افشای ماجرای آزار یک سینماگر زن توسط بازیگر معروف | من را کشید سمت خودش و از من خواست...
یکی از دستیاران کارگردان خانم سینمای ایران، با ذکر نام یک بازیگر شناخته شدهی امروز این سینما، و با اسم و رسم مشخص خودش، روایتی از آزار دیدن توسط او را منتشر کرده است.
یکی از دستیاران کارگردان خانم سینمای ایران، با ذکر نام یک بازیگر شناخته شدهی امروز این سینما، و با اسم و رسم مشخص خودش، روایتی از آزار دیدن توسط او را منتشر کرده است.
در روزهای اخیر، انتشار یک پست در فضای مجازی خبرساز شده است. سمیه میرشمسی یکی از دستیاران کارگردان خانم سینمای ایران، با ذکر نام یک بازیگر شناخته شدهی امروز این سینما، و با اسم و رسم مشخص خودش، روایتی از آزار دیدن توسط او را منتشر کرده است. او نام کارگردان پروژهای را هم که اتفاق مورد اشاره، پشت صحنهی آن رخ داده؛ منتشر کرد. دربارهی این شخص ادعاهای دیگری هم مطرح شده که البته برخلاف این نمونه، روایتگران، نام و نشان مشخصی ندارند. این بازیگر هنوز واکنشی بهاین ادعاها نشان نداده است.
سایت عرشه آنلاین صحبت های خانم میرشمسی را تایید را رد نمی کند و فقط از منظر اطلاع رسانی مطالب را منتشر کرده است ضمنا اسم افراد نیز تمام حذف شده است
وی در رشته توییتی نوشت:
«من به عنوان یک کارگردان سینما در این سالها تمام تلاشم این بوده که در مسیر درست انسانی حرکت کنم و در [پشت صحنه] کارهام تمام دوستان میتونن گواهی بدن [که] فضای امنی رو برای همه ایجاد کنم». این حرفهای .... در ویدئویی بود که در دفاع از سیاوش اسعدی و آیدین آغداشلو…دربرابر روایتهای #من_هم منتشر کرد.من، سمیه میرشمسی که در پشت صحنه یک فیلم به تهیهکنندگی و کارگردانی آقای{...}با سمت دستیار دوم کارگردان حضور داشتم، با صدای بلند، فریاد میزنم که ایشان دروغ میگویند و تجربه من در آن فیلم، تلخترین تجربه کاری من در سینمای ایران بود. این روایت من است از آزاری که از طرف {...}در یکی از فیلمهای {...}دیدم و ایشان باوجود اطلاع از ماجرا، نه تنها هیچ برخوردی نکرد، بلکه من را به حاشیه سازی متهم کرد. حالا که چند روایت درباره {...} منتشر شده، من هم جرات میکنم و روایت خودم را مینویسم:. به احترام دوستان و همکارانم، نام فیلم و افراد دیگر را نمینویسم.
در یکی از فیلمهای {...} با سمت دستیار دوم کارگردان مشغول به کار شدم. پروژه پربازیگری بود و لوکیشن ثابت ما یک خانه قدیمی سه طبقه در مرکز تهران بود.یکی از وظایف من بردن بازیگران از اتاق گریم و لباس – که روی پشت بام بود – به صحنه بود. آنهایی که با {...} کار کردهاند میدانند که همه او را {...} صدا میزنند.
یکی از روزها بعد از تمام شدن پلان، او لباساش را درآورد و به من داد و گفت «ببر بالا به اتاق لباس». من لباس را گرفتم و به مسئول لباس که آنجا ایستاده بود تحویل دادم. چند ساعت بعد در اتاق پرو در حال پوشیدن لباس جدید بود. من طبق وظیفه رفتم و از بیرون صدایش کردم که «{...}، الان فلان سکانس رو میگیریم». ناگهان با یک پرخاش عجیب و صدایی که از عربده بلندتر بود سر من فریاد کشید: «کی به تو گفته به من بگی {...} کی اصلا به تو اجازه داده با من حرف بزنی؟ چرا وقتی من لباسم رو به تو میدم که ببری بالا و بگذاری در اتاق، لباس رو به یکی دیگه میدی؟ من میخوام تو از «این پلهها» بالا و پاین بری. من میخوام تو بیشتر کار کنی. مگه نمیدونی دستیار دو…در اختیار بازیگره؟ تو در اختیار منی و هر کاری که من میگم باید انجام بدی».
این دیالوگها را با چنان خشمی فریاد میکشید که حتی یکی از بازیگران که در حال تعویض لنزش بود، هول شد و لنز را زمین انداخت. من از ترس میلرزیدم و نمیدانستم این یک شوخی است یا واقعا جدی میگوید. این حجم توهین برای من قابل باور نبود. صدایش را نه تنها کل گروه، که خود آقای کارگردان هم قطعا شنید. اما هیچ کس جرات حرف زدن نداشت. بعد از پایان روز برایش پیام فرستادم و نوشتم «سلام آقای {...}. سمیهام. میخواستم بابت اینکه امروز شمارو به اسم کوچک صدا زدم عذرخواهی کنم. درضمن خواستم بدونین که من خیلی کمتر از شما در سینما کار کردم اما میدونم که دستیار دو کارگردان وظایفش مشخصه و در اختیار بازیگر نیست. اگر شما کسی رو لازم دارید، بهتره برای خودتون دستیار شخصی بیارین. من دارم کارمرو بهتر و بیشتر از هر کسی انجام میدم و …لازم نیست شما از من کار اضافهتری بخواین. من روزانه بارها و بارها اون پلههارو بالا و پایین میرم».
چند روز گذشت. {...} رسما پادشاه صحنه بود و هیچ وقت حتی یک کلام از سمت کارگردان یا آنهایی که میتوانستند جلوی رفتارش را بگیرند در نمیآمد. در یکی از روزها همه در اتاق گریم جمع بودیم. یکی از بچهها پفک خریده بود و با هم گپ میزدیم و منتظر بودیم تا کار گروه نور تمام شود. {...} هم بود و با موبایلش مشغول بود. یکی از پسرها از روی میز کنار او یک پفک برداشت و به سمت پشت بام رفت.. ناگهان {...} با یک لحن خشک خطاب به او گفت «بذار سر جاش». آن پسر نفهمید که شوخی میکند یا جدی است. با خنده به راهش ادامه داد، اما {...} با مشت به روی میز کوبید و با عربده به سمتش حمله کرد و با مشت و لگد به جانش افتاد و با قدرت به پشت بام پرتش کرد.هیچ کس جلویش را نگرفت، یا از حیرت و یا جرات نداشن.به سکانسهای شب رسیدیم. در یکی از شبها در اتاق گریم به من گفت «از من میترسی؟» گفتم «نه آقای {...}». گفت «چرا با من حرف نمیزنی؟ چرا دور از من میایستی؟» گفتم «حرف خاصی که خوشتون بیاد بلد نیستم» و از اتاق بیرون رفتم.
{...} گفت که برای سکانس امشب حتما باید سرخوش باشد. یکی از بچهها را فرستادند و برایش از خانه آورد و او هم نوشید، آنقدر که روی پا نبود و دیالوگها را نمیتوانست بیان کند. پلان مدام تکرار و تکرار میشد، اما فایدهای نداشت. آن وسط مدام سعی میکرد با من ارتباط بگیرد و صمیمی شود٫
انقدر معلوم که یکی از بازیگران، من را کنار کشید و گفت «سمیه جلوی چشمش نباش؛ امشب تو دختر منتخب {...}». مجبور شدند زودتر برای شام تعطیل کنند که لااقل حال او کمی بهتر شود. همه برای شام به حیاط رفتند. از من خواستند برای {...} قهوه ترک غلیظ درست کنم و ببرم تا سر حال بیاید. با یکی از بچهها در پشت بام نشست و من هم مشغول قهوه درست کردن شدم. کسی جز من و آن همکار و {...} نبود. قهوه را برایش بردم و گفتم بفرمایید. نفر سوم هم بلند شد که برود. ناگهان{...} دستم را محکم گرفت و گفت «بیا بشین روی پام. چرا از من میترسی؟»
من را کشید سمت خودش و از من خواست صورتش را ببوسم. دستم را فشار میداد. مجبور شدم روی زمین بنشینم که همین باعث شد همکارم که در حال رفتن به صحنه بود متوجه شود و برگشت{...}ناگهان زد زیر گریه «از من نترس، من بد نیستم، من خیلی چاقم، من بیچارهام و...»
نمیدانستم که باید چه کار کنم. فقط میخواستم دستم را ول کند و بروم. همکارم دست{...} را از دستم جدا کرد و به خاطر من ماند. اگر رفته بود نمیتوانستم از دستش فرار کنم و مجبور میشدم فریاد بکشم.
فردای آن روز کل اتفاق را به {...} که هم تهیه کننده بود و هم کارگردان گفتم. پاسخش این بود «من کاری با این چیزها ندارم، حاشیه درست نکن». از آن روز تا آخر فیلمبرداری با {...} یک کلمه هم حرف نزدم و او هم کاری با من نداشت.
من در سینمای ایران شانس کار کردن با بهترین کارگرانان و بهترین گروهها را داشتم. همین {...} در جلوی دوربین یک کارگردان بزرگ جرات این رفتارها را ندارد. اما این فقط در بعضی پروژهها است.در بسیاری از پروژهها بازیگران پادشاهی میکنند و ما بچههای پشت صحنه به راحتی آزار میبینیم و حذف میشویم چون بازیگر «راکورد» دارد. وقتی یک بازیگر بزرگ با یک کارگردان کوچک کار میکند، همه میدانیم که پادشاه صحنه کیست.
واکنش انجمن صنفی برنامهریزان و دستیاران کارگردان سینما
در پی افشاگریهای اخیر سمیه میرشمسی، دستیار کارگردان و برنامهریز درباره پشت صحنه یک فیلم، هیات مدیره انجمن صنفی برنامهریزان و دستیاران کارگردان سینما اطلاعیهای را صادر کرد.
به گزارش سینماسینما در این اطلاعیه آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض تبریک سال نو به همکاران عزیز در صنعت فیلم ایران
پس از مطالعه خاطرات تلخ و عبرت آموز همکارمان سرکار خانم میرشمسی از پشت صحنه یک فیلم، که به شکل نسبتا گستردهای در فضای مجازی در حال باز نشر است، لازم دیدیم که در این مورد مهم اعلام نظر و موضعگیری کنیم:
یک. با توجه به شناخت از گذشته همکارمان خانم سمیه میر شمسی، به طور کلی، صادق بودن ایشان را تایید میکنیم.
دو. متاسفیم که اعلام کنیم، این نوع بداخلاقیها و ایجاد ناامنیهای روانی و حتی تهدید و برخورد فیزیکی در پشت صحنه تولید صنعت فیلم ایران، برای نخستین بار نیست که اتفاق میافتد و برای ریشهکن کردن این رویه غیر انسانی، برخورد ریشهای، جدی و هماهنگیهای بیناصنفی نیاز است.
سه. لازم به توضیح است که اینگونه برخوردهای تحقیرآمیز، فقط نسبت به همکاران محترم خانم، صورت نگرفته و بارها گزارشهایی مبنی بر توهین، تهدید، تحقیر و حتی درگیری فیزیکی نسبت به آقایان همکار نیز دیده شده است.
چهار. ما در چندین مورد که اعضایمان با ارائه مستندات، نسبت به رفتار دور از شان همکاران دیگری در فضای کاری، شکایت داشتهاند، به شکل رسمی و از طرق مختلف، مطلب را پیگیری و شکایت مکتوب کردهایم.
اما اکنون که این مساله به عنوان مشتی نمونهی خروار به شکل عمومی مطرح شده، وظیفه خود میدانیم که در هماهنگی با کانون محترم کارگردانان سینمای ایران، صنف واحد تهیهکنندگان، انجمن محترم مدیران تولید، انجمن محترم بازیگران سینمای ایران، مدیر عامل موثر خانه سینما و همکارانمان در سازمان سینمایی کشور، مسائل را به شدت و دقیق پیگیری کرده و موجب عدم تکرار این قبیل هنجارشکنیها در آینده شویم.
ما به تمامی آحاد انجمن خودمان تاکید میکنیم که در هیچ پروژهای، مصلحتی بالاتر از شان و کرامت انسانی و حفظ حریم شخصی و کاری شما وجود ندارد و در صورت مشاهدهی کوچکترین هتک حرمت نسبت به خود و دیگر اعضای گروه؛ شرط عقل و خرد است که زیر بار حرف و عمل زور نرفته و صنف را حامی همیشگی و قدرتمند خود دانسته، مراتب را دقیق و بدون ممیزی گزارش کنید.
ما برای ایجاد امنیت روانی، اقتصادی، جانی، شخصیتی و حفظ موجودیت نیروی کار سینمای ایران، اراده کافی و قدرت عمل اجرایی داریم، پس خواهشمندیم مطلقاً در هیچ زمینهای احساس نگرانی نکرده و با سکوت خود، امکان سوءاستفاده از موقعیت و جایگاه شغلی را به آنانکه، شان و منزلت کار جمعی را به هیچ میانگارند، ندهید.
در پایان ضمن ابراز تاسف شدید نسبت به رفتارهای مذکور، آرزومندیم که روحیه دوستی، یکرنگی، نجابت و مساوات در روابط حرفهای صنعت فیلم ایران بیش از پیش تکثیر شود.با آرزوی سالی سرشار از پاکیزگی و نشاط /هیات مدیره انجمن صنفی برنامهریزان و دستیاران کارگردان سینما
واکنش یک بازیگر به آزار یک سینماگر زن؛بابک کریمی: باید سکوت را در مورد آزار در سینما بشکنیم
پس از سلسله افشاگریهای سمیهمیرشمسی از دستیارکارگردانان سینما بابک کریمی به این مسئله در چندین استوری واکنش نشان داد و از سوی برخی سینماگران مورد انتقاد قرار گرفت. کریمی در مورد این واکنشها و آزار میرشمسی در پستی نوشت:
چند نفر از همکاران انتقاد کردند که «مدتیست عدهای با حمله به هنرمندان در صدد ساکتکردنشان هستند و این نوع نوشتهها آب به آسیاب این جماعت میریزد و سینما را بیاعتبار میکند.»
نه دوستان عزیر!آنچه صنف سینما را بیاعتبار میکند سکوت و منفعل بودن خود ماست.وقتی تهیهکننده و کارگردان یک فیلم، با آگاهی از این که فلان شخص چندین بار رفتار نادرستی با عوامل داشته و باعث آزار گروه شده، همچنان بدون هیچ تذکری از او دعوت به کار میکنند، شریک آن آزار هستند.
کسانی هم که میبینند و میشنوند و سکوت میکنند، در این شریکند و نمیتوانند با جملاتی مانند «من وارد مسائل شخصی افراد نمیشم، مشکل خودشونه» از بار مسئولیت فرار کنند. تامین امنیت جسمی و روحی عوامل فیلم یکی از مسئولیتهای مهم مدیر پروژه است.
متاسفانه این نوع" اعمال قدرت و اخاذی" در سطوح مختلف جامعه بسیار شایع است و فقط مختص سینما نیست.
این بازیگر چرا محاکمه نمیشه چرا آبروی سینما را میبرند
این بازیگر اسمش چیه رسواش کنید
والله اگرمن بودم صدتا دشنام به این بازیگرمرد میدادم. گورپدرش، مگه خرکیه، چرااجازه داده اینجورباهاش رفتارکنه. من بودم کارو... میذاشتم ومیرفتم. دوهزار دشنام هم به اون پدرسوخته عوضی میدادم. یعنی چه بعضی انقدرضعیفن، زن باید شجاع باشه. مثل اون خانم فرنگیس کرد کرمانشاه که چندین مرد عراقی را با یک تبر دستگیرکرده بود.
خاک توسر همچین بازیگری. کارگردانهاباید دیگه ازهمچین بازیگری استفاده نکنند. متنفرم ازسینما وبازیگری. فقط این رامی دونم زن درمحیط سینما جایگاه امنی نداره. معلمی بهترین شغل برای یک زنه