از سایه تا ارغوان | زندگینامه هوشنگ ابتهاج (ه.الف. سایه) شاعر نامدار ایران
هوشنگ ابتهاج متخلص به ه. الف. سایه یکی از شاعران معاصر ماست که در غزلسرایی و سرودن اشعار نو نیمایی دستی توانا دارد. این شاعر خوش قریحه گیلانی که غزلش به سبک شعرای پیشین مانند سعدی و حافظ با زبانی سنتی است و اشعار نوی او با زبان امروز سعی در بیان مسائل اجتماعی و انسانی دارد. هوشنگ ابتهاج یکی از سرمایههای بزرگ و ارزشمند ادبیات و شعر فارسی است که در ادامه این مطلب به مروری کوتاه بر شعر، زندگی و آثار او پرداختهایم.
زندگی شاعر از کودکی تا میانسالی
هوشنگ ابتهاج در ششمین روckn۳۹;dkhliز از اسفند ماه سال ۱۳۰۶ شمسی در شهر رشت دیده به جهان گشود. وی تنها فرزند پسر مادرش «فاطمه رفعت» و پدرش «آقاخان ابتهاج» بود. ابتهاج تحصیلات ابتدایی و بخشی از دوران متوسطه را در همان شهر رشت گذارند. سایه به گفته خودش از سن هشت سالگی به نوعی مشغول شعر گفتن بود و اشعاری از او در سن ۱۲ سالگی در دست است که در نخستین دفتر شعریاش منتشر شد. سایه در سن ۱۸ سالگی و زمانی که هنوز دوران دبیرستان را به پایان نرسانیده بود، رهسپار تهران میشود و در مدرسه «تمدن» ثبت نام میکند و طولی نمیکشد که رییس انجمن ادبی دبیرستان میشود.
سایه در تهران با «مهدی حمیدی شیرازی» و «فریدون توللی» آشنا میشود و در سال ۱۳۳۷ با همسرش خانم «آلما مایکیال» ازدواج میکند که حاصل این ازدواج چهار فرزند به نامهای «یلدا»، «کیوان»، «آسیا» و «کاوه» است. ابتهاج سرانجام در سال ۱۳۶۶ به اروپا مهاجرت میکند و شهر «کلن» آلمان را برای اقامت بر میگزیند.
زندگی شعری سایه
سایه در سال ۱۳۲۵ نخستین دفتر از شعرهایش را در چاپخانه جاوید رشت منتشر کرد که «حمیدی شیرازی» و «عبدالعلی طاعتی» معلم ادبیات سایه در رشت بر آن مقدمه نوشتند. آشنایی سایه با چهرههای ادبی مثل «حمیدی شیرازی»، «فریدون توللی»، «شهریار» و بعدها «نیما یوشیج» بر روند شعر و شاعریاش تاثیر میگذارد. سایه اگرچه در این سالها به حزب توده گرایش پیدا کرده بود، فعالیتهای سیاسی و اجتماعیاش بسیار کمتر از فعالیتهای ادبی و فرهنگی اوست. از آنجا که وی هم شعر نو و هم غزل میسراید، شهرتی دوجانبه پیدا میکند. اشعار سایه در سالهای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ در نشریاتی مانند «سخن»، «کاویان»، «صدف»، «مصلحت»، «جهان نو»، «کبوتر صلح» و «فرهنگ نو» منتشر میشود.
ابتهاج در سال ۱۳۳۰ دفتر شعر «سراب» را منتشر کرد که بیشتر اشعاری عاشقانه دارد. وی در دفتر شعر «شبگیر» عشق فردی را کنار میگذارد و بیشتر به دردهای جامعه و جهان میپردازد که این طرز تفکر در دفتر شعر نو «زمین» وسعت بیشتری پیدا میکند. سایه در سال ۱۳۳۲ برگزیدهای از آثار سنت گرایانهاش را با نام «سیاه مشق» منتشر میکند که «شهریار» و «مرتضی کیوان» بر آن مقدمه مینویسند. ابتهاج پس از مجموعه شعر «سراب» بیشتر با شعر نیمایی آشنا شد و همراه با شاعرانی مثل «احمد شاملو»، «سیاوش کسرایی»، «مهدی اخوان ثالث»، «نصرت رحمانی» به حلقه شاگردان نیما یوشیج پیوست. او خود درباره نیما میگوید: «نیما محبوب همه ما بود. در شعرش دریچههای تازه به روی دنیا و زندگی گشوده بود و ما با احترام و اعجاب نگاهش میکردیم.»
سایه در سال ۱۳۴۶ همراه با جمعی از شاعران و نویسندگان اهل قلم به عضویت کانون نویسندگان در میآید و در سال ۱۳۴۹ با مرگ «جلال آل احمد» از این کانون استعفا میدهد. ابتهاج در سال ۱۳۵۱ با سمت سرپرست موسیقی ایرانی در رادیو مشغول به کار میشود که میتوان گفت مهمترین فعالیت فرهنگی و هنری او در این سالهاست. پخش و تولید برنامههای ارزشمندی مانند «گلهای تازه» و «گلچین هفته» از جمله فعالیتهای درخشان سایه در رادیوست.
بین شعر سایه و موسیقی همواره ارتباطی قوی وجود داشت و اشعار زیبای او در تلفیق با موسیقی مانند «بهانه»، «ترانه»، «در کوچه سار شب»، «بهار سوگوار»، «حصار»، «زندان شب یلدا»، «همیشه در میان» و تصنیف جاوادنه «توای پری کجایی» گواه این مدعاست. ابتهاج سرانجام در اعتراض به واقعه ۱۷ شهریور و کشتاری که در میدان ژاله رخ داد، از کار در رادیو استعفا میدهد. او در سال ۱۳۶۰ دو دفتر شعر «تا صبح شب یلدا» و «یادگار خون سیاوش» را منتشر میکند که گویای آرمانها و آرزوهای شاعر در انتظار فردایی بهتر است. سایه در سال ۱۳۷۳ بعد از یک دهه تلاش و مطالعه درباره حافظ سرانجام دیوان حافظ را با تصحیح خود به چاپ رسانید.
نگاهی به اشعار سایه
اولین اشعار ابتهاج در مجموعه «نخستین نغمهها» منتشر شد که به سنتهای ادبی توجه ویژهای دارد و تاثیر غزلهای سعدی را میتوان در آن مشاهده کرد:
دست حسرت گزم امروز کهای درد و دریغ
قدر آن شب چه ندانستم و نادان بودم
سایه از فرط خوشی دوش چو سعدی میگفت:
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
دست حسرت گزم امروز کهای درد و دریغ
قدر آن شب چه ندانستم و نادان بودم
سایه از فرط خوشی دوش چو سعدی میگفت:
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
همچنین گاه در اشعارش به حافظ نیز گرایش مییابد:
گرچه، چون ذره حقیر است به خورشید رسد
سایهای گر فکنی بر سر سایه چو همای
گرچه، چون ذره حقیر است به خورشید رسد
سایهای گر فکنی بر سر سایه چو همای
سایه از افکار اجتماعی، دعوت به آبادانی میهن و مبارزه با ظلم نیز در اشعارش غافل نیست:
دوستان سلسه از پای رها باید کرد
بهر آزادی خود فتنه به پا باید کرد
دوستان سلسه از پای رها باید کرد
بهر آزادی خود فتنه به پا باید کرد
او در دفتر شعر «سراب» به قلمرو شعری رمانتیک و تجدد گرایانه پا میگذارد. به طور کلی میتوان گفت که ابتهاج در میان تمامی غزلهایش خود را پیرو بی، چون و چرای سبک عراقی معرفی میکند و زبانش بیشتر از نوگرایی به سنتگرایی تمایل دارد. پایان سخن این است که سایه شاعری دو بعدی است که در اشعارش هم به عشق میپردازد و هم به درد اجتماع و مسائل روز اهمیت میدهد.
ارسال نظر