوته» را به تحسین واداشته است. من موسیقیدان نیستم و چونان دیگر مردم فارسی‌زبان از موسیقی سنتی برآمده از فرهنگ ایران - ایران فرهنگی - لذت می‌برم و مسحور آواز استاد شجریان می‌شوم، اما اندکی با شعر و ادب فارسی مأنوسم و عمری را صرف آموختن و آموزاندن شعر و ادب کرده‌ام و می‌دانم که شعر و ادب ما با موسیقی‌مان چون روح و جسم به‌هم آمیخته‌اند و می‌دانم که موسیقی - که زبانی جهانی دارد- همواره در طول تاریخ برترین و مؤثرترین  شناساننده شعر و ادب فارسی و سرانجام برترین و مؤثرترین شناساننده فرهنگ ایران در جهان بوده‌ است. با این مقدمه اکنون می‌پرسم:  کیست که نداند استاد شجریان در روزگار ما بزرگ‌ترین و موفق‌ترین شخصیت موسیقایی بود که با صدای ملکوتی خود، گذشته از آنکه بسیاری از جوانان را به میراث ادبی‌شان علاقه‌مند ساخت، پیام‌های انسانی فرهنگ و ادب ایران را به گوش جهان و جهانیان رساند و ایران و فرهنگ انسانی کم‌مانندش را به مردم جهان شناساند.  مرگ او چونان مرگ تمام خدمتگزاران فرهنگ این مرز و بوم مردم را نگران می‌سازد و اندوهی ژرف بر دلشان می‌نشاند که می‌توان از آن به «اندوه از دست‌دادگی» تعبیر‌کرد؛ اندوهی وجود مرا آکنده ساخته و مرا برمی‌انگیزد تا این بیت زنده‌یاد دکتر فخرالدین مزارعی را، که زبان حال من است - بر زبان رانم :
 حالی که در ضمیر من آشوب می‌کند
احساس گریه‌آور از دست‌دادگی‌ست
 و آرزو کنم که شاگردان استاد شجریان، که از جمله آنها فرزند برومند و هنرمندشان است، راه استاد را ادامه دهند و کار بزرگ ترویج و انتقال فرهنگ ارجمند ایران را از طریق موسیقی به پیش ببرند که این، خواست مام میهن است.... ایدون باد!


عمق این عشق تا کجاست؟

قطب‌الدین صادقی کارگردان تئاتر و مدرس دانشگاه

با آقای شجریان از دهه پنجاه آشنا شدم، روزهایی که همراه جمعی از هنرمندان موسیقی برای اجرا در جشن هنر به شیراز آمده بودند. از همان دوران دوستی صمیمانه‌ای بین ما شکل گرفت که همواره ادامه داشت. همین ابتدا باید تاکید کنم ایشان تمام شرایط و ویژگی‌های یک هنرمند و انسان والا را دارا بود.

 اینکه می‌بینیم امروز یک انرژی ملی ایجاد شده و مردم این‌طور به درگذشت فرزند میهن ادای احترام می‌کنند پیام روشنی دارد. به یاد ندارم در زمینه موسیقی چنین اتفاقی افتاده باشد، در سینما مثلا وقتی زنده‌یاد «محمدعلی فردین» درگذشت چنین شد، یا در زمینه شعر و ادب وقتی خبر درگذشت «احمد شاملو» رسید دوستدارانش در سراسر کشور زانوی غم بغل گرفتند اما در موسیقی چنین چیزی در خاطر ندارم. پیامی که امروز از کشورهای دیگر و خارج از مرزهای ایران می‌آید نشان می‌دهد محمدرضا شجریان به یک چهره فراملی تبدیل شده بود؛ بانی‌اش هم هیچ‌کس نیست جز کاریزمای خودش که در بدترین شرایط کنار مردمش ایستاد و مملکت را ترک نکرد.

 همواره موضع‌گیری‌های به موقع داشت و به قول آقای شاملو چراغش در این خانه می‌سوخت. از نظر کیفی در کار کم نداشت و کم نگذاشت. بزرگی ایشان امروز یک‌باره رخ نداده، حتی همان سال‌های جوانی که اسم و رسم دهه‌های اخیر را نداشت به همین اندازه روشن ضمیر، با اعتماد به ‌نفس و دارای روحیه حماسی و گردنکش ظاهر می‌شد. به قدرت باج نمی‌داد و من به این دلیل او را ستایش می‌کنم؛ بیخود کنار فردوسی بزرگ دفن نمی‌شود. در حقیقت اجازه دهید این‌طور آغاز کنم: عشق ما را پی کاری به جهان آورده است/ ادب این است که مشغول تماشا نشویم (صائب تبریزی) کارنامه درخشان استاد بی‌بدیل و بزرگ آواز ایران، سیاوش شجریان مصداق این سخن زیبای صائب است: او برای تماشا به جهان نیامده بود، آمده بود تا خود جهانی از هنر و زیبایی بیافریند! اما طرفه آنکه همه شهرت و نامداری او تنها برای صدای دلنشین، تکنیک منحصر به‌فرد، یا تحریرهای مسحورکننده‌اش نبود. فراتر از اینها‌، او مردی بود دانا، دلیر و گردنکش که هرگز هنرش را مفت به دست تاراج (تبلیغ، ابتذال و تجارت) این و آن نسپرد! چون او سه بار و در سه برهه در برابر نامردمی‌ها و کجروی‌ها، مردانه صدایش را بلند کرد، با تمام قوا «نه» گفت و از خود، جایگاه و هنرش به سختی دفاع کرد: یک‌بار پیش از انقلاب که به ابتذال موسیقی در سازمان رادیو، تلویزیون نظام پهلوی اعتراض کرد و مانع پخش آثارش از آن رسانه‌ها شد؛ بار دوم در ابتدای انقلاب، هنگامی که دریافت (حزبی دروغگو و بی‌آبرو) از طریق عواملش می‌خواهد از او و موسیقی ملی ایران «سوءاستفاده» کند و در نتیجه همکاری‌اش را با آنان قطع کرد. و بار سوم که چند سال پیش برای دفاع از ارزش‌های موسیقی مستقل، هنری و راستین ایران، رو در روی (صداوسیما)ی کنونی ایستاد، تمام‌قد به‌پا خاست و اجازه نداد تا موسیقی را تحریف و کم‌‌ارزش کنند! همه می‌دانند و پشتیبانی میلیونی مردم نشان داد، در هر سه مورد، شجریان راه را به خطا نرفته است و اعتراضش از هر نظر مردانه، درست و بجا بوده است! بنابراین تصویر او در دل مردم ماندگار، جایگاهش در تاریخ هنر ایران رفیع و موضع‌گیری‌های مردمی‌اش در عرصه مسائل اجتماعی - سیاسی، مثال‌زدنی است. و در همه شش دهه‌ای که در عرصه فرهنگ و هنر فعال و پویا بود، نه در کارش افتی دیده شد و نه در تعریفش از جامعه و زندگی، کسی پس‌رفتی مشاهده کرد. می‌گویند: عمق (عشق) ساخته و شناخته نمی‌شود مگر در زمان (فراق). و فراق ملت ایران با شجریان یگانه از امروز، هفده مهر ماه آغاز می‌شود. عمق عشق تا کجاست؟ با او تا کجا می‌شود رفت؟


صدای ملی یک ملت

سیروس الوندکارگردان سینما

 در قدیم جامعه ما با موسیقی سنتی و اصیل ایرانی بیگانگی داشت هم به خاطر عدم شناخت مردم و هم به دلیل اینکه خواننده مطرحی نبود موسیقی را به میان مردم سوق دهد. همچنین قرائت اشعار کلاسیک از غزل‌های حافظ و مولانا و فردوسی برای عامه مردم سخت بود. موسیقی سنتی اصیل ایرانی با حضور و صدای استاد بنان بسیار جلوه کرد اما مخاطب عام نداشت، برای اولین‌بار توسط اکبر گلپایگانی به میان مردم رفت، گلپایگانی همراه با ایرج خواجه امیری به مطرح شدن موسیقی و فراهم آمدن زمینه پذیرش گسترش این هنر یاری رساندند. در این شرایط بود که صدای جادویی گوشنواز و دلنشین محمدرضا شجریان از سرزمین طوس از زادگاه فردوسی طنین‌انداز شد و و رفته رفته مخاطبان خودش را در سراسر مملکت پیدا کرد و تا آنجا پیش رفت تا تبدیل شد به صدای ملی یک ملت. 

شجریان در انتخاب اشعارش به کسی باج نمی‌داد و موسیقی‌اش فاخر بود از آنجایی که او موسیقی‌شناس بود و به ادبیات هم تسلط زیادی داشت همین باعث جذابیت کارهایش می‌شد رفته رفته او با تحولات اجتماعی هم همراه شد و همان‌طور که اشاره کردم به صدای مردم تبدیل و همین باعث محبوبیت ویژه او در میان مردم شد.  ما در تاریخ هنر سابقه نداریم که کسی هم به لحاظ هنری در قله افتخار قرار بگیرد و هم سال‌های متمادی مقابل زور و اجحاف بایستد و کنار مردم قرار بگیرد. به گفته خود مردم شجریان صدای مردم بود و همچنان با مردم هست و در دل آنها خانه دارد . به گمانم از دیروز که شجریان فوت کرد دوباره بین مردم زنده شد همه جا اسم او هست و بعید می‌دانم دیگر کسی بتواند جانشین او شود. البته به همایون ارادت ویژه دارم اما اینجا مساله فقط صدا نیست، بلکه آن تشخص اجتماعی است که در شجریان بود و مجموعه تمام قضایایی که در این سال‌ها کنار هم قرار گرفت و شجریان را به فرد ویژه کشورمان تبدیل کرد. 

شجریان با تئاتر و سینما هم بیگانه نبود به یاد دارم در یکی از اجراهای قدیمی اکبر زنجانپور به پشت صحنه آمد و با تک‌تک بازیگران و دست‌اندرکاران نمایش روبوسی کرد و خسته نباشید گفت. علاقه او به زنده‌یاد علی حاتمی و همکاری‌اش با دو فیلم «سوته‌دلان» و «دلشدگان» خصوصا دومی که قصه‌اش مربوط به پر کردن اولین صفحه گرامافون در خارج از ایران است، نشان از علاقه شجریان به سینمای ملی و فاخر این دیار دارد. ما هنرمندان زیادی در عرض زمان داریم، شجریان هنرمند ویژه‌ای در طول زمان بود و هست.


دردمندانه سوگوار تاریخیم

منیژه حکمت کارگردان سینما

امثال عالیجناب استاد شجریان در یک پروسه سالیان دور و دراز قرن‌ها بر این کره خاکی می‌آیند، اثرگذار می‌شوند و هیچ ‌وقت هم از میان ما نمی‌روند. من از خودشان نقل قول می‌کنم، هنرمندی که از محیط و تاریخش ایده و درس می‌گیرد و وقتی این تجربیات را با اندیشه و سلیقه خودش می‌آمیزد آن اثر ماندگار در تاریخ می‌شود.  هرچند در حال حاضر ما سوگواران تنهایی هستیم و در غارهای عزلت خودمان مصیبت‌زده هستیم اما با نبود خسرو آواز ایران ما عزادار فرهنگ هنر و آواز موسیقی ادبیات شعر و... ایران هستیم، چون استاد شجریان مجموعه‌ای از تمام این تعاریف و ویژگی‌هایی بود که ما دردمندانه سوگوار تاریخیم.  


ملکوت در صدایش بود
رضا بابک بازیگر

آن روزگار که سیاوش بیدگانی می‌خواند و رادیو پخش می‌کرد می‌رفتم و از هر جا شده (چون پدر من مذهبی بود و رادیو نداشتیم) صدایش را می‌شنیدم. بی‌نظیر بود و اعجاب‌آور از شکوهی که این صدا و نفس و حنجره داشت. بعدتر جشن هنر شیراز و بر آرامگاه حضرت حافظ پای اجرایش با مرحوم لطفی نشستم و واقعاً ملکوت در صدایش بود. مرد بزرگی بود و بزرگ خواهد ماند و خصلت‌های انسانی‌اش بسیار بود و همیشه کنار مردم ایستاد و از این کنار مردم بودن و هزینه‌هایش نترسید. هر بار که او را دیدم ادای احترام کردم و او از ادب چیزی کم نمی‌گذاشت و حیف‌ام می‌آید کسی مثل او دیگر نیست و بیشتر برای خودمان اندوهگین هستم که دیگر او را نداریم و چنین شکوهی دیگر برای ما نخواهد خواند اما خواهد بود و ماند. شجریان در ناگوارترین شرایط نگذاشت موسیقی اصیل ایرانی به سمت و سوهای نامربوط برود و شبیه رنگین‌کمانی بود که آفتاب و باران او را به زیباترین شکل ممکن متجلی کرده بودند.


معجزه قرن دنیای موسیقی
بیژن کامکار خواننده و نوازنده پیشکسوت دف

چه روزهای زیبا و دلنشینی بود،آن زمان به تازگی ازسنندج به تهران آمده بودم و درگروه شیدا فعالیت داشتم و خاطراتی که درکنار بزرگانی چون استاد محمدرضا شجریان و دیگر اعضای این گروه به ثبت رسید...
 شاید این جمله را بارها از من شنیده باشید اما باردیگرتأکید می‌کنم اگر امروز  من را به عنوان هنرمندی می‌شناسند که ساز  دف را به موسیقی ایرانی معرفی کرده است باید بگویم در شناساندن این ساز هیچ گاه نقش گروه شیدا و بزرگانی همچون محمدرضا لطفی و محمدرضا شجریان را فراموش نمی‌کنم، من در کنار این هنرمندان یک شبه ره صدساله طی کردم و توانستم درکنار ابر مرد آواز ایران به روی صحنه بیایم و ساز دف را به تمام ایران معرفی کنم و این اتفاق بزرگ را مدیون استاد محمدرضا شجریان هستم. همکاری و اجرای کنسرت در کنار آقای شجریان تنها درایران نبود بلکه کنسرت‌های بسیاری هم در خارج از ایران برگزار شد که هرگز فراموش نمی‌کنم، جوان‌هایی که با چشمان اشکبار به پشت صحنه آمدند و دست استاد را بوسیدند و گفتند:«ما امشب با موسیقی ایرانی آشتی کردیم و درک عظمت و شکوه این موسیقی با صدای شما به وجود آمده است...» خاطرات بسیارزیبایی از آن دوران به یادگار مانده است از مهرومحبت‌ها و همکاری وحمایت‌های بی دریغ‌شان نسبت به جوانان سخن بسیار است  تا آنجا که حتی در یک دهه گذشته هم دست از فعالیت خود برنداشته و 20 گروه از جوانان مستعد ایرانی  را به موسیقی  ایران معرفی کرد .
استاد شجریان علاوه برصدایی بسیاردلنشین وسونوریته بسیارزیبا درعرصه خوانندگی، توانست نسل امروز و دیروز را با شاعران بزرگی همچون حافظ، سعدی، مولانا، خیام، ابتهاج، سیاوش کسرایی و...آشنا کند و این آگاهی و معرفت را  مدیون آقای شجریان هستند. درواقع استاد شجریان بنیان تلفیق شعر و موسیقی را به معنای واقعی رساند و باید بگویم  ادبیات ایران هم مدیون اوست. استاد شجریان علاوه برشناخت کامل و تسلط در خوانندگی و آشنایی با موسیقی ایرانی، درسازسازی هم ازتبحر خاصی برخوردار بود و بسیارعلاقه و تأکید داشت موسیقی ایرانی از حالت مجلسی خارج شود و به صورت صحنه‌ای ارائه گردد....
 یکی دیگر از کارهای درخشان آقای شجریان تحقیق و ساخت در زمینه سازسازی بود و سازهای بسیاری هم ساخته است که به عقیده من اگر همه این سازها به روی صحنه بیاید به اندازه یک آنسامبل ارکستر سمفونیک صدا دهی خواهد داشت.البته شاید نیاز باشد یک یا دودهه زمان بگذرد تا این سازها در موسیقی ایرانی جای بگیرند مانند سازقیچک که وقتی ازمرکزحفظ و اشاعه موسیقی به  موسیقی ایران وارد شد 30 سال زمان برد تا مردم با این ساز اخت بگیرند و بنوازند یا زمانی که من ساز رباب را به موسیقی ایرانی معرفی کردم، 20 سال طول کشید تا مردم با این ساز آشنا شدند.
ازدیگرکارهای بارزاستاد شجریان هنرخطاطی است ودراین زمینه  نزد استادان امیرخانی ودیگربزرگان این حوزه آموزش دیده است.ازدیگر شاخصه‌های بارزاین هنرمند بزرگ، آشنایی و تسلط کامل برردیف‌های موسیقی ایرانی بود و با الهام از موسیقی ردیفی ایران وآشنایی با اشعارفاخرفارسی ملودی‌های بسیار زیبایی ساخته است که هرکدام ازآنها نغمه‌های دلنشین در موسیقی ایرانی هستند. ناگفته نماند کارهای فی البداهه‌ای هم انجام داده است که این آثارهم به نوبه خود دارای ارزش هنری بسیاری است.
 

او نغمه‌پرداز جان‌های بی‌قرار بود
بهروز یاسمی شاعر

کشته و مرده پرپر زدن ساز تو بود
آن پریرخ که نظر کرده آواز تو بود
محمدرضا شجریان از برگزیدگان و برکشیدگان تقدیر تاریخی مردم ایران در دوران معاصر بود از آنها که گرداب حوادث و گردباد مصائب درمیانشان می گیرد و از رأس هرم خود بیرون می‌اندازد تا راوی بطن و متن ماجرا باشند برای گوش‌ها و چشم‌های حیران و مشتاق بازماندگان خسته و شکسته، کسی که بر دوش مردم بالا رفت و بر بلندای تخته سنگ در مقابل چشم‌های خسته و ملتمسی که به دهانش دوخته بود ایستاد تا آن راز سر به مهر را به فریاد بخواند که: «کسی راز مرا داند که از این رو به آن رویم بگرداند» او راوی شط جلیل و شط علیل مردم ایران بود. شجریان نه فقط در قامت بهترین خواننده یا بهترین هنرمند که به باور من بهترین شخصیت معاصر ایران بود. زلالی، کیفیت و وسعت صدا از یک طرف و اشراف، آگاهی و تسلط بر دستگاه‌ها، گوشه‌ها، مقام‌ها و ردیف‌های موسیقی سنتی از سوی دیگر. تجربه صحنه و خوانندگی در کنسرت‌ها، ارکسترها و استودیوهای مختلف داخلی و خارجی انتخاب مناسب شعر و اجرای درست، فصیح و پاکیزه آن، رعایت جمله بندی‌ها، مکث‌ها و تکیه‌ها و اتخاذ لحن مناسب حالت‌های عاطفی و دستوری، رابطه درست بین مضمون شعر و دستگاه و مقام و ملودی مربوطه و اجرای تحریر‌های سالم و طبیعی گوشه ای از توانایی‌های فنی و ویژگی‌های فردی او بود. وجاهت شخصی و اخلاقی که ریشه در حجب ذاتی، تربیت کودکی و ظرفیت انسانی او داشت. مرعوب نشدن و گرفتار نیامدن در دام عوارض شهرت و حفظ سلامت تن و روان و رعایت جوانب آنها  و حفظ چارچوب‌ها و الگوهای رفتار حرفه‌ای و شخصی در بازه زمانی طولانی ۶۰ ساله در دو محیط کاملاً متفاوت و متناقض قبل و بعد از انقلاب و مدارا و شکیبایی شگفت در برابر ناملایمات و نامهربانی‌های ذوق کش و طاقت‌سوز در هر دو دوره -یکی در برابر سیل بنیان کن موسیقی نازل، بازاری و عامه پسند در قبل از انقلاب و دیگری در مقابل ناشکیبایی، بی توجهی و بی مهری  نسبت به موسیقی بعد از انقلاب- و در آخر همراهی و‌ همدلی صادقانه با خرد و احساس جمعی در مطالبات و مناسبات اجتماعی و مدنی از او چهره‌ای بی بدیل و دست نایافتنی ساخته بود. شجریان مرثیه خوان دل‌های مرده و نغمه پرداز جان‌های بی قرار و عاشق و راوی صادق شادی و شیون ما بود؛ او مثل حافظ خلاصه و عصاره فرهنگ ایرانی است او کار خود را تمام و کمال و بی کم و کاست انجام داد ما مدیون او هستیم این دین اوست که بر گردن شعر و موسیقی و بر گردن فرهنگ و هنر ایران زمین تا سال‌های دراز سنگینی می‌کند پس افسوس بر او نیست افسوس بر ماست. مردم با چشم و‌‌ دهان بسته هم او‌ را دوست دارند. شجریان حجت موجه ما بود. خلاصه فضائل این ملت کهن بود. روانش شاد و آزاد.
 


هنرمند بی‌بدیل موسیقی ایران
محمد جلیل عندلیبی آهنگسازو نوازنده سنتور
آشنایی من با استاد محمدرضا شجریان به سال‌ها قبل برمی‌گردد، ۲۴ ســـــــالم بــــــــود و درمرکزحفظ و اشاعه موسیقی ایران با آقای شجریان آشنا شدم. آن زمان به این مرکز رفت‌وآمد داشت و درهمان برهه زمانی تصنیف میهن را با هم اجرا کردیم و بعد آن درمؤسسه «دل آواز» مدت محدودی همکاری داشتیم و تنظیم برخی از ملودی‌ها را برعهده داشتم اما متأسفانه به‌دلیل مشغله کاری این کارها هیچ‌گاه به اجرا نرسید.
محمدرضا شجریان هنرمند بی‌بدیل موسیقی ایران است این هنرمند استراتژی خاصی در اجرای موسیقی داشت و درواقع می‌توان گفت دایرة‌المعارف موسیقی ایران است، علاوه براین ویژگی هنرمندی مردمی بود. این هنرمند بزرگ با تمامی سبک‌های موسیقی ایران آشنایی داشت و هنرمندی تأثیرگذار بود تا آنجا که اکثریت خواننده‌های جوان حتی در خارج از ایران سبک آوازی او را دنبال می‌کردند. محمدرضا شجریان هنرمندی شناخته شده در دنیا است و نامش درلیست 50 هنرمند برتر دنیا قرار دارد و این افتخاری برای من و کشورمان ایران است. این ضایعه بزرگ را به مردم عزیز و فرهنگ دوست و بخصوص جامعه هنری تسلیت می‌گویم.
 


دمی با سیاوش
عبدالجبار کاکایی شاعر و پژوهشگر ادبیات

شعر از هنگامی که در ذهن نطفه می‌بندد و مراحل جنینی را طی می‌کند تا زمانی که به تحریر درمی‌آید و سپس روایت می‌شود در حال کامل شدن است. آوایی که در سر شاعر به تنظیم روابط کلمات و استحکام جملات و احضار معانی می‌پردازد در هنگام تحریر بر اوراق و نسخ از پیکره شعر جدا می‌شود و احیای مجدد آن به عهده راوی و خواننده شعر است و هنر راوی و خواننده در بازیابی آوای پنهان شده سهم مؤثری در انتقال کامل معانی شعر دارد. در گذشته شاعران دست به دامن راویان می‌شدند یا خود دست به ساز می‌بردند تا به احضار آوای پنهان شعر بپردازند، آوایی که آناتومی روایت را شکل می‌دهد، جبرئیلی که کلمات را احضار می‌کند و واژه واژه به ذهن شاعر منتقل می‌کند. اما تنها احیای آوای طبیعی و اصلی شعر نمی‌تواند نقطه پایان و کمال شعر باشد که صدای متعالی و پرورده شده ختامه بالمسک این پدیده ذهنی و روانی است. محمدرضا شجریان خواننده بی‌نظیر آواز ایرانی در انتقال «صورت کمال‌‌یافته» آثار بزرگان شعر فارسی سهم بسزایی داشت کیست که در هنگام شنیدن صدای این مرد در ذهن خود حافظ و سعدی و مولانا را تجسم نکرده باشد که در موقعیتی کمال یافته و صورتی مثالی به خوانش شعر خویش مشغولند؟ من نیز چون همه، مولانا را تجسم می‌کنم در بازار برنج‌فروشان قونیه که به شوق شمس‌الدین می‌خواند: «جان جهان دوش کجا بوده‌ای؟» یا مصلح‌الدین، شیخ نظرباز شیراز را که از سر استیصال و شوق از جگر فریاد می‌کشد: «نه دست صبر که در آستین عقل برم/ نه پای عقل که در دامن قرار کشم». صدای شجریان موسیقی زبان فارسی است در بهترین قاب عرضه به جهان و شگفت اینکه چنین گوهر گرانبهایی در این زمانه، محسود شد و رسانه رسمی کشور که ساده لوحانه به محرومیت این صدا می‌بالد. محمدرضا شجریان چون بسیاری دیگر از بزرگان قوم ایرانی محسود بیگانگان حاکم بر سرنوشت زبان فارسی و میراث ارزشمند آواز ایرانی بود، تار لطفی و سنتور مشکاتیان و صدای شجریان به احیای گسترده شعر فارسی در نسل‌های متوالی ما خدمت کرده‌اند، اگر چه قدردانانی شایسته نداشتند جز وجدان اصیل و حافظه جاودان همین قوم ایرانی.

مظهر موسیقی سنتی آبرومند ایران
هوشنگ گلمکانی منتقد و روزنامه‌نگار
شجریان مرد بزرگی بود و در جایگاه درست قرار داشت. برای من در دوران جوانی شجریان مظهر موسیقی سنتی آبرومند ایران بود آن هم در زمانی که موج ابتذالی فضای موسیقی را فرا گرفته بود. خوانندگان و چهره‌های دیگر موسیقی هم قبل از استاد شجریان بودند و فعالیت می‌کردند، شاید حتی از ۱۰۰ سال پیش از او، ولی در آن روزگار برای ما محمدرضا شجریان تبدیل به چنین سمبلی شده بود. هیچ کس در جایگاه او و نقشش در موسیقی سنتی ایران تردید ندارد.
عکس‌العملی که اکنون می‌بینیم مردم پس از انتشار خبر درگذشت محمدرضا شجریان نشان می‌دهند هم ناشی از این جایگاه و علاقه مردم به اوست و هم به دلیل ممنوعیت‌هایی که چند سالی شجریان با آنها درگیر بود. بخشی از شهرت شجریان به دلیل مواضعش بود و ممنوعیت پخش صدایش از صدا و سیما باعث شد این شهرت بیشتر و بیشتر شود و اکنون مردم به این شکل و در فضایی کاملاً احساسی به درگذشت استاد آواز ایران واکنش نشان دهند.


همراه با محمدرضا در کنار بساط «جیکی جیکی ننه‌خانم»
رضا کیانیان بازیگر

باغ ارگ مشهد پر از سینما بود. با پدر که به سینما می‌رفتیم گاهی او را می‌دیدم. مطرب دوره‌گردی که ساز می‌زد و عروسک بزغاله‌اش را می‌رقصاند. حرکاتش برایم جذاب بود. از پدر می‌خواستم بمانیم و بیشتر ببینیمش. دوتاری داشت و تخته‌چوب کوچکی که روی آن عروسک بُزی بود. به تار که ضربه می‌زد بزی هم تکان تکان می‌خورد. انگار که با آهنگ دوتار می‌رقصد. همراه با تار آواز هم می‌‌خواند. صدایش غم خاصی داشت اما آوازش شاد بود. ترجیع‌بند آوازش هم «جیکی جیکی ننه‌خانم» بود. در میان مردم به‌همین نام معروف شده بود. تابستان‌ها که برادرم برای شاگردی پدر به دکان طباخی‌اش در بازارچه حاج آقاجان می‌رفت، من هم گاهی می‌رفتم.
 بازارچه حاج آقاجان اطراف حرم بود. جیکی جیکی گاهی بساط نمایشش را آنجا پهن می‌کرد. ‌برادرم حتماً مشتری او بود. کار را رها می‌کرد و پای بساط او می‌نشست. و من عیش‌ام جور بود. برادرم بعدها برایم گفت در همان زمان بچه دیگری هم مشتری جیکی جیکی بود به‌نام محمدرضا که محو مضراب او می‌شد. پدر محمدرضا قاری قرآن بود و پدرش در مغازه‌فرش فروشی‌شان به او تمرین قرآن می‌داد و این کودک کسی نبود جز محمدرضا شجریان. در دوره کودکی‌اش هرکس صدای قرآن خواندن او را می‌شنید میخکوب می‌شد. برای من تمام حرکات مرد لاغراندام و بلندبالا با آن لباس‌های رنگی ژنده‌ شگفت‌انگیز بود و تصویر او همیشه برایم زنده است اما آنچه یاد این مطرب دوره‌گرد گمنام را برای دیگران ماندگار کرد سرنوشت
عجیبش بود.
 جیکی‌جیکی مطرب بود و به حرم امام رضا راهش نمی‌دادند اما حالا در صحن حرم امام رضا(ع) جا گرفته است. نه اینکه قرار بر دفن او در حرم باشد. هم‌زمان با او، یکی از سرهنگ‌های عالی‌رتبه مشهد هم فوت شده بود که قرار بود در صحن مطهر دفن شود اما وقتی خانواده سرهنگ مرحوم سر قبر برای آخرین وداع کفن را از صورت او پس می‌زنند به‌جای سرهنگ «جیکی جیکی ننه‌خانم» را می‌بینند که در گور خفته است. جنازه سرهنگ به جای او اشتباهاً به گلشور قبرستان آدم‌های گمنام رفته بود. به فتوای مرجع بزرگ آن زمان مشهد آیه‌الله میلانی نبش قبر جایز نبود و همین شد که «جیکی جیکی ننه خانم» برای همیشه در صحن حرم امام رضا(ع) ماند، در رحمت امام هشتم(ع).


ادب و دولت شجریان
اکبر زنجانپور بازیگر و کارگردان تئاتر
پیش از هر چیزی مرگ چنین مرد بزرگی را به ملت ایران تسلیت می‌گویم و نمی‌دانم از چه واژه و جمله و توصیفی برای او استفاده کنم و تنها حدیث این دل اندوهگین را در فقدان او به زبان و قلم می‌آورم. رسیدن به چنین جایگاهی کار هر کسی نیست و نمی‌شود برای آن از پیش برنامه ریخت؛ مگر که در نبوغ، استعداد و تربیت او باشد. بسیارند کسانی که آواز می‌خوانند اما فقط آواز می‌خوانند و هرگز به چنین جایگاه‌هایی نرسیده‌اند. شجریان اما رسید چون از تربیت خانوادگی درستی می‌آمد و همین تربیت باعث شد خودش نیز چنین صالح فرزندانی داشته باشد. آقای شجریان در طول عمر ذره‌ای از احترام گذاشتن به مردم و کنارشان ایستادن شانه خالی نکرد و آدم از این همه ادب و عزیز بودن شگفت‌زده می‌شود. متأسفانه خیلی‌ها یک کارشان گل می‌کند (گیرم فقط برای چند روز) جواب سلامی کسی را نمی‌دهند و فکر می‌کنند چه خبر شده ولی کسی مثل شجریان با این همه محبوبیت جهانی، ‌برای همه می‌ایستاد و با خضوع تمام با مردم مراوده می‌کرد. این درس عبرتی است برای همه که چنین کسی چگونه زندگی کرد و مُرد و همین شاید باعث شود فقدان او برای همه درسی داشته باشد و آن درس بی‌تردید این است: «ادب مرد، به ز دولت اوست» و او هم ادب داشت و هم دولت. هر دو را با هم.
 


هنری آمیخته با زندگی مردم

احمد مسجدجامعی فعال فرهنگی 
ایران سرزمین هنر و هنرمندان بوده و هست؛ در دوره ما بسیاری از اصحاب شعر و هنر و اندیشه درخشیده‌اند و همه آنها در جایگاه رفیع خود منزلتی درخور دارند و عزیزند و محترم. استاد محمدرضا شجریان یکی از جمع اینان است که محضر بسیاری از پیشکسوتان روزگار خود را بویژه در حوزه شعر و آواز و موسیقی و کم و بیش خط و خوشنویسی دریافت و با استعداد سرشار و پشتکار تحسین برانگیزش از همه آنها بخوبی بهره برد و با تلفیقی از قدیم و جدید سنت‌های نویی را پایه گذاشت و ماندگار کرد.
مردم‌داری و میهن دوستی و توجه به گوهر انسانی در آثار شجریان مثال زدنی است و هنر او آمیخته با زندگی مردم و راز و رمز ایرانیان است.
شاگردان مستقیم و غیرمستقیم او عرصه هنر و بویژه آواز و موسیقی را دگرگون کردند؛ تأکید او بر انتخاب اشعار فاخر از شاعران کهن و نوپرداز و روایت او در قالب موسیقایی، به بسط و ماندگاری زبان و ادب فارسی بسی مدد رساند.
درگذشت او ضایعه‌ای جبران‌ناپذیر است. این غم و اندوه را به خانواده، خیل دوستداران و جامعه فرهنگ و ادب کشور تسلیت می‌گویم.

پیام شجریان به مردمش آزادی و آزادمنشی بود
کیوان ساکت آهنگساز و نوازنده تار و سه‌تار
استاد محمدرضا شجریان صدای مردم ایران است، این هنرمند بزرگ همیشه و در هر بزنگاه درکنار مردم بود. صدای او دردها، غم‌ها، شادی‌ها و نیازهای مردم ایران بود. اگر امروز مردم در فقدان این هنرمند سوگوارند به همین دلیل است. بی‌اغراق می‌توان گفت هیچ هنرمندی تاکنون نتوانسته محبوبیتی را که آقای شجریان درموسیقی ایرانی و دربین مردم دارد به دست آورد. آقای شجریان علاوه بر آوازخوانی که هنرمندی کم‌نظیر و بی‌بدیل بود در خوشنویسی هم سرآمد بود. منش و رفتار و مردمی بودنش و حضورش در تمام عرصه‌های اجتماعی موجب شده بود مردم شجریان را از آن خود بدانند و باز هم تأکید می‌کنم در طول تاریخ کمتر هنرمندی اینچنین بوده و هست که تمام مردم از پیر و جوان ارادتمند و عاشق او باشند. پیام شجریان به مردمش آزادی و آزادمنشی بود، سرو آزادی که اکنون در میان ما نیست ولی همواره در ذهن و قلب مردم جاودان است. شجریان هرگز نمی‌میرد.

محمدرضا شجریان مرغ سحر ما بود

بهمن فرمان‌آرا

محمدرضا شجریان استاد بی‌رقیب موسیقی سنتی ایران بود. در این موضوع هیچ شکی نیست اما مهم‌‌تر از آن شجاعت و مردمی‌بودنش بود. او جایگاه اجتماعی رفیعی داشت. در دوره‌ای از زندگی‌اش وقتی مردم خس‌و‌خاشاک خوانده شدند، او در کنار مردم ایستاد و گفت من هم همان خس‌و‌‌خاشاکم. نگاه او باعث شد نه‌تنها مردم از موسیقی او لذت ببرند، بلکه می‌دانند این مرد بزرگ فراموش نکرده فرزند این کشور است و همواره کنار مردمش بوده است. 

این نقطه متمایز‌کننده محمدرضا شجریان بود. برخی از هنرمندان خوب ساز می‌زنند یا خوب می‌خوانند، محمدرضا شجریان همه اینها را داشت و در لحظات خوب و بد کنار مردمش هم بود. مردان بزرگی مثل او هر چند صباحی می‌آیند و یک پیام احساسی برای مردم به همراه دارند و در کنار مردم هستند.  فکر می‌کنم بی‌دلیل نیست که مردم مقابل بیمارستان یا در بهشت زهرا مرغ سحر را زمزمه ‌می‌کردند، محمدرضا شجریان مرغ سحر ما بود.

 

منابع روزنامه های شرق - اعتماد - ایران و سایت خبرآنلاین - مهرماه ۱۳۹۹

 

دیگر رسانه ها

کدخبر: 447

ارسال نظر