ماجرای نبرد زنان تکتیرانداز اوکراینی با پوتین
اگر یک زن تک تیرانداز اوکراینی از سوی نیروهای روس بازداشت شود مورد تجاوز قرار میگیرد، تحقیر میشود، مورد شکنجه قرار خواهد گرفت و سپس اعدام میشود.
فرارو به نقل از اکونومیست: اگر یک زن تک تیرانداز اوکراینی از سوی نیروهای روس بازداشت شود مورد تجاوز قرار میگیرد، تحقیر میشود، مورد شکنجه قرار خواهد گرفت و سپس اعدام میشود.
سلطان یک زن جوان ۲۴ ساله با موهای بلوند و لبهای تقویت شده با پروتز تزریقی چمباتمه زده تا یک اسلحه تک تیرانداز امریکایی بارت را از کیف حمل آن بیرون آورد. او در حالی که اسلحه را در موقعیت آماده برای شلیک قرر میدهد میگوید: "این عشق زندگی من است". یک مربی دارای محاسن پشت سر او دستور شلیک میدهد و میگوید: "سه هدف، ۱۸۶ متر فاصله، شلیک برای کشتن". سلطان دراز میکشد موهای دم اسبی اش را پشت سرش میچرخاند و شلیک میکند.
او بدین خاطر نام "سلطان" را برای خود انتخاب کرد چرا که عاشق سریالهای ترکی است. او یکی از سه تیراندازی است که توسط نیروهای ویژه کشورش برای آموزش پیشرفته تک تیراندازی در جنگلهای غرب اوکراین انتخاب شدهاند. سلطان مانند همکاراناش "ققنوس" (استعاره از پرندهای فناناپذیر) و "اوکسانا" اکنون در جایگاهی است که متمایز از صرفا یک سرباز داوطلب در واحدهای دفاع سرزمینی قلمداد میشود. ابراز وجود آنان در خط مقدم نبرد اوکراین که در آن مردان تسلط دارند بسیار دشوارتر خواهد بود.
جلسات آموزشی تک تیراندازها توسط یک افسر فرمانده کم حرف طراحی شده که از او با عنوان "معاون" یاد میشود. جدای از تمرین تیراندازی، در آن جلسات معاون درسهایی در مورد تاکتیکها و چگونگی حرکت نیروها را ارائه میدهد. در شرایط معمول آموزش به مدت یک سال و نیم ادامه مییافت. با این وجود، در شرایط فعلی اوکراین جایی که چرخه مرگ و زندگی سریعتر در حال رخ دادن میباشد این زنان قرار است ظرف مدت چند هفته آموزشهای لازم را دریافت کنند.
اولین پست استقراری آنان مرز شمالی با بلاروس میباشد جایی که نیروهای روسی ممکن است در حال آماده سازی یا دست کم تهدید به حمله دوم علیه کی یف باشند.
معاون میگوید که در ابتدا درباره ایده آموزش تک تیراندازان زن تردید داشت. اکنون او معتقد است که آنان مناسبتر از مردان برای این حرفه هستند. او میگوید: "زنان سبک و چابک هستند. آنان قادر به عقب نشینی بدون ایجاد سرو صدا هستند. زنان صبورتر هستند و کمتر احتمال دارد که ریسک غیر قابل توجیه را بپذیرند". آن چه او را متقاعد کرد که این زنان را انتخاب کند تحمل شرایط آزمون طاقت فرسای بقای نظامی است که "فیزو" نامیده شده است. از مجموع ۹۰ نامزد، تنها پنج نفر تا پایان آزمون ایستادگی کردند. دو نفر از افراد باقی مانده مرد بودند و سه نفر دیگر زنانی هستند که پیشتر از آنان یاد شد.
برخلاف مردان در سن خدمت اجباری زنان اوکراینی ممنوعیت خروج از کشور را ندارند. زنانی که میجنگند این کار را داوطلبانه انجام میدهند. در نتیجه، نیروهای نظامی اوکراین هر روز بیش از گذشته چهرهای زنانه به خود میگیرند. "آنا مالیار" معاون وزیر دفاع اوکراین میگوید در حال حاضر "حداقل ۳۰ هزار سرباز زن" در ارتش اوکراین خدمت میکنند یا به عبارتی یک نفر از هر پنج نفر از تعداد نیروهای رسمی و از پیش بسیج شده را زنان شامل میشوند.
رقم دقیق حضور زنان در ارتش اوکراین هنوز به صورت رازی کاملا محافظت شده و محرمانه باقی مانده است. سربازان زن اغلب نقش پشتیبان را به عنوان پزشک، افسر مطبوعاتی، آشپز، افسر ارتباطات مخفی یا در وظایف حساسی، چون تخلیه اجساد یا مداوای مجروحان ایفا میکنند. با این وجود، شمار رو به رشدی از زنان اوکراینی (دست کم ۵ هزار نفر) نقشهایی کلیدی در خط مقدم جبهههای نبرد علیه روسیه دارند. دهها نفر از این زنان تک تیرانداز هستند.
زنان کارآموز میگویند که در هر مرحله از سفر خود با مقاومتهایی مواجه شدهاند. مقاومت معمولا از جانب مردانی بوده که معتقد بودهاند زنان اساسا برای حرفه تک تیراندازی مناسب نیستند. ققنوس میگوید: "ما هرگز به دنبال زندگی آسان نبودهایم، اما هر زمان که سوالی درباره توانایی مان پرسیده میشود خود را ثابت کردهایم".
او میگوید در مورد خطرات پیش رو توهمی ندارد. اوکسانا میگوید: "اگر یک زن تک تیرانداز دستگیر شود، مورد تجاوز قرار میگیرد، تحقیر میشود، شکنجه میشود و سپس اعدام خواهد شد. یک تک تیرانداز باید هممواره آماده باشد تا خود را با نارنجک منفجر کند".
این خطرات فشاری جدی بر خانوادههای آنان وارد میسازند. تمام آنان در مورد کاری که انجام میدهند با اعضای خانواده خود راحت نیستند. اوکسانا میگوید زمانی که جنگ شروع شد مادرش به او پیشنهاد ارائه پول برای پناه بردن به اروپا را داد. به نظر میرسد که او از این که دخترش حتی در ارتش به سر میبرد نیز بی خبر است. ققنوس و سلطان نیز هر دو فرزندان خردسال و شوهران سابق شان را ترک کردهاند.
سلطان میگوید که دختر هشت سالهاش پیشتر به این واقعیت فکر کرده که ممکن است مادرش کشته شود. او میگوید: "دخترم به من گفت اگر این اتفاق رخ دهد او غمگین خواهد شد، اما همیشه برای من جایی در قلباش خواهد داشت".
او میگوید راه بازگشتی برایش وجود ندارد. او اشاره میکند فرزندش دلیلی است برای آن که ثابت میکند او باید بجنگد. سلطان میگوید: "من هر کاری میکنم تا مطمئن شوم نسل او مجبور نیست با پوتین و دنیای دیوانهاش سر و کار داشته باشد".
ارسال نظر