احمدی نژاد جدید آمد؟
بعد از ماجراهای احمدی نژاد که چقدر از رهبری برایش هزینه شد و هر چه داشت از بزرگواری و حمایتهای پدرانه مقام معظم رهبری داشت ولی آخر سر نمک خورد و نمکدان شکست و به تقابل پرداخت، فکر نمیکردم که چنین اتفاقی بار دیگر در جمهوری اسلامی رخ دهد و عدهای با شعار اطاعت از رهبری، بالا بروند و وقتی به آن بالا رسیدند، راهشان را جدا کنند و حتی تهدید نمایند که اگر باز هم اغتشاش شد ببینیم کی میآید و جمع میکند؟!
عصرایران طی یادداشتی نوشت: آنچه در پی میآید، یادداشتی است که برایمان ارسال شده است و عیناً و بدون قضاوت محتوایی منتشر میشود؛ فقط نام سایتی که نویسنده در متن بدان اشاره کرده، به دلیل ملاحظات حرفهای حذف شده است.
ارسال کننده که خود را محمد. الف معرفی کرده، نوشته است: «من این نوشته را اول به سایت اصولگرای (…) فرستادم ولی آنها چاپ نکردند و حالا به شما میفرستم و نمیدانم شما چاپش میکنید یا نه. به هر حال، حرفی است که چند روزی در گلویم مانده و حال و روزم را بد کرده است:
من با افتخار میگویم که یک اصولگرای انقلابی ولایی هستم. بعد از شهادت جانسوز سید محرومان آیت الله شهید سید ابراهیم رئیسی و در زمان انتخابات، شب و روز برای رأی آوردن کاندیدای جبهه انقلاب یعنی سعید جلیلی کوشش کردم و در هر دو مرحله به همراه خانوادهام به او رای دادیم.
نتیجه انتخابات مرا خیلی ناراحت کرد به طوری که روز اعلام نتایج حتی یک لقمه غذا از گلویم پایین نرفت. اما چیزی که دنیای فکری و سیاسی مرا مانند بمب اتم ویران کرد روز رای اعتماد به وزیران و واکنشهای بعد از آن بود.
قبلش این را بگویم که اگر افرادی مانند من به جلیلی و رسایی و ثابتی و آقاتهرانی و اینها رای میدهیم به خاطر این نیست که از چشم و ابروی اینها خوشمان میآید یا نفع و سودی گیرمان میآید بلکه به این دلیل است که اینها را پیرو ولی فقیه میدانیم.
معیار ما برای سنجش افراد سیاسی میزان ولایتپذیری افراد است. ما هاشمی رفسنجانی را هم تا وقتی که در خط رهبری بود میپذیرفتیم ولی وقتی با رهبری معظم زاویه پیدا کرد، او را هم کنار زدیم. اینها که از هاشمی بزرگتر نیستند.
تا کنون تصور میکردم که در فضای سیاسی ایران جبهه پایداری بیشتر از بقیه و حتی از سایر اصولگراها در خط رهبری است و فقط و فقط به همین دلیل ساده ولی مهم من در چند انتخابات اخیر کاندیداهای آنها را انتخاب کردم چون فکر میکردم آنها تقویت کننده مسیر رهبر معظم انقلاب هستند.
روز رای اعتماد رئیس جمهور گفت که رهبر معظم انقلاب قبل از همه، آقای سید عباس عراقچی را برای وزارت خارجه برگزیدهاند و نظرشان روی وزارت ایشان است. درباره سایر وزیران هم گفتند که همهشان با رهبری هماهنگ شده اند.
من هم معتقدم که مجلس باید درباره وزیران تصمیم بگیرد ولی وقتی کسی تمام هویت و اصل حضورش در مجلس را مدیون رهبری و رای دهندگان ولایی است و با شعار اطاعت از رهبری و پشت سر ولی فقیه حرکت کردن، پلههای ترقی را به سرعت پیموده و مثلاً از یک مجری ساده یا یک منبری معمولی به نمایندگی مجلس رسیده، باید در بزنگاههای این چنینی ولایتمداریاش را نشان دهد.
علیرغم اینها ثابتی (که خودم بهش رای داده ام) در مجلس از این انتقاد کرد که یک نفر گفته این وزرا خوب هستند پس مجلس را تعطیل کنیم و مشخص است که منظورش از آن یک نفر که بود. اگر این حرف را یک اصلاح طلب میگفت برای ما حزب اللهیها قابل درک بود اما از زبان نزدیکان جبهه پایداری این را شنیدن، مانند شنیدن کفر از زبان مدعی پیغمبری بود!
تازه بعد از این که پزشکیان نظر نهایی رهبر معظم انقلاب درباره عراقچی را علنی کرد، بعضی از نمایندگان نزدیک پایداری مثل همین ثابتی و رسایی، برگه رایهای خودشان را که در آنها به عراقچی رای منفی داده بودند منتشر کردند و ناگفته پیداست که اینها میدانستند آنچه که پزشکیان به روایت از رهبر معظم انقلاب گفته واقعیت دارد. یعنی میدانستند که نظر رهبری روی وزارت عراقچی موافق است ولی دقیقاً به او رای مخالف دادند.
بعد از این ماجراها که مانند آب سردی بر سر من و افراد انقلابی مثل من بود، دیدم که هواداران همین جریان شروع کردهاند به توئیتهایی مانند این که مگر ما اسکول نظام هستیم؟ یا فردا که اغتشاشات شد ببینیم کی میاد جمع میکنه و…!
واقعاً یعنی چی؟ یعنی ما نیروهای انقلابی فقط تا وقتی ولایتپذیر هستیم که انتخابات را ببریم و وزیرانی که میخواهیم رای بیاورند و وزیرانی که نمیخواهیم بیفتند؟!
اما اگر رای نیاوردیم و رهبری معظم افرادی را تایید فرمودند که باب میل شخصی ما نیست، میشویم اسکول نظام؟ میدانید معنای زشت این حرف چیست؟ این است که ما نظام را برای خودمان میخواهیم، نظام بدهکار ماست، ما نظامی را میخواهیم که داخلش یک سری پست و مقام و امکانات باشد و همهشان هم به ما برسد ولی اگر به ما نرسد، مگر ما اسکول هستیم که برای این نظام کار کنیم و هزینه دهیم؟ ما اگر با اغتشاشات مبارزه میکنیم هم به این دلیل است که آن پست و مقامها برایمان باقی بماند. ما تا زمانی مومن به رهبری هستیم که منافع ما تضمین شود و الا با اسم رمز آن یک نفر، از رهبری هم عبور میکنیم.
بعد از ماجراهای احمدی نژاد که چقدر از رهبری برایش هزینه شد و هر چه داشت از بزرگواری و حمایتهای پدرانه مقام معظم رهبری داشت ولی آخر سر نمک خورد و نمکدان شکست و به تقابل پرداخت، فکر نمیکردم که چنین اتفاقی بار دیگر در جمهوری اسلامی رخ دهد و عدهای با شعار اطاعت از رهبری، بالا بروند و وقتی به آن بالا رسیدند، راهشان را جدا کنند و حتی تهدید نمایند که اگر باز هم اغتشاش شد ببینیم کی میآید و جمع میکند؟!
خدا رحم کرد که این تفکر منافع محور در دوران دفاع مقدس وجود نداشت وگرنه رزمندگان ما هم باید دو دو تا چهار تا میکردند که چی بهشان میرسد و اگر پست و مقامی به ایشان نمیدادند باید میگفتند ببینیم کی میرود جنگ را جمع کند؟! امروز هم اصولگرایان واقعی، همانند رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس خود را بدهکار نظام میدانند نه اسکول نظام.
امروز من باز هم با افتخار میگویم که یک اصولگرای انقلابی ولایی هستم ولی بعد از دیدن آنچه در این روزها اتفاق افتاد و تفکر بسیار بسیار زیاد درباره تجربه تلخ احمدی نژاد، این را هم میگویم که «جبهه پایداری! هذا فراق بینی و بینک چون تا حالا به غلط فکر میکردم شما پیرو ولایت هستید ولی اکنون شما را تکرار محمود احمدی نژاد میدانم.
یک بار زمان احمدی نژاد فریب خوردم و نمیخواهم بار دیگر دوباره همان فریب را بخورم. یک روایتی هست که میفرماید مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود. من هم انشاءالله اگر جزو مومنان باشم مجدداً گزیده نمیشوم. جای گزیدگی دولت بهار هنوز درد میکند و تاب و توانی برای گزش دولت سایه نداریم.»
اصولگرایان هم بدانند که اگر ما امت حزب الله پشتشان هستیم به خاطر این است که آنها را تابع و تقویت کننده خط رهبری معظم انقلاب میدانیم. اگر ذرهای از این مسیر کج شوند، ذرهای برایشان ارزش قائل نخواهیم بود چه رسد به این که در تریبون مجلس گوشه و کنایه بیایند که آن یک نفر چرا چنین گفته است؟ و بعد انتظار داشته باشند ما همانند گذشته حامیشان باشیم! حواستان خیلی جمع باشد اصولگراها! »
ارسال نظر