روایت دردناک از قتل هولناک دختری ۱۴‌ساله در شهر معروف باغ‌های میوه / محیا را کشتند و آتش زدند

اواسط آبان، دختری ۱۴‌ساله در بخش فیرورق شهرستان خوی واقع در استان آذربایجان غربی توسط مردی ناشناس به‌طور فجیعی به قتل رسید. «محیا.ن» ظهر روز حادثه در حال بازگشت به خانه بود که ناگهان توسط «فرهاد.ک» با چاقو تهدید و سپس به قتل رسید. برخی اهالی که متوجه ماجرا شده بودند از سوی متهم تهدید شدند که اگر کلامی از ماجرا به کسی حرفی بزنند، کشته خواهند شد.

 روایت دردناک از قتل هولناک دختری ۱۴‌ساله در شهر معروف باغ‌های میوه / محیا را کشتند و آتش زدند

اواسط آبان، دختری ۱۴‌ساله در بخش فیرورق شهرستان خوی واقع در استان آذربایجان غربی توسط مردی ناشناس به‌طور فجیعی به قتل رسید. «محیا.ن» ظهر روز حادثه در حال بازگشت به خانه بود که ناگهان توسط «فرهاد.ک» با چاقو تهدید و سپس به قتل رسید. برخی اهالی که متوجه ماجرا شده بودند از سوی متهم تهدید شدند که اگر کلامی از ماجرا به کسی حرفی بزنند، کشته خواهند شد.

ساعاتی پس از مفقود شدن محیا، خانواده او نگران شدند و شروع به پرس و جو از اهالی کردند. آنها در حین پرس و جو از طریق برخی اهالی مطلع می‌شوند که دخترشان آخرین بار در یکی از جاده‌های اطراف فیرورق دیده شده است.

بیشتر بخوانید :قتل ناموسی ۹ زن و دختر توسط همسر و برادر در کمتر از یک ماه!

خانواده محیا، تمام باغ‌های اطراف جاده را گشته، ولی در نهایت با جسد دخترشان روبه‌رو و موضوع را به پلیس اطلاع می‌دهند. کیومرث پاکدل، فرمانده انتظامی خوی در مورد این حادثه گفته که «شامگاه پنجشنبه ۱۸ آبان خبر قتل دختر جوانی در یکی از باغ‌های اطراف فیرورق به پلیس اعلام شد و رسیدگی به پرونده در دستور قضایی و انتظامی خوی قرار گرفت. پس از شناسایی و دستگیری یکی از عاملان قتل، متهم اصلی پرونده نیز که متواری شده بود، دستگیر و تحویل مراجع قضایی شد.» این در حالی است که پلیس درباره عاملان قتل و انگیزه متهم تاکنون توضیحی نداده است.

فصل اول: مرا اعدام کنید

یک منبع آگاه که نخواست نامش در گزارش عنوان شود در مورد جزییات بیشتر به «اعتماد» می‌گوید: «روز حادثه محیا همراه یکی از دوستانش در حال قدم زدن کنار باغ‌های میوه فیرورق بوده که فرهاد؛ متهم اصلی را می‌بیند. متهم به او می‌گوید؛ اینجا چه کار دارید؟ اما محیا جواب متهم را می‌دهد. به همین خاطر فرهاد به سمت محیا حمله می‌کند. در همین حین دوست محیا فرار می‌کند و به سمت مدرسه اشرفی اصفهانی می‌رود. همیشه کنار مدرسه مردی به نام اکبر می‌ایستد و سیب‌های زیر‌درختی باغ‌های اطراف را از کشاورزان خریداری می‌کند. دوست محیا، ماجرا را برای اکبر تعریف و می‌گوید؛ فرهاد با چاقو به سمت محیا حمله و او را تهدید به مرگ کرده است. اکبر سریع خودش را به آنجا می‌رساند، اما فرهاد او را هم به مرگ تهدید و او هم فرار می‌کند. فرهاد با چاقو محیا را به قتل می‌رساند و او را به آتش می‌کشد. متهم پس از این اقدام هولناک نزد فردی به نام «اردشیر.گ» می‌رود و ماجرا را برای او تعریف می‌کند و به اردشیر می‌گوید؛ من می‌خواهم فرار کنم و تو شتر دیدی، ندیدی... متهم به برادرش زنگ می‌زند و برادرش او را با موتور به سلماس می‌رساند. شب حادثه پلیس برادر فرهاد را بازداشت می‌کند و او هم به ماموران اظهار می‌کند که فرهاد به سمت سلماس متواری شده است.» این منبع آگاه در ادامه می‌گوید: «هنوز بازسازی صحنه جرم صورت نگرفته و متهم نیز در مورد انگیزه‌اش فعلا گفته که محیا به او بی‌ادبی کرده است. همچنین در اعترافتش به ماموران گفته؛ مرا اعدام کنید تا راحت شوم. متهم یکی، دو سال پیش یک سگ و توله‌اش را زنده زنده آتش زد، اما خب پرونده مختومه شد.»

 فصل دوم: وقتی محیا دیر کرد

از اهالی سراغ او را گرفتند

پدر مهیا حال مساعدی ندارد. با این حال توضیحات کوتاهی ارایه می‌دهد. او در مورد حادثه رخ داده به «اعتماد» می‌گوید: «محیا فرزند آخرم بود. آن روز ظهر به همراه دوستش به کتابخانه رفته بود. در حال بازگشت به خانه متهم را می‌بیند و او هم بدون هیچ دلیلی به دخترم حمله و گوش او را می‌برد و دخترم را به قتل و سپس به آتش می‌کشد. وقتی ما متوجه شدیم محیا دیر کرده و به خانه نیامده از اهالی سراغ او را گرفتیم. تا اینکه متوجه شدیم او توسط فرهاد در اطراف باغ‌های میوه تهدید و به قتل رسیده است. متهم بعد از قتل دخترم را آتش زده است. ما اصلا هیچ خصومتی با قاتل نداشتیم. نمی‌دانم چرا متهم این جنایت را مرتکب شده است!»

فصل سوم: خانه‌مان در خوی به خاطر زلزله خراب شده، برای همین مجبور شدیم به خانه برگردیم

عموی محیا نیز در مورد این جنایت که بدون انگیزه مشخصی رخ داده به «اعتماد» می‌گوید: «محیا هنگام برگشت به خانه تصمیم می‌گیرد از یک راه میانبر که جزو کمربندی شهر به حساب می‌آید، برگردد. آنجا فرهاد محیا را می‌بیند و بعد از حمله با چاقو، با سنگ به سر محیا ضربه محکم می‌زند. سه، چهار روز پیش پزشکی قانونی بودیم. آنجا به ما گفتند؛ متهم با سنگ به سر مقتول ضربه زده است. سپس چوب و برگ درختان را روی پیکر بی‌جان برادرزاده‌ام ریخته و او را به آتش کشیده است. متهم همشهری‌مان است و او را می‌شناسیم؛ متاهل است و دو فرزند دارد، ولی نمی‌دانیم چرا این کار را کرده است. شنبه، پزشکی قانونی جنازه محیا را به ما تحویل داد و او را به خاک سپردیم.» او در ادامه می‌گوید: «قبلا متهم یک سگ و توله‌اش را آتش زده بود. قاضی در مورد پرونده‌اش حکم داد، اما بزرگان محل پیش قاضی رفتند و ریش سفیدی کردند تا او بخشیده شود. قاضی هم متهم را بخشید و بازداشت نشد.»

منبع : اعتماد

دیگر رسانه ها

کدخبر: 114329

ارسال نظر