موضع احمدی نژاد و ضرغامی در تسخیر سفارت امریکا | آیا آنها مخالف بودند؟
تسخیر سفارت آمریکا در ایران در سال ۱۳۵۸ در حالی رخ داد که تنها ۹ ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران میگذشت؛ دانشجویان پیرو خط امام با حمله به سفارت آمریکا در خیابان تخت جمشید سابق که بعدها طالقانی نام گرفت آن را تصرف کردند.
در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ گروهی از دانشجویان چهار دانشگاه تهران که خود را «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» مینامیدند، سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران را اشغال کردند و دیپلماتهای حاضر در ساختمان را به گروگان گرفتند.
از ساعت ۱۶ همان روز، آزاد کردن گروهی از ایرانیانی که به عنوان ارباب رجوع یا کارمند در داخل سفارت بودند آغاز شد و آمریکاییها با چشم بسته به محل دیگری منتقل شدند. همزمان یکی از متحصنین که در داخل سفارت بود، پس از خارج شدن از آنجا در گفتوگو با روزنامهها گفت ما به عنوان اعتراض به سیاست آمریکا اینجا را اشغال کردهایم و گروهی از دانشجویان در محوطه متحصن شدهاند و اعلام کردهاند که تحصن آنها ادامه خواهد داشت.
اعتراض نسبت به پذیرش شاه از سوی دولت آمریکا، اعتراض به عملکرد دولت موقت، شناسایی جاسوسان آمریکایی و عوامل داخلی آنها، پایان دادن به توطئهگری و سلطه جوییهای آمریکاییان در ایران، نشان دادن ضربه شستی به ایالات متحده به تلافی طراحی و اجرای کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، اعتراض به آمریکا به علت ایجاد فشار تبلیغاتی انحصاری و کمک و حمایت از افراد ضدانقلاب و فراری علیه انقلاب اسلامی از جمله مواردی بود که از سوی دانشجویان به عنوان دلایل تسخیر سفارت عنوان شد.
همزمان با این تحولات رسانههای بینالمللی خواستههای دانشجویان را پوشش خبری میدادند. از آن جمله رادیو مسکو بود که صبح روز ۱۴ آبان در خبری اعلام کرد: گزارش رسیده از تهران حاکیست که دیروز صدها تن از تظاهرکنندگان در برابر سفارت آمریکا در تهران اجتماع کردند و خواستار تسلیم شاه مخلوع که برای معالجه اجازه ورود به آمریکا یافته است شدند.
رادیو لندن هم در خبری اعلام کرد: دیروز ۳۰۰ نفر دانشجو، سفارتخانه آمریکا در تهران را اشغال کردند و میخواهند آمریکا شاه سابق را تحویل ایران بدهد تا محاکمه گردد. آنها بسیاری از کارمندان سفارتخانه را گروگان گرفتند.
یک روز پس از حمله به سفارت، مهندس مهدی بازرگان نخستوزیر دولت موقت استعفانامه خود را تقدیم امام کرد، موضوعی که با استقبال دانشجویان مواجه شد. آنان با انتقاد از شیوه مدیریت کشور در دوران بازرگان، معتقد بودند دولت به جای اینکه به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی برسد در جهت عکس میرود.
دو روز بعد بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز با استقبال از حرکت دانشجویان گفت: «مرکزی که جوانهای ما گرفتهاند مرکز جاسوسی و توطئه بوده است.» امام خمینی افزود: «آمریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کنند، و جوانهای ما بنشینند و تماشا کنند. باز ریشههای فاسد به فعالیت افتاده بودند که ما هم دخالتی بکنیم و جوانها را بگوییم که شما بیرون بیایید از آنجایی که رفتند. جوانها یک کاری کردند برای اینکه دیدند، آخر ناراحت کردند این جوانها را.»
افراد حاضر در تسخیر لانه جاسوسی
ساعت پانزده و چهل دقیقه روز چهاردهم آبان ماه ۱۳۵۸، حجتالاسلام حاج سیداحمد خمینی، فرزند امام خمینی وارد محوطه اشغالی سفارت آمریکا شد و مورد استقبال دانشجویان قرار گرفت. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام که از روز گذشته سفارت آمریکا را تصرف کرده بودند در اعلامیه شماره ۹ خود از سیداحمد خمینی دعوت کردند تا برای آگاهی از چگونگی اوضاع داخل سفارت به دانشجویان بپیوندند. سیداحمد خمینی هم این دعوت را پذیرفت و عصر همان روز وارد سفارت آمریکا شد.
سیداحمد خمینی سپس در یک مصاحبه مطبوعاتی که در همان جا برگزار شد، شرکت کرد. او در آن مصاحبه گفت: «من به دعوت برادران پیرو خط امام به اینجا آمدهام اما هنوز با آنها گفتوگویی انجام ندادهام.» وقتی درباره پیام امام برای دانشجویان سؤال شد، فرزند امام گفت: «تمام مردم ایران از این عمل پشتیبانی میکنند.» او افزود: «به نظر من اقدام دانشجویان، اشغال سفارت آمریکا محسوب نمیشود بلکه جوانان دلیر ما لانه جاسوسی را تصرف کردهاند تا اشغالگران را بیرون رانند.»
کمال تبریزی، از کارگردانان شاخص کشورمان، درباره علت حضورش در بین دانشجویان خط امام و ماجرای اشغال سفارت آمریکا در سال ۵۸، این حضور را کاملا اتفاقی میداند و میگوید: آقای محمد هاشمی همسر خانم ابتکار به بنده گفت روز ۱۳ آبان راس هفت صبح در دانشگاه باش که من هم پذیرفتم، من تا صبح روز ۱۳ آبان اصلا خبر نداشتم قرار است چه اتفاقی بیفتد.
تبریزی با بیان اینکه حضورش بین دانشجویان خط امام فقط به عنوان عکاس و فیلمبردار بوده است، میافزاید: حضورم در این ماجرا بابت انعکاس تصویری رویداد در قالب فیلم و عکس بود و جنبه سیاسی نداشت و گردانندگان اصلی هم در همین حد از ما انتظار داشتند و نقشی بیش از این برای گروه فیلم و عکس قائل نبودند.
تبریزی میگوید: در آن زمان فقط دو نفر یعنی محمود احمدی نژاد و عزت الله ضرغامی با اشغال سفارت مخالف بودند اما بقیه گروه ها اقدام دانشجویان خط امام را تایید می کردند. در واقع در این ماجرا تنها دانشگاهی که همراهی نکرد، دانشگاه علم و صنعت بود که آقای احمدی نژاد در انجمن اسلامی آن دانشگاه بود زیرا آنها بر این باور بودند که باید از سفارت شوروی شروع کنیم. البته آقای عزت الله ضرغامی هم با اینکه جزء بچه های پلی تکنیک بود، مخالف این حرکت بود، می گفت این کار درست نیست و حاضر به شرکت در ماجرای اشغال سفارت نشد.
کمال تبریزی در بازگویی بخش دیگری از خاطراتش میگوید: اینگونه نبود که گروگانها دست بسته باشند بلکه با دانشجوها تخته نرد بازی میکردند، کتابهای دکتر شریعتی را میخواندند، مثلا یکی از دانشجویان را به خاطر دارم که برای یکی ازگروگانها کتاب دکترشریعتی را میخواند و تحلیل میکرد. حتی با هم نقاشی میکشیدند و غذا میخوردند و در واقع گروگانها و دانشجویان کاملا با هم رفاقت و همنشینی داشتند.
محمد نعیمیپور از دانشجویان خط امام که در جریان تسخیر لانه جاسوسی شرکت داشت در سال ۹۶ گفتوگو با خبرآنلاین درباره وقایع و چگونگی تسخیر لانه جاسوسی گفت: در جمع شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت که تازه آغاز به کار کرده بود، بحث تسخیر سفارت آمریکا مطرح شد. در آن جمع، آقای احمدی نژاد نماینده دانشگاه علم و صنعت و آقای سیدزاده نماینده دانشگاه تربیت معلم مخالفت کردند و گفتند «باید اول سفارت شوروی را بگیریم. در ثانی اگر هم بخواهیم سفارت های روسیه یا آمریکا را بگیریم باید برویم دولت را در جریان امر قرار دهیم و بعد این اقدام را کنیم». تحلیل طرف مقابل هم این بود که «در این صورت دولت حتما ما را از این کار منع می کند. به امام هم بگوییم، حتما منع مان می کند چون مداخله حکومت محسوب می شود. حال آنکه ما می خواهیم یک کار دانشجویی انجام دهیم و نه یک کار سیاسی از نوع مُد چپ مبارزه طلب و حتی مسلح». لذا این بحث کمی بالا گرفت و به این جمع بندی رسید که بحث منتفی است و دیگر نباید آن را دنبال کرد.
اما ضرغامی که همواره خود را به عنوان یکی از حامیان تسخیر سفارت معرفی می کند گفته بود: «ما ساعت ۱۲ ظهر بود که اقدام به تسخیر سفارت کردیم. دانشجویان کاملا دستپاچگی کارکنان سفارت را می دیدند و اصلا جای تردید نبود که اگر دیر می جنبیدیم، آنها تمام اسناد را از بین می بردند. چون با هجوم به داخل سفارت اولین اقدام آنها ازبین بردن و تخریب اسناد بود و همین که از این مسئله اطلاع پیدا کردیم، اقدامات خود را وسعت بخشیدیم و کارکنان را به گروگان گرفتیم. با گروگان گرفتن یکی از آمریکایی ها، بقیه را مجبور به توقف کار کردیم. تخریب و ازبین بردن اسناد برای آنها خیلی حیاتی بود و کاملا نشان داد که آنجا سفارتخانه نبود، جاسوس خانه بود و این همان نکته ای بود که همه ما به آن پی بردیم و اقدام کردیم». روایت ضرغامی در همین حد کلی است؛ برخلاف دیگر دانشجویان شناخته شده در تسخیر سفارت که خاطرات خود را با جزئیات بارها و بارها مطرح کرده اند.
معصومه ابتکار که سخنگوی این گروه یا همان خواهر مری بود که به دلیل تسلطش با زبان انگلیسی از جمله شخصیتهایی بود که شایعات زیادی درباره نقش او در تسخیر سفارت آمریکا مطرح شد مانند اینکه او از جمله دانشجویانی بوده که از دیوار سفارت آمریکا بالا رفته است، اما واقعیت چنین نیست، چرا که میگوید روز سوم تسخیر سفارت و با توجه به تسلطی که به زبان انگلیسی داشت، درخواست کمک دانشجویان را پذیرفت.
در ویدئوی به یادگار مانده از آن زمان ابتکار می گوید: " گروگان ها دست ما هستند و ما سخت از آنها محافظت می کنیم، ما آماده ایم تا در صورت هرگونه اقدام نظامی آنها را بین ببریم، CIA ماموران مختلفی دارد و ماموران مخفی این سازمان در ایران تحت عنوان اعضای سفارت امریکا فعالیت می کردند تا ماهیت واقعی فعالیتشان فاش نشود، هیچ توضیحی نمی توان راجع به اقدامات امنیتی آنها بدهیم ...
احمدی نژاد هم یکی دیگر از مخالفان تسخیر بوده است. در ابتدای امر قرار بود احمدی نژاد و دوستانش در کنار اصغرزاده، میردادمای و... در برنامه ریزی تسخیر سفارت آمریکا حضور داشته باشند، اما آنها می خواستند خلاف جریان دانشجویان حرکت کنند و به همین دلیل از حلقه برنامه ریزان این عملیات کنار گذاشته شدند. البته مخالفت احمدی نژاد و سیدنژاد از جنس دیپلماتیک نبود. به گفته اصغرزاده، استدلال احمدی نژاد آن بود که ما باید با شوروی مخالفت کنیم، چون آنها بی خدا و کمونیست هستند. آن طور که معصومه ابتکار می گوید، اختلاف به قدری بالا می گیرد که احمدی نژاد دیگر دانشجویان را به افشاگری تهدید می کند.
ابتکار می گوید: «جریان احمدی نژاد و دوستانش که در آن طیف قرار داشتند، معتقد به تصرف سفارت شوروی بود. آنها مخالف حمله به سفارت آمریکا بودند و حتی در مقطعی تهدید کردند شما را لو می دهیم. حبیب الله بیطرف هم این ادعا را تایید می کند و می گوید احمدی نژاد می خواست ماجرا را به اطلاع مهدی بازرگان برساند».
عباس عبدی از دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا در سال ۵۸ در اینباره میگوید: در تاریخ ایران هیچ اقدامی نبوده که تا این اندازه حامی در زمانی که اتفاق افتاد، داشته باشد. هیچ اقدامی نبوده؛ پس چرا باید تجربه یک ملت را محکوم کرد؟ چه کسی به خود چنین حقی میدهد؟ پشت در سفارت، از چپ چپ تا راست راست صف بسته بودند تا از این اقدام حمایت کنند. این ملت دیوانه نبوده که از این اقدام حمایت کند، حتماً اتفاقی برایش افتاده که این واکنش را نشان داده است. امروز کجای دنیا اگر چنین اتفاقی بیفتد مردم چنین واکنشی نشان میدهند؟ این مساله ربطی به این ندارد که من بگویم اگر بودم یا نبودم یا همینطور دیگران، وضع طور دیگری میشد.
من اولین کسی هستم که با یک گروگان آمریکایی گفتوگو کردم. کاملاً درست است؛ بحث من آنجا این بود که گذشتهها گذشته و ما ضمن اینکه نمیتوانیم گذشته را فراموش کنیم، در عین حال نیز نمیتوانیم در بند آن بمانیم. باید نگاه به آینده داشته باشیم و کوشش کنیم تا این دیوار بیاعتمادی که بین ایران و آمریکا درست شده و هر کسی رجی از آن را ایجاد کرده، برداشته شود.
بعد از سخنرانی امام در حمایت از اقدام دانشجویان مردم به پشتیبانی گسترده از این حرکت پرداختند و با راهپیماییهای گسترده و شبانهروزی در اطراف سفارت حمایت خود را از آنان اعلام کردند. پس از چندی امام خمینی در سخنانی اعلام کرد زنان و سیاهپوستانی که در میان گروگانها بودند آزاد و بقیه که ارکان سفارت آمریکا در تهران بودند به عنوان گروگان باقی میمانند.
هرچند حرکت دانشجویان در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸ مورد استقبال اکثریت قاطع نیروهای سیاسی و مردم قرار گرفت اما با افشاگریهایی که طی روزهای بعد با استناد به اسناد به دست آمده از سفارت علیه برخی گروههای سیاسی صورت گرفت حرکت دانشجویان تا حدودی به درگیریها و جناحبندیهای سیاسی کشیده شد.
اشغال سفارت که در ابتدا قرار بود «محدود به زمان» باشد حدود ۴۴۴ روز به طول انجامید. یکسال پس از آغاز گروگانگیری تصمیمگیری درباره این موضوع به مجلس کشیده شد. سرانجام در ۱۱ آبان ۵۹ چهار شرط پیشنهادی کمیسیون ویژه درباره گروگانهای آمریکایی به تصویب رسید: آزاد گذاشتن تمامی سرمایههای ایران، لغو تمام ادعاهای آمریکا علیه ایران، تضمین عدم دخالت سیاسی و نظامی آمریکا در ایران و باز پس دادن اموال شاه.
سرانجام پس از کش و قوسهای فراوان و بعد از آنکه دولتهای ایران و آمریکا، بیانیه حل و فصل اختلافات را که توسط دولت الجزایر و با توافق طرفین تنظیم شده بود، امضا کردند و آمریکا عملاً شرایط آن بیانیه را پذیرفت، بیش از ۵۰ گروگان آمریکایی پس از ۴۴۴ روز، اجازه خروج از ایران را در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۵۹ به دست آوردند.
ارسال نظر