سیستان‌ و‌ بلوچستان؛ اینجا ویران است.+ تصاویر دردآور از زندگی در گور شنی!

سیل هم آمد و رفت. هر سال همین است. هر سال هم هیچ کاری برایش نمی‌کنند. سیل جایی جلب توجه می‌کند که چیزی را ویران کند یا کسی را ببرد؛ اما اینجا سیستان است. سیل چیزی را ندارد برای بردن... اینجا ویران است.

سیستان‌ و‌ بلوچستان؛ اینجا ویران است.+ تصاویر دردآور از زندگی در گور شنی!

سیستان‌و‌بلوچستان در فصل تابستان، سیستان دیگری است. از طرفی ریزگردها میهمان ناخوانده سیستان و بلوچستان  می‌شوند و از طرف دیگر سیلاب‌های حاصل از بادهای موسمی منطقه شبه‌قاره و باران‌های مونسون در شهر می‌تازند. 

فاجعه انسانی در سیستان و بلوچستان در حال رخ دادن است؛ این در حالی است. سیستان و بلوچستان در حالی همچنان درگیر بحران و تنش آبی، گرمای بی‌سابقه هوا، قطعی آب و برق، کمبود ماسک و امکانات درمانی و بهداشتی و مشکلات جدی بسیاری است که بار دیگر، ریزگردها، طوفان گرد و خاک، و بادهای ۱۲۰ روزه، نفس مردم در سیستان و بلوچستان را تنگ کرده‌اند.

در این گزارش کشاورز سیستانی می گوید :سیل هم آمد و رفت. هر سال همین است. هر سال هم هیچ کاری برایش نمی‌کنند. سیل جایی جلب توجه می‌کند که چیزی را ویران کند یا کسی را ببرد؛ اما اینجا سیستان است. سیل چیزی را ندارد برای بردن... اینجا ویران است.

تصاویرِ فاجعه‌بار و شرم‌آور از سیستان و بلوچستان

 تصاویری از وضعیت اسفبار سیستان و بلوچستان تحت عنوان «زندگی در گور شنی!» در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود که با غم و اندوه کاربران از وضعیت شهروندان این استان محروم همراه شده است.

توفان وحشتناک شن و نمک تبعات بحران آب در سیستان و بلوچستان است.

در سیستان ارتفاع شن تا نیمه ساختمان‌ها می‌رسد و جاده‌ها در توفان شن کور می‌شود.

تاب و سرسره پارک‌های کوچک محلی، زیر شن دفن شده است و بعضی سکنه قفل بزرگی روی در خانه‌ها زده و آنجا را ترک کرده‌اند.

سیستان و بلوچستان

سیستان و بلوچستان

سیستان و بلوچستان

سیستان و بلوچستان

سیستان و بلوچستان

 

خبرگزاری ایسنا هم با انتشار ویدئویی از وقوع فاجعه دردناک برای شهروندان سیستان و بلوچستان پرده برداشت

کزارشس از وضعیت سیستان و بلوچستان

شرق درمطلبی نوشت :سیستان‌و‌بلوچستان در فصل تابستان، سیستان دیگری است. از طرفی ریزگردها میهمان ناخوانده این خطه می‌شوند و از طرف دیگر سیلاب‌های حاصل از بادهای موسمی منطقه شبه‌قاره و باران‌های مونسون در شهر می‌تازند. در این چند سال اخیر هم که دولت‌های افغانستان سدسازی کرده‌اند و حالا هم که طالبان حقابه رود را نمی‌دهد، وضعیت از قبل اسفناک‌تر شد. همین چند روز پیش بود که دمای هوای ۵۰‌درجه‌ای این استان، ترند اخبار شد. بخشی از مردم سیستان‌وبلوچستان وضعیت مالی مناسبی برای خرید کولر گازی ندارند و کولر آبی هم که در وضعیت بحرانی آب این استان کاری از پیش نمی‌برد. افت فشار آب و چالش‌هایی در تأمین برق هم تحفه دیگر چند هفته اخیر برای شهروندان این استان بود.مردم این خطه که بیشتر یا کشاورز بودند یا صیاد، حالا با این بی‌آبی، بی‌پیشگی پیش گرفته‌اند و نمی‌دانند برای باقی عمر باید چه کنند؟ جای تعجب است اگر بگوییم درآمد بخشی از اهالی این استان درحال‌حاضر برای اکثر خانوارها چیزی جز مقرری یارانه دولتی نیست. همین بی‌کاری گسترده باعث مهاجرت از این استان به شهرهای صنعتی مثل یزد، مشهد و تهران شده است. از آنجا که عایدی خاصی وجود ندارد و حاصل تمام زندگی این مهاجران شده خانه و زمین‌هایی که به خاطر بی‌آبی خواهان ندارد و فروش نمی‌رود، مهاجران بی‌نفس حاشیه‌نشین شهرهای بزرگ می‌شوند و فقر است که سایه می‌گستراند. روستایی‌هایی که هنوز قصد مهاجرت نکرده‌اند؛ اما به جای حاشیه شهرها در صف‌های طولانی آب تصفیه‌شده هستند تا آبی به مراتب بی‌کیفیت‌تر از حد معمول را به اسم آب تصفیه‌شده بگیرند و ببرند خانه. مشکلات ریوی، تنگی نفس، بیماری‌های ویروسی و... هم که بماند. مدیریت بحران استان هم حتی در روزهایی که زابل در کوران ریزگرد است، در این شهر وضعیت قرمز اعلام نکرده و حتی شهر را تعطیل هم نمی‌کند. مردم بومی و محلی از امدادرسانی در چنین روزهایی به‌شدت گلایه دارند و می‌گویند که در بسته‌شدن جاده‌ها به خاطر ریزگرد یا در نجات دام و انسان از سیل، این مردم هستند که به داد یکدیگر می‌رسند، نه مسئولان و مدیران.

کشاورز است، حالا که داستانش را می‌دانم، شاید بهتر باشد بگویم: کشاورز بود. بعد از تصمیم‌های نابجای جهاد کشاورزی سیستان، یعنی درست بعد از آخرین ضربه، از همان چهار سال پیش کشاورزی برایش تمام شد. حالا دو سال است دور از دیار خود مسافرکشی می‌کند.

ظهر جمعه تیرماه است که با او تماس می‌گیرم. از صدای جاده می‌فهمم که پشت فرمان نشسته، خودم را که معرفی می‌کنم زمان می‌خواهد تا چند دقیقه بعد دوباره تماس بگیرم.

گفت‌وگو را این‌طور شروع می‌کند:

۴۲ سال دارم. زمین‌هایی که داریم قبل از من بوده. حالا هم هست. نه من، بیشتر مردم منطقه سیستان مشغول کشاورزی بودند؛ گندم، یونجه، هندوانه و خربزه می‌کاشتیم. ولی حالا که نه، حالا که آب نیست کشاورزی و زندگی مردم از بین رفته. چهار سال است که کشتی انجام نشده.

 بعد  از  اینکه نتوانستید کشاورزی کنید، از  روستا  رفتید؟

بله، وقتی دو سال گذشت و دیدم هیچ‌چیز حل نشد و هر روز بدتر شد، با اینکه خیلی سخت بود... از روستا به شهر رفتم. اینجا مسافرکشی می‌کنم... من با خانواده مهاجرت کردم.

سکوت می‌کنیم. کش‌دار نفس می‌کشد تا بغضی را که در کلماتش فروخورده بود، از بین ببرد.

 زمینت را فروختی و رفتی؟

زمین بدون آب را چه کسی می‌خرد؟ الان نه زمین داریم، نه زندگی. در این شهر من مستأجرم و صاحب‌خانه قصد دارد خانه‌ام را از من بگیرد. این در حالی است که خانه خودم در روستا خالی افتاده. کسی نمی‌خرد. شما که می‌دانید آب زابل از کشور خارجی می‌آید. چند سالی است که آب را بسته‌اند. زندگی ما با هامون رفت.

 کسی سعی کرد به شما کمکی کند؟

ما هیچ‌وقت کمکی ندیدیم. تنها چیزی که از جهاد کشاورزی می‌گرفتیم، فقط و فقط کود بود و سم. باقی امکانات کشاورزی را خودمان تأمین می‌کردیم. گندم سه دور آب می‌خواست؛ ولی فقط یکی تأمین شد. جهاد کشاورزی هیچ خسارتی به هیچ‌کدام از مناطق نداد. اصلا انگار نه انگار که شروع کرده بود.

اگر جایی سیل بیاید یا زلزله، همه مسئولان برای کمک جمع می‌شوند. می‌گویند وضعیت بحرانی است. وضعیت سیستان از بحران هم رد شده. آب تصفیه‌شده وجود ندارد، مردم روستاها برای گرفتن آب بیشتر از دو ساعت در صف می‌ایستند. اینجا در منطقه سیستان ما هر روز می‌میریم.

 سیل چیزی ندارد که ببرد

«سیل چیزی ندارد که ببرد». این جمله را یک صیاد به من می‌گوید. عصبانی است و سینه‌اش خس‌خس دارد: ما از اول در دریاچه صید می‌کردیم و به شیلات می‌فروختیم. دریاچه که خشک شد، به «چاه‌نیمه» پناه آوردیم. حالا الان چاه‌نیمه هم دیگر ماهی ندارد. من از خانه بیرون می‌آیم که زن و بچه‌ام را نبینم و شرمنده نشوم؛ وگرنه می‌دانم چیزی صید نخواهم کرد. دلت خوش نباشد که اینها را بگویی و کسی کاری بکند... همین دو، سه هفته پیش بعد از سیل به یکی دیگر از شماها همین‌ها را گفتم. چیزی شد؟ نه! بقیه‌اش هم همین‌طور می‌رود تا عمر ما تمام شود. یک روزی می‌آید که مردم برای هم می‌گویند قدیم‌ها سیستانی هم بوده است.

 سیل اخیر سیستان...؟

توی جمله‌ام می‌پرد: سیل هم آمد و رفت. هر سال همین است. هر سال هم هیچ کاری برایش نمی‌کنند. سیل جایی جلب توجه می‌کند که چیزی را ویران کند یا کسی را ببرد؛ اما اینجا سیستان است. سیل چیزی را ندارد برای بردن... اینجا ویران است.

هاشمی در پایان با اشاره به فقدان نگاه توسعه به کشور گفت: عربستان، کویت یا قطر که اقلیمی مشابه اقلیم سیستان‌وبلوچستان دارند، منابع آبی را از کجا تأمین می‌کنند؟ آنها با استفاده از دانش و تکنولوژی از دریا بهره می‌برند، منابع آبی محدود خود را مدیریت می‌کنند و نمی‌گذارند مردم در بدیهیات زندگی با چالش روبه‌رو شوند؛ اما ما در استانی که به قطره‌قطره آب محتاجیم، هیچ برنامه‌ای برای جمع‌آوری آب‌های حاصل از باران‌های موسمی نداریم. این نشان می‌دهد مدیریت و نگاه به استان‌ها صحیح نیست.

 

دیگر رسانه ها

کدخبر: 95014

ارسال نظر