حرف‌های دردناک پدر محمد بروغنی، جوان محکوم به اعدام: من چی بگم بابا | با این جوان‌ها پدرانه برخورد کنید

پدر محمد بروغنی گفت: از مسوولان خواهش می‌کنم تا جایی که می‌توانند با این جوان‌ها همکاری کنند. حرف‌های‌شان را بشنوند و خواسته‌های‌شان را برآورده کنند. نه فقط محمد من، به همه جوان‌ها رحم کنند و حرف‌شان را بشنوند. [بغض حسین آقا می‌شکند]با این جوان‌ها پدرانه برخورد کنند. خدا کند محمد من هم از این وضع خارج بشود، ما هم از این شب سیاه بیرون بیاییم.

حرف‌های دردناک پدر محمد بروغنی، جوان محکوم به اعدام: من چی بگم بابا | با این جوان‌ها پدرانه برخورد کنید

روز گذشته مدیر روابط عمومی دیوان عالی کشور از ارجاع پرونده محمد بروغنی یکی از متهمان حوادث اخیر به شعبه هم‌عرض دادگاه صادرکننده رای خبر داد؛ پرونده‌ای که از آبان‌ماه تا به امروز فراز و نشیب فراوانی را طی کرده و ماجرا‌هایی چون، صدور حکم محاربه، زمزمه‌های اجرای حکم، دستور توقف حکم اعدام و پذیرفته شدن درخواست اعاده دادرسی را پشت سر گذاشته است.

 ابتدا جلسه دادگاه محمد بروغنی ۷ آبان برگزار و حکم اعدام او هم ۲۴ آبان ماه صادر شد. ۲۴ آذرماه بود که برخی رسانه‌ها خبر دادند: «محمد بروغنی به انفرادی انتقال داده شده است.» در پی اعلام این خبر، زمزمه‌هایی در خصوص اعدام قریب‌الوقوع محمد بر سر زبان‌ها افتاد. این خبر، اما توسط نهاد‌های رسمی تایید نشد و محمد دوباره به بند باز گشت. پس از این مرحله در ۱۲ دی، گزارش‌هایی در شبکه‌های اجتماعی مبنی بر لغو حکم اعدام او و تغییر آن به «یکسال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق» منتشر شد. نهایتا خبرگزاری میزان در همان روز اعلام کرد حکم اعدام محمد بروغنی پانزدهم آذر در دیوان عالی کشور ایران تایید شده است. ۱۹ دی‌ماه باز هم اخباری درباره اجرای قریب‌الوقوع حکم اعدام محمد بروغنی منتشر شد، اخبار ضد و نقیضی که باعث شد تجمعاتی مقابل زندان رجایی‌شهر کرج برای مخالفت با اجرای حکم اعدام محمد بروغنی شکل بگیرد.

با توجه به درخواست‌های فراوان مخاطبان برای پیگیری این پرونده، این‌بار پای صحبت‌های پدر محمد بروغنی نشستیم تا هم درباره پرونده این پسر صحبت و هم چشم‌اندازی از احتمالات آینده ارایه کند.

در مورد پرونده فرزند‌تان توضیح می‌دهید؟

والا چی بگم، (با لهجه سبزواری- مشهدی) من که سواد ندارم با شما صحبت کنم. من یک کارگرم، اصلیت ما سبزواریه، اما در پاکدشت ورامین زندگی می‌کنیم و روزی‌مان را از طریق جمع‌آوری ضایعات آهن به دست می‌آورم. در تمام این ماه‌های گذشته خواسته ما از مسوولان این بوده که حرف ما را بشنوند. نه من و نه خانواده‌ام هرگز دور و بر این مسائل نبوده‌ایم. نه پدربزرگم، نه پدرم و نه خودم حتی یک سابقه دعوا هم نداریم. از مسوولان می‌خواهیم به این واقعیت‌ها توجه کنند.

فرزند‌تان چه روزی دستگیر شد؟

۱۵ مهرماه دستگیر شد و ماه‌ها است که دیگر پیش ما نیست. در این مدت یک روز خبر دادند که حکم اعدام صادر شده، یک روز گفتند لغو شده، یک روز اعلام کردند، بخشیده شده، یک روز اعلام کردند حکم به زودی اجرا می‌شود. این اخبار خانواده ما را اذیت کرده است.

و شکل بازداشت به چه شکل بود؟

ماموران با عزت و احترام به خانه آمدند. اینطور نبود که بیایند و حرمت خانه ما را بشکنند. برخی‌ها می‌گویند که آمدند، زدند و بردند، اما ماموران در خانه ما اول یاا... گفتند و آمدند و محمد را بردند. (مدتی سکوت می‌کند)

در فرآیند قضایی نکته‌ای هست که دوست داشته باشید مطرح کنید؟

اول دادگاه محمد زیر نظر قاضی [صلواتی]برگزار شد، بعد به خودش اعلام کردند. محمد هم به من گفت. پسرم وقتی با خبر شد، گفت: بابا حکم اعدام من صادر شده. ما هم از آن موقع از طریق وکیل پیگیر ماجرا شدیم تا شاید ان‌شا‌ءالله فرجی حاصل بشه... وقتی حکم اعلام شد به ما استرس که زیاد داشتم، چرا دروغ بگویم؟ مگر می‌شود، کسی حکم اعدام تنها پسرش را بشود و حال عادی داشته باشد. اما (سکوت می‌کند) ... بابا جان دلم روشنه، با خودم می‌گویم که خدا محمد مرا حفظ می‌کند. چون می‌دانم محمد در اثر یک اتفاق گرفتار شده است. هر جور هم که باشد، خدا به محمد من کمک می‌کند.

شغل شما چیست؟ کارگر ساختمان هستید؟

نه بابا جان. من کارگر ضایعات آهن هستم. ضایعات مردم را جمع می‌کنم و شکر خدا می‌کنم. روزی من از این طریق می‌گذرد. غیر از محمد یک دختر دیگر هم دارم. او هم نگران برادرش هست.

محمد هم کار می‌کرد؟ منظورم این است که با شما کارگری می‌کرد؟

محمد از بچگی‌اش کارگری می‌کرد، از ۷ سالگی در کفاشی کار می‌کرد. این حرفه را کامل یاد گرفت. کفاش ماهری شد. بعد هم که ما از مامازند رفتیم، به یک شرکت تولید پمپ آب رفت و آنجا کار می‌کرد. محمد واقعا کاری بود و زحمت می‌کشید.

محمد همیشه رویا‌پردازی می‌کرد. همیشه رویا می‌دید و شرایط را برای خودش بهتر می‌کرد. وقتی تو مدرسه هم بود، معلمانش می‌گفتند، محمد رویا‌پردازی می‌کند. می‌گفتند این پسر انگار در این دنیا نیست، واسه خودش (رویا) می‌بافد و می‌دوزد.

الان هم می‌دانم در زندان رویای آزادی می‌بیند. از کودکی‌اش هم همینطور بود. از کودکی وقتی فهمید که باید روی پای خودش بایستد، می‌رفت کفاشی تا دو سال قبل که ۱۷ ساله شد، کفاشی می‌کرد. ۳ ماه تعطیلی را محمد سر کار بود. زمانی هم که مدرسه می‌رفت، بعدازظهر‌ها می‌رفت کفاشی می‌کرد، برای خودش کار می‌آورد در خانه هم کارگری می‌کرد. پسرم هیچ‌وقت بیکار نبود. رویای پیشرفت داشت و می‌خواست زندگی خوبی برای خودش و خانواده‌اش بسازد.

چه شد که به پاکدشت رفتید؟

بعد از این دوران به او گفتم، باباجان می‌خواهیم از مامازند (پاکدشت) برویم. مسیر زندگی‌مان که عوض شد، محمد هم رفت و در یک شرکت مشغول به کار شد. این پسر در زندگی یک روزش را بدون کار نگذرانده است.

وقتی حکم محاربه محمد صادر شد، مادر محمد چه حس و حالی داشت؟ قبلا یک‌بار حتی شایع شد که محمد از بند عمومی خارج شده و برای اجرای حکم اعدام راهی انفرادی شده؟

والا سری اول که گفتند حکم محاربه و اعدام پسرم صادر شده، مادرش حالش خیلی خراب شد. چرا دروغ بگُم، مجبور شدیم به بیمارستان ببریمش... همیشه استرس داشت، مادرش استرسی است. رنگ این زن، شده بود گچ، انگار روح در بدن نداشت... [بغض می‌کند]. بعد از صدور حکم اعدام هم مادرش، هم من، هم خواهرش توکل به خدا کرده و جوان‌مان را از خدا طلب می‌کنیم. اگه این پسر اعدام بشه...

امیدوارم هرچه سریع‌تر این فضای ملتهب و ناامیدی برای شما خاتمه پیدا کند. اگر قرار بود یک صحبتی با مسوولان قضایی کشور داشته باشید، به آن‌ها چه می‌گفتید؟ امیدواریم صدای شما به گوش مسوولان برسد.

من چی بگم بابا، فقط از مسوولان خواهش می‌کنم تا جایی که می‌توانند با این جوان‌ها همکاری کنند. حرف‌های‌شان را بشنوند و خواسته‌های‌شان را برآورده کنند. نه فقط محمد من، به همه جوان‌ها رحم کنند و حرف‌شان را بشنوند. [بغض حسین آقا می‌شکند]با این جوان‌ها پدرانه برخورد کنند. خدا کند محمد من هم از این وضع خارج بشود، ما هم از این شب سیاه بیرون بیاییم. امیدوارم یک بار برای همیشه اعلام کنند که حکم محمد من هم تغییر کرده و خانواده ما از این کابوس بیرون بیاید.

 

دیگر رسانه ها

کدخبر: 74065

ارسال نظر