اکونومیست در آخرین شماره خود بررسی کرد

جنگ‌های آینده چگونه خواهند بود؟

تکنولوژی صحنه نبرد را تغییر داده و کشورهای دموکراتیک باید متعاقب با آن واکنش نشان دهند

جنگ‌های آینده چگونه خواهند بود؟

مجله اکونومیست در آخرین شماره خود در مقاله ای با عنوان جنگ‌های آینده چگونه خواهند بود؟ نوشت تکنولوژی صحنه نبرد را تغییر داده و کشورهای دموکراتیک باید متعاقب با آن واکنش نشان دهند.

 جنگ‌های بزرگ، تراژدی‌های عظیمی را برای مردم درگیر رقم می‌زنند؛ اما، چهره جهان را برای مقابله با بحران‌های امنیتی بین‌المللی نیز متحول می‌کنند. در اثنای جنگ داخلی ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و آلمان، ناظرین و پژوهشگرانی را برای تحقیق و تفحص در مورد نبردهای سرنوشت‌سازی همچون «گتیسبورگ» در این کشور گماشته بودند. تجربه نبرد تانک‌ها در جنگ رمضان (یوم کیپور) بین اعراب و اسرائیل در ۱۹۷۳، موجب تغییر استراتژی اساسی در این کشور شده و ارتشی که در ویتنام شکست سختی خورده بود، در فاصله چند سال در جنگ اول خلیج فارس ارتش عراق خرد را کرد. تجربه شکست عراق از نیروهای ائتلاف نیز، درس‌هایی برای چین داشت و امروز، ارتش آزادی بخش خلق چین را به یک ابر قدرت نظامی تبدیل کرده است.

جنگ اوکراین، تبدیل به عظیم‌ترین نبردی شده که اروپا بعد از پایان جنگ جهانی دوم در ۱۹۴۵ به خود دیده است و همانند نبردهای پیشین، این جنگ نیز موجب تغییر در شیوه نبرد در دهه‌های پیش رو خواهد بود. در واقع جنگ اوکراین، موجب از هم پاشیدن این ایده شد که نبردهای نوین، تبدیل به یک رشته عملیات‌های کوچک ضد شورش با تلفات پایین خواهند شد که با کنترل از راه دور هدایت خواهند شد. در طرف مقابل، این جنگ تبدیل به یک جنگ تمام عیار، متکی به تکنولوژی و سلاح‌های پیشرفته شده که حتی شهروندان عادی و شرکت‌های خصوصی را نیز درگیر خود کرده است. می‌توان انتظار داشت که هم‌اکنون، نظام‌های خودکامه در سراسر جهان درحال مطالعه این جنگ بوده و به دنبال پیدا کردن دست بالا در نبردهای آینده هستند؛ با این پیش‌زمینه، نظام‌های لیبرال نیز به جای نادیده گرفتن تلفات و نابودی‌های ناشی از این نبرد، باید بپذیرند که جنگ میان کشورهای صنعتی به یک واقعیت بدل شده و باید خود را آماده مواجهه با آن کنند.

بر اساس گزارش ویژه منتشر شده در این شماره اکونومیست، نبرد خونین در اوکراین سه پیام اصلی از خود به جای گذاشته است. اول اینکه میادین نبرد، شفاف‌تر از پیش شده‌اند. باید تجربیات گذشته مبتنی بر استفاده از دوربین‌های دوچشمی نظامی و نقشه‌ها را فراموش کرد، اکنون سنسورهایی متصل به ماهواره‌ها و پهپادها همه چیز را رصد می‌کنند. پهپادهایی که هزینه تولید پایینی داشته، همه‌جا حضور دارند و مشغول جمع‌آوری داده برای الگوریتم‌هایی هستند که توانایی شناسایی سوزن در انبار کاه را دارند؛ از سیگنال‌های تلفن همراه یک ژنرال روسی گرفته تا طرح کلی یک تانک استتار شده در میدان نبرد. این اطلاعات سپس به ماهواره‌ها فرستاده شده و از این طریق در اختیار نیروهای نظامی، از سرباز پیاده در خط مقدم گرفته تا توپخانه و یگان‌های موشکی قرار می‌گیرد تا با دقتی حیرت انگیز، دشمن را هدف قرار دهند.

افزایش هرچه بیشتر کیفیت و شفافیت در میدان نبرد، متصل به تکنولوژی‌های مرتبط با شناسایی خواهد بود. از این ‌پس، اولویت در میدان‌های نبرد به شناسایی طرف مقابل پیش از او، کور کردن سنسورها و ماهواره‌ها و پهپادها و ایجاد اختلال در مسیرهای انتقال اطلاعات داده، به واسطه حملات سایبری، جنگ الکترونیکی و یا همانند گذشته به واسطه مواد منفجره داده خواهد شد. نیروهای نظامی نیز مجبور به توسعه راه‌های نوین جنگیدن با تکیه بر تحرک‌پذیری، پراکندگی و پنهانکاری و فریب خواهند شد. از این به بعد، ارتش‌های بزرگی که از سرمایه‌گذاری در تکنولوژی‌های نوین و توسعه و ارائه دکترین نظامی نوین بازبمانند، از ارتش‌های کوچک‌تری که در این عرصه سرمایه‌گذاری می‌کنند، شکست خواهند خورد.

درس دومی که باید گرفت این است که حتی در عصر هوش مصنوعی، نبردهای بزرگ همچنان مترصد حضور صدها هزار نیروی نظامی، میلیون‌ها ماشین و تسلیحات خواهند بود. قابلیت مشاهده طرف مقابل به صورت لحظه‌ای و هدف قراردادن آنها موجب شده است که تا کنون، جنگ اوکراین تلفات انسانی بسیاری برجای گذارد. این امر موجب شده که طرفین درگیری به شیوه‌های گذشته نبرد، بازگشته و اقدام به ایجاد سنگرهایی شایسته نبردهای تاریخی همچون وِردان و پَشِندِیل کنند. میزان مصرف مهمات و تجهیزات نیز به طرز سرسام‌آوری بالا رفته است. برای نمونه روسیه به تنهایی بیش از ۱۰ میلیون گلوله توپ در طول یکسال مصرف کرده است. اوکراین در طرف دیگر هر ماه ۱۰ هزار پهپاد از دست می‌دهد و اکنون از پشتیبانان غربی تقاضای دریافت مهمات خوشه‌ای برای استفاده در ضد حمله خود کرده است.

اکونومیست

اما در نهایت تکنولوژی ممکن است چهره جنگ‌ها را تغییر داده و نیاز به حضور تعداد بالای نیروی نظامی در میدان نبرد را ریشه‌کن کند. برای نمونه ژنرال آمریکایی، مارک میلی، عنوان داشته است که طی ۱۰-۱۵ سال آینده، تقریباَ یک سوم نیروی ارتش‌های نوین به ربات‌ها اختصاص داده خواهد شد، از جنگنده‌های بدون خلبان گرفته تا تانک‌های بدون سرنشین، البته که همچنان ارتش‌ها نیازمند حضور نیروی انسانی خواهند بود. این بیشتر بدین معنا است که برای پیش‌برد جنگ‌های فرسایشی آینده، نیاز به سطح بالاتری از ظرفیت تولیدات صنایع نظامی برای پیش‌برد نبرد خواهد بود. اجلاس پیش روی ناتو در ۱۱-۱۲ ژوییه مشخص خواهد کرد که آیا اعضای این پیمان توانایی تطبیق و تجدیدقوا بر اساس این واقعیات را خواهند داشت یا خیر.

و اما درس سوم -که در بیشتر قرن بیستم نیز جریان داشته است- این است که مرزهای یک جنگ بزرگ، بسیار گسترده و نامشخص خواهد بود. جنگ‌های ائتلاف غربی در عراق و افغانستان توسط ارتش‌های کوچک پیش برده می‌شد و تاثیر چندانی بر شهروندان کشورهای غربی به جز غم از دست دادن یک آشنا یا مردم محلی در پیش نداشت. اما در اوکراین شهروندان عادی نیز به درون سیاهچاله این جنگ کشیده شده و تا کنون بیش از ۹ هزار تلفات غیرنظامی ناشی از تبعات این جنگ ثبت شده است. در کنار اینها، اکنون شهروندان عادی نیز در جنگ‌ها نقش ایفاء می‌کنند؛ امروزه یک مادربزرگ نیز می‌تواند به واسطه اپلیکیشن‌های قابل دسترسی در تلفن‌های همراه هوشمند در جهت هدایت آتش یک توپخانه نقش آفرینی کند. فارغ از مجتمع‌های نظامی-امنیتی قدیمی، امروزه نقش شرکت‌های خصوصی نیز در نبردها مهم جلوه می‌کند. نرم‌افزارها و اطلاعات مورد نیاز جبهه‌های نبرد اوکراین نیاز به ثبت و ضبط در سرورهای ابری دارد، فنلاندی‌ها به دسته‌بندی اطلاعات کمک کرده و شرکت‌های خصوصی آمریکایی نیز ماهواره‌های خود را در اختیار اوکراین قرار می‌دهند. یک شبکه گسترده از متحدین در سطوح مختلف به یکدیگر کمک کرده‌اند تا به اوکراین کمک رسانده و بر اجرای تحریم‌ها علیه تجارت روسیه نظارت داشته باشند.

البته که این مرزبندی‌های جدید مشکلات نوینی را هم به وجود آورده است. حضور گسترده شهروندان غیرنظامی در تدارک این جنگ‌ها با سوالات اخلاقی و قانونی بسیاری مواجه شده است. برای نمونه ممکن است که شرکت‌های خصوصی که در نبردها نقش ایفاء می‌کنند هدف حملات سایبری و یا مسلحانه قرار گیرند. با گسترده شدن حضور این‌چنینی، دولت‌ها نیز باید به فکر این باشند که هدف قرار گرفتن یک شرکت موجب از هم پاشیدن زنجیره نشود.

هیچ دو نبرد بزرگی شبیه یکدیگر نیستند. جنگ احتمالی هند و چین در پشت‌بام (کوهستان‌ها) های جهان ما رقم خواهد خورد. نبرد ایالات متحده آمریکا و جمهوری خلق چین بر سر تایوان، همراه با حضور گسترده نیروی هوایی و دریایی خواهد بود که زنجیره صادرات و واردات کالا را به واسطه موشک‌های برد بلند مختل خواهد کرد. خطر نابودی متقابل ناشی از یک جنگ هسته‌ای، تا کنون موجب شده که تنش‌های ناشی از جنگ اوکراین از سطح مشخصی فراتر نروند. ناتو برای جلوگیری از رویارویی مستقیم با یک قدرت هسته‌ای همانند روسیه تا کنون حضور مستقیم در جنگ نداشته است. اما در نبرد بین آمریکا و چین، دایره درگیری این دو حتی به فضا هم کشیده خواهد شد که پتانسیل یک جنگ هسته‌ای را بسیار بالا خواهد برد، چرا که سامانه‌های پیش‌-هشدار هسته‌ای و اتاق‌های کنترل به ماهواره‌هایی وابسته هستند که در یک درگیری احتمالی از کار خواهند افتاد.

افزایش هرچه بیشتر کیفیت و شفافیت در میدان نبرد، متصل به تکنولوژی‌های مرتبط با شناسایی خواهد بود. از این ‌پس، اولویت در میدان‌های نبرد به شناسایی طرف مقابل پیش از او، کور کردن سنسورها و ماهواره‌ها و پهپادها و ایجاد اختلال در مسیرهای انتقال اطلاعات داده، به واسطه حملات سایبری، جنگ الکترونیکی و یا همانند گذشته به واسطه مواد منفجره داده خواهد شد. نیروهای نظامی نیز مجبور به توسعه راه‌های نوین جنگیدن با تکیه بر تحرک‌پذیری، پراکندگی و پنهانکاری و فریب خواهند شد. از این به بعد، ارتش‌های بزرگی که از سرمایه‌گذاری در تکنولوژی‌های نوین و توسعه و ارائه دکترین نظامی نوین بازبمانند، از ارتش‌های کوچک‌تری که در این عرصه سرمایه‌گذاری می‌کنند، شکست خواهند خورد.

درس دومی که باید گرفت این است که حتی در عصر هوش مصنوعی، نبردهای بزرگ همچنان مترصد حضور صدها هزار نیروی نظامی، میلیون‌ها ماشین و تسلیحات خواهند بود. قابلیت مشاهده طرف مقابل به صورت لحظه‌ای و هدف قراردادن آنها موجب شده است که تا کنون، جنگ اوکراین تلفات انسانی بسیاری برجای گذارد. این امر موجب شده که طرفین درگیری به شیوه‌های گذشته نبرد، بازگشته و اقدام به ایجاد سنگرهایی شایسته نبردهای تاریخی همچون وِردان و پَشِندِیل کنند. میزان مصرف مهمات و تجهیزات نیز به طرز سرسام‌آوری بالا رفته است. برای نمونه روسیه به تنهایی بیش از ۱۰ میلیون گلوله توپ در طول یکسال مصرف کرده است. اوکراین در طرف دیگر هر ماه ۱۰ هزار پهپاد از دست می‌دهد و اکنون از پشتیبانان غربی تقاضای دریافت مهمات خوشه‌ای برای استفاده در ضد حمله خود کرده است.

اما در نهایت تکنولوژی ممکن است چهره جنگ‌ها را تغییر داده و نیاز به حضور تعداد بالای نیروی نظامی در میدان نبرد را ریشه‌کن کند. برای نمونه ژنرال آمریکایی، مارک میلی، عنوان داشته است که طی ۱۰-۱۵ سال آینده، تقریباَ یک سوم نیروی ارتش‌های نوین به ربات‌ها اختصاص داده خواهد شد، از جنگنده‌های بدون خلبان گرفته تا تانک‌های بدون سرنشین، البته که همچنان ارتش‌ها نیازمند حضور نیروی انسانی خواهند بود. این بیشتر بدین معنا است که برای پیش‌برد جنگ‌های فرسایشی آینده، نیاز به سطح بالاتری از ظرفیت تولیدات صنایع نظامی برای پیش‌برد نبرد خواهد بود. اجلاس پیش روی ناتو در ۱۱-۱۲ ژوییه مشخص خواهد کرد که آیا اعضای این پیمان توانایی تطبیق و تجدیدقوا بر اساس این واقعیات را خواهند داشت یا خیر.

جنگ‌های بزرگ، تراژدی‌های عظیمی را برای مردم درگیر رقم می‌زنند؛ اما، چهره جهان را برای مقابله با بحران‌های امنیتی بین‌المللی نیز متحول می‌کنند. در اثنای جنگ داخلی ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و آلمان، ناظرین و پژوهشگرانی را برای تحقیق و تفحص در مورد نبردهای سرنوشت‌سازی همچون «گتیسبورگ» در این کشور گماشته بودند. تجربه نبرد تانک‌ها در جنگ رمضان (یوم کیپور) بین اعراب و اسرائیل در ۱۹۷۳، موجب تغییر استراتژی اساسی در این کشور شده و ارتشی که در ویتنام شکست سختی خورده بود، در فاصله چند سال در جنگ اول خلیج فارس ارتش عراق خرد را کرد. تجربه شکست عراق از نیروهای ائتلاف نیز، درس‌هایی برای چین داشت و امروز، ارتش آزادی بخش خلق چین را به یک ابر قدرت نظامی تبدیل کرده است.

جنگ اوکراین، تبدیل به عظیم‌ترین نبردی شده که اروپا بعد از پایان جنگ جهانی دوم در ۱۹۴۵ به خود دیده است و همانند نبردهای پیشین، این جنگ نیز موجب تغییر در شیوه نبرد در دهه‌های پیش رو خواهد بود. در واقع جنگ اوکراین، موجب از هم پاشیدن این ایده شد که نبردهای نوین، تبدیل به یک رشته عملیات‌های کوچک ضد شورش با تلفات پایین خواهند شد که با کنترل از راه دور هدایت خواهند شد. در طرف مقابل، این جنگ تبدیل به یک جنگ تمام عیار، متکی به تکنولوژی و سلاح‌های پیشرفته شده که حتی شهروندان عادی و شرکت‌های خصوصی را نیز درگیر خود کرده است. می‌توان انتظار داشت که هم‌اکنون، نظام‌های خودکامه در سراسر جهان درحال مطالعه این جنگ بوده و به دنبال پیدا کردن دست بالا در نبردهای آینده هستند؛ با این پیش‌زمینه، نظام‌های لیبرال نیز به جای نادیده گرفتن تلفات و نابودی‌های ناشی از این نبرد، باید بپذیرند که جنگ میان کشورهای صنعتی به یک واقعیت بدل شده و باید خود را آماده مواجهه با آن کنند.

بر اساس گزارش ویژه منتشر شده در این شماره اکونومیست، نبرد خونین در اوکراین سه پیام اصلی از خود به جای گذاشته است. اول اینکه میادین نبرد، شفاف‌تر از پیش شده‌اند. باید تجربیات گذشته مبتنی بر استفاده از دوربین‌های دوچشمی نظامی و نقشه‌ها را فراموش کرد، اکنون سنسورهایی متصل به ماهواره‌ها و پهپادها همه چیز را رصد می‌کنند. پهپادهایی که هزینه تولید پایینی داشته، همه‌جا حضور دارند و مشغول جمع‌آوری داده برای الگوریتم‌هایی هستند که توانایی شناسایی سوزن در انبار کاه را دارند؛ از سیگنال‌های تلفن همراه یک ژنرال روسی گرفته تا طرح کلی یک تانک استتار شده در میدان نبرد. این اطلاعات سپس به ماهواره‌ها فرستاده شده و از این طریق در اختیار نیروهای نظامی، از سرباز پیاده در خط مقدم گرفته تا توپخانه و یگان‌های موشکی قرار می‌گیرد تا با دقتی حیرت انگیز، دشمن را هدف قرار دهند.

سیلیکون ولی و نبرد سُم (Silicon Valley and the Somme)

برای جوامع لیبرال، خواست فاصله گرفتن از فجایع ناشی از جنگ اوکراین و تلاش برای مدرن کردن ارتش‌هایشان اولویت دارد. اما نمی‌توان انتظار داشت که جنگ میان اقتصادهای بزرگ صنعتی، اتفاقی باشد که دیگر تکرار نشود. یک روسیه با نظامی خودکامه می‌تواند تهدیدی زنده برای غرب در دهه‌های پیش رو باشد. نفوذ نظامی رو به افزایش چین نیز می‌تواند تبدیل به فاکتوری بی‌ثبات کننده در آسیا شده و تجدید حیات خودکامگی در سطح جهانی می‌تواند خطر وقوع جنگ‌ها را بیش از پیش افزایش دهد. ارتش‌هایی که از شیوه‌های نوین جنگ صنعتی-تکنولوژی در اوکراین درس نگیرند، محکوم به شکست هستند.

منبع: اکو ایران

دیگر رسانه ها

کدخبر: 96178

ارسال نظر