روایت ترسناک از آدمخواری در ایران!

ما درباره آدمخواری در ایران هرچند کم اما چیزهایی می‌دانیم. برخی مکتوبات و شواهد ثبت شده، گزارش‌هایی در این‌باره می‌دهند. این گزارش‌ها اعجاب‌انگیزند و حتی گاهی دانستن آن‌ها آدمی را به شوک و وحشت فرو می‌برد. اما این واقعیت وجود دارد که بر اثر برخی اتفاقات، در یکی دو دوره تاریخی، شواهدی از آدمخواری در ایران بوده‌است. وقتی درباره‌اش می‌دانیم این سئوال مطرح می‌شود، «امکان دارد دوباره رخ بدهد؟»

روایت ترسناک از آدمخواری در ایران!

ما درباره آدمخواری در ایران هرچند کم اما چیزهایی می‌دانیم. برخی مکتوبات و شواهد ثبت شده، گزارش‌هایی در این‌باره می‌دهند. این گزارش‌ها اعجاب‌انگیزند و حتی گاهی دانستن آن‌ها آدمی را به شوک و وحشت فرو می‌برد. اما این واقعیت وجود دارد که بر اثر برخی اتفاقات، در یکی دو دوره تاریخی، شواهدی از آدمخواری در ایران بوده‌است. وقتی درباره‌اش می‌دانیم این سئوال مطرح می‌شود، «امکان دارد دوباره رخ بدهد؟»

درباره آدمخواری در ایران چیز زیادی نمی‌دانیم اما برخی مکتوبات تاریخی، شواهدی به ما می‌دهند. این مکتوبات از افسانه و داستان‌های شاید تخیلی گرفته تا روایت‌ها و گزارش‌های مکتوب ثبت شده هستند.

مارتین هنری داناهو یکی کسانی‌است که گزارش‌های دقیقی از مشاهداتش درباره آدم‌خواری در ایران نوشته‌است. این گزارشات در کتاب ماموریت در ایران ثبت شده و علت آدمخواری را گرسنگی ناشی از قحطی می‌داند. قحطی سال ۱۲۹۶ که تا سال ۱۲۹۸ ادامه داشته‌است.

 

او در گزارشش نوشته‌است: «آدمخواری جرمی است که تاکنون در ایران ناشناخته بوده و از این رو مجازاتی برای آن در قوانین این کشور وجود ندارد. مجرمین اغلب زنان هستند و قربانیان، کودکانی که از جلوی خانه‌هایشان ربوده می‌شوند یا در شلوغی بازار قاپیده می‌شوند. مادران از اینکه برای گدایی تکه نانی کودکشان را تنها بگذارند، می‌هراسند. زیرا ممکن است در غیبت آنان کودکانشان ربوده و خورده شوند.»

 

آدم‌خواری در ایران، اتفاقی نادر است اما بر اساس مکتوبات تاریخی، این کار در ایران انجام شده‌است. قدیمی‌ترین نوشته تاریخی ایرانیان درباره آدمخواری به افسانه ضحاک باز می‌گردد. آن‌جا که فردوسی در شاهنامه‌اش ضحاک ماردوش را قاتل جوانانی می‌داند که مغز سرشان خوراک مارهای روی دوشش می‌شدند. همانطور که اهریمن خواسته بود. اما فقط این نیست؛ در داستانی که هرودوت مورخ یونانی درباره زندگی کوروش کبیر تعریف می‌کند هم آدمخواری دیده می‌شود. آن‌جا که اژدهاک پدربزرگ کوروش، چون وزیرش در کشتن کوروش کوتاهی کرده بود، فرزند او را قطعه قطعه می‌کند و با بخشی از گوشت تنش خورشتی می‌پزد و وزیر بیچاره بی‌آن‌که بداند چه در خورشت ریخته شده، از آن می‌خورد.

 

اما این‌ها داستان‌ها و افسانه‌هاییست که در صحت آن‌ها می‌تواند تردید کرد. اما بر اساس برخی متون تاریخی مثل خلاصه‌التواریخ، عالم‌آرای عباسی یا همان تاریخ عباسی و روضه‌ الصفویه آدمخواری با ورود مغول‌ها در ایران گره خورده‌است. گویان این روشی‌است که حاکمان مغول برای ترساندن دشمنان‌شان و آن‌هایی که در ایران مقابل‌شان مقاومت می‌کردند، انجام می‌داند. گفته می‌شود کسانی در میان مغولان بودند که آدم‌ها را زنده زنده می‌خوردند. درست اتفاقی که در دوره صفویه هم از آن یاد شده‌است. پژٰوهشگران با استناد به دو نسخه خطی روضه‌الصوفیه و تاریخ عباسی معتقدند که گروهی دژخیم در دربار شاه عباس، انسان‌ها را زنده زنده می‌خوردند. همان‌هایی که به چگیَن‌ها یا چگین‌ها مشهور بودند.

منبع عصر ایران

دیگر رسانه ها

کدخبر: 115924

ارسال نظر