مریم قالیباف پدرش را بازنده ترین کاندیدای انتخابات کرد
نهم تیر سال ۱۴۰۳ میتوانست برای محمدباقر قالیباف، «یک روز قشنگ باشد، یک روز شاد»، اما حالا میتوانیم او را بازندهترین کاندیدای انتخابات بدانیم. سوال اینجاست که چرا قالیباف از چهرهای که روزی با لشکر «نواصولگرایی»، امید اصولگرایان جوان بود در کمتر از چهار ماه دوبار در انتخاباتها به حضیض افتاده است؟
ادعای گزافی نیست اگر پرحاشیهترین و البته تاثیرگذارترین مساله در وضعیت فعلی قالیباف را حضور دخترش در برنامه صداوسیما بدانیم. قالیباف و کمپین او گویا فراموش کرده بودند جامعه مخاطب انها چه کسانی هستند. حضور مریم قالیباف در قاب تلویزیون و لحن صحبت و زبان بدنش او نه تنها آتش پرونده سیسمونی گیت را خاموش نکرد، بلکه آن را شعله ور هم کرد.
به گزارش عرشه آنلاین؛ رویداد 24 نوشت بر اساس شنیده ها، برای برنامه گفتگو با نزدیکان کاندیداهای ریاست جمهوری، از سوی ستاد قالیباف، همسرش زهرا مشیر الاستخاره معرفی و حتی برنامهها هم ضبط و تدیون شده بود، اما قبل از پخش، تیم رسانهای رییس مجلس، نظرش تغییر کرد و مریم قالیباف برای ضبط مجدد معرفی شد.
حضور مریم قالیباف گل به خودی این تیم بود. صحبتهای ضعیف او درباره ماجرای سفر به ترکیه، که برادرش در ساعات ابتدایی انتشار خبر در دو سال پیش آن را «گناه نابخشودنی» خوانده بود، نه تنها کمکی به حل مساله نکرد، که بار دیگر صورت مساله را در افکار عمومی مطرح کرد. افشاگر پرونده در پاسخ به انکار مریم قالیباف عکس وزن بارهای ارسال شده از ترکیه را منتشر کرد و تیم قالیباف آن را فتوشاپ خواندند. وحید اشتری، افشاکننده ماجرای سیسمونی گیت در یک ویدئوی کوتاه از اصرار برای رییس جمهور کردن قالیباف انتقاد کرد و گفت که از تجربه سال ۷۶ ناطق نوری عبرت بگیرید و دست از اصرار برای تحمیل چهرهها بردارید، چرا که اثر عکس دارد. اشتری ظرف چند ساعت بعد از این ویدئو بازداشت و گفته شد که اجرای حکم قبلی او آغاز شده است. بازداشت اشتری نام او را در کنار دو خبرنگار دیگر یعنی آذرپیک و یاشار سلطانی به عنوان قربانیان شکایت قالیباف قرار داد؛ مجموعه این بازداشتها پیام روشنی داشت؛ خبرنگاران منتقد قالیباف پیش از انتخابات راهی زندان می شوند.
بیگفتمانی مرد هزار چهره
به جز ماجرای دختر قالیباف، اما دلایل دیگری نیز در خصوص عدم رای آوری او مطرح است. شاید در این بین مساله عدم محبوبیت گفتمان قالیباف در بین نیروهای ارزشی و انقلابی نکته قابل توجهی باشد. قالیباف علاوه بر امسال، در سالهای ۱۳۸۴، ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ هم نامزد ریاستجمهوری شده بود؛ سه بار شکست و یک بار انصراف از ترس شکست. سال ۸۸، اما متوجه شد که در رقابت با احمدی نژاد هیچ شانسی ندارد.
قالیباف با پایان کار احمدی نژاد تصور کرد که میتواند مسافر ساختمان پاستور باشد. همین شد که در سال ۱۳۹۲ الگوی و گفتمان جدیدی را طراحی کرد؛ گفتمانی برای جلب طبقه تندرو. این بار عکسهایش با لباس خلبانی و کت شلوارهای مارک دار به گفتمان جدید نمیآمد. همین شد که چفیه و پیراهن و شلوارهای خاکی جای خود را به کتوشلوارهای شیک داد. در اظهارنظرهایش هم دیگر مطالبات طبقه متوسط را کنار گذاشت و بر جذب آراء تندروها متمرکز شد، غافل از این که در این میدان، قالیباف جایی نداشته و ندارد، چرا که گزینه خالصتری از قالیباف وجود داشت. از همان زمان تا امروز، بخش قابلتوجهی از آرای «حزباللهیها» نه به قالیباف که به سعید جلیلی اختصاص یافت.
جایگاه چهارم او در انتخابات مجلس در تهران نیز نشان داد که بدنهای که حضور در پای صندوق رای را تکلیف میداند، قالیباف را اصلح نمیداند.
بعد از درگذشت ناگهانی رئیسی، قالیباف سعی کرد بازی دو سر بردی را برای خود طراحی کند؛ هم ریاست مجلس را بگیرد و هم دوباره برای ریاست جمهوری دورخیز کند.
او در جریان انتخابات اخیر تلاش کرد معجونی از هزار چهره خود را به نمایش بگذارد. قالیباف حتی سعی کرد برعکس جلیلی خود را موافق مذاکرات و توافق هستهای نشان دهد تا مانع تکرار تجربه تلخ سال ۹۲ شود.
با این وجود «عدم داشتن گفتمان» و «عدم شناخت دقیق از جامعه مخاطب» باعث شد او حالا بازندهترین کاندیدای انتخابات ۱۴۰۳ باشد. این صفت را از این جهت میتوان به او نسبت داد که تردیدی در وضعیت و سرنوشت پورمحمدی در این انتخابات نبود و رقابت در حقیقت بین پزشکیان، جلیلی و قالیباف در جریان بود. قالیباف حالا به مجلس باز میگردد و، اما ریاست او بر مجلس دوازدهم نیز با آرای کمی که در این انتخابات به دست آورده، شکننده است.
وضعیت قالیباف این روزها شبیه به بیت معروف سعدی است که می گوید «بباخت هرچه بودش»؛ رانده از پاستور و مانده در بهارستان، بدون گفتمان، مطرود تحول خواهان، عدالتخواهان و انقلابیها. آیا او با این وضعیت باز هم هوس کاندیداتوری دیگری به سرش خواهد زد ؟!. بعید نیست.
سال ۱۳۹۶ قالیباف با ترفند جدیدی پدیدار شد. او گفتمان «۹۶درصدیها در برابر ۴درصدیها» را علم کرد به این امید که آرای طبقهٔ محروم جامعه را به خود جلب کند. دریغ از این که قبای تکنیک ترجمهای او از «جنبش یک درصدیهای وال استریت»، بر تن او بیش از حد گشاد است.
ارسال نظر