معرفی کتاب| علوم انسانی | اثری از محمود دولت آبادی
قدرت بیقدرتان
کتاب قدرت بیقدرتان اثر واتسلاف هاول دومین جلد از مجموعه دوم تجربه و هنر زندگی است. مجموعه تجربه و هنر زندگی به مسائل فلسفی با نگاه ساده و کاربردی میپردازد که به پیدا کردن راه زندگی آدمها کمک میکند.
قدرت بیقدرتان با عنوان اصلی The Power of the Powerless اثر واتسلاف هاول، اولین رئیسجمهور چک است. هاول در پراگ در خانوادهای فرهنگی و روشنفکر به دنیا آمد که به طور مستقیم با اتفاقات فرهنگی و سیاسی چکسلواکی در ارتباط بودند و به همین دلیل رژیم کمونیستی چکسلواکی به هاول اجازه تحصیلات دبیرستانی را به او نداد.
هاول علیرغم سختیهای موجود همیشه فعالیت سیاسی خود را ادامه داد و توانست در سال ۱۹۸۹ اولین رئیسجمهور غیرکمونیستی چکسلواکی شود که نقشی کلیدی در پیروزی انقلاب مخملین چکسلواکی داشت و در نتیجه آن، بدون خونریزی، دو کشور جدید چک و اسلواکی ایجاد شد.
کتاب قدرت بیقدرتان اثر واتسلاف هاول دومین جلد از مجموعه دوم تجربه و هنر زندگی است. مجموعه تجربه و هنر زندگی به مسائل فلسفی با نگاه ساده و کاربردی میپردازد که به پیدا کردن راه زندگی آدمها کمک میکند. این مجموعه اولین بار توسط نشر گمان به چاپ رسید که در کافهبوک نیز برخی از این کتابها معرفی و بررسی شدهاند. حال نشر نو چاپ و انتشار مجموعه دوم را آغاز کرده است.
موضوع کتاب قدرت بیقدرتان سیاست جهانی، اخلاق، زندگی، کمونیسم، چکسلواکی و سیاست و حکومت عنوان شده است و واتسلاف هاول در کتاب به بررسی زندگی مردم و سیاستهای موجود یک برهه زمانی خاص میپردازد. قلم هاول بسیار ساده و گیراست که خواندن کتاب را بیاندازه جذاب میکند. در ادامه با معرفی کامل کتاب قدرت بیقدرتان با کافهبوک همراه باشید.
پشت جلد کتاب آمده است:نظام پساتوتالیتر همیشه و در هر قدم مردم را لمس میکند، اما همیشه با دستانی پوشیده در دستکشهای ایدئولوژیک. برای همین است که زندگی در این نظام چنین آکنده از دورویی و ریا و دروغ است. لازم نیست مردم همه دروغها و مغلطههای این نظام را باور کنند، اما باید چنان رفتار کنند که گویی باورشان دارند، یا دست کم در سکوت از کنارشان بگذرند. لزومی ندارد این دروغها را بپذیرند. کافی است بپذیرند که با این دروغها و در بطن آنها زندگی کنند، زیرا بدینترتیب بر نظام صحه میگذارند، اطاعتشان را از نظام نشان میدهند، نظام را میسازند و اصلا خود نظام میشوند.
کتاب قدرت بیقدرتان
از اواسط دهه ۱۹۶۰، اعتراضات مردم به حکومت موجود در چکسلواکی شدت گرفت. این اعتراضات منجر به منصوب شدن الکساندر دوبچک از سوی اصلاحطلبان به رهبری حزب کمونیست شد. دوبچک اصلاحاتی را که در وضعیت سیاسی موجود انجام داد سوسیالیسم با سیمای انسانی مینامید. اصلاحات دوبچک پشتیبانی و حمایت افراد جامعه از جمله طبقهٔ کارگر را برانگیخت. با این وجود، شوروی این اصلاحات را تهدیدی به تسلطش بر بلوک شرق، و حتی امنیت اتحاد شوروی، میدانست. اما این دوره آزادی سیاسی در چکسلواکی در ۱۹۶۸، وقتیکه صدها هزار سربازان پیمان ورشو و پنج الی هفت هزار تانک کشور را تصرف کردند، به پایان رسید.
قدرت بیقدرتان در اصل طرح بحثی از هاول برای نوشتن جستارهایی درباره موضوع قدرت و آزادی بود. قرار بر این بود که نویسندگان لهستانی و چکسلواک در جواب جستار هاول مطلبی بنویسید که بعدا چاپ شود. این اتفاقات که در سال ۱۹۷۸ رخ میداد به سرانجام نرسید و فقط نوشتههای نویسندگان چکسلواک سروسامان کاملی پیدا کرد. یک سال بعد وقتی هاول دستگیر شد، نویسندگان دیگر تصمیم گرفتند جستارهای او را چاپ کنند. این کتاب نیز شامل ۹ جستار از هاول از میان نوشتههای اصلی نویسندگان چک است.
هاول در این کتاب نشان میدهد که وضعیت پس از آن دوره آزاد سیاسی تغییر اساسی کرده است. خفقان موجود، نبود آزادی، سرکوب و بسیاری از موارد دیگر، حال به نحوی تازه در جامعه برقرار شده است. واتسلاف هاول اشاره میکند که این وضعیت را دیگر نمیتوان نتیجه یک حکومت دیکتاتوری دانست. «اگرچه بیشتر اوقات برای توصیف نظام حاکم از لفظ دیکتاتوری استفاده میشود» اما هاول آن را نظام پساتوتالیتر مینامد.
نویسنده در کتاب شیوه حکومت دیکتاتوری کلاسیک را شرح میدهد و نشان میدهد وضعیت موجود کشور با آن تعریف از دیکتاتوری همخوانی ندارد چرا که هاول اعتقاد دارد: «نظام ما محدود به یک جغرافیا و محل مشخص نیست، بلکه بخشی از بلوک قدرت عظیمی است که یکی از دو ابرقدرت دنیا بر آن مسلط است.» همچنین هاول میگوید که: «پیشوند«پسا» را البته به این منظور انتخاب نکردهام که بگویم نظام ما دیگر توتالیتر نیست؛ بهعکس، میخواهم بگویم با نظام توتالیتری روبرو هستیم که از پایه و اساس با دیکتاتوریهای کلاسیک و دریافت معمولمان از توتالیتاریسم تفاوت دارد.» از جمله دیگر ویژگیهایی که هاول در تفاوت نظام دیکتاتوری با نظام پساتوتالیتر بیان میکند این است که:
این نظامها ایدئولوژی خاصی در اختیار دارند که بهمراتب دقیقتر است و ساختارهای منطقیتری دارد، عموما قابلدرکتر است و اصولا انعطافپذیری بهشدت بالایی دارد و همه این عوامل باعث شده در کمال پیچیدگی و همهجانبگیاش کهوبیش به نوعی دین دنیوی پهلو بزند. این ایدئولوژی برای همه نوع پرسشی یک جواب حاضر و آماده در آستین دارد. بعید است بشود نصفه و نیمه به آن رو آورد و از طرفی هم روآوردن به آن عواقبی جدی برای زندگی انسان دارد. (کتاب قدرت بیقدرتان اثر واتسلاف هاول – صفحه ۲۳)
نویسنده نشان میدهد در چنین نظامی همهچیز از بیرون خوب بهنظر میرسد و اگر فردی در خارج، فقط به قوانین نگاه کند مشکلی در آن نمیبیند. اما مسئله اصلی این است که در نظام پساتوتالیتر، زندگی دشوار است و انواع بیعدالتی و فساد در آن جریان دارد. در این نظام با سوءاستفاده از نام آزادی، کارگران و اقشار مختلف جامعه غارت میشوند. و در چنین وضعیتی، ناآگاهی مردم نیز به نفع نظام است.
درباره کتاب واتسلاف هاول
هاول در کتاب قدرت بیقدرتان از یک برهه زمانی خاص در چکسلواکی صحبت میکند. چیزی که میتوان از آن به عنوان برگی از تاریخ کشور چکسلواکی یاد کرد. واتسلاف هاول بهطور دقیق به بیان وضع موجود میپردازد و به خوبی نشان میدهد ایراد کار در کجاست. نوشتههای هاول به دیگران دلگرمی و جرات داد که بعد از مدتی به موفقیتهایی نیز انجامید.
جذابیت کتاب هاول از عنوان آغاز میشود. قدرت افراد بیقدرتی که هاول در کتاب برای مثال و جا انداختن بحث از یک سیزیفروش یاد میکند. سبزیفروشی که نماد بیقدرتان است. نماد افرادی که از قدرت خود هیچ اطلاعی ندارد. و چون از قدرتی که در اختیار دارد آگاهی ندارد، کارهایی انجام میدهد که خودبهخود به نظام پساتوتالیتر کمک میکند. کارهای سادهای که ممکن است حتی معنی آن را نداند. در واقع حکومت بهقدری جامعه را فلج کرده است که کسی حتی نمیتواند فکر کند و یا سوالی بپرسد. در این جامعه هیچکس از قدرت خودش مطلع نیست. در واقع فساد در زندگی مردم رخنه کرده و مشکل بزرگ دقیقا همینجاست.
از دید واتسلاف هاول، نبود آگاهی و نبود یک شیوه درست زندگی دقیقا باعث ایجاد چنین نظامی میشود. هاول در قسمتی از کتاب مینویسد:
یک نظام بهتر خود به خود تضمینی برای یک زندگی بهتر نیست. در واقع برعکس: فقط با ایجاد یک زندگی بهتر است که یک نظام بهتر پرورانده میشود. (کتاب قدرت بیقدرتان – صفحه ۷۷)
استفاده نمادین از مرد سبزیفروش در سراسر کتاب دیده میشود و نویسنده به شرح کارهای عادی مردم میپردازد که هرکدام چه معنایی دارد و نظام پساتوتالیتر چگونه آنها را جزئی از بدنه خود کرده است. در نهایت واتسلاف هاول با این جستارها میخواهد نشان دهد قدرت واقعی به چه معنا و در دست چه کسانی است.
در نهایت باید اشاره کنم در مورد این کتاب که منبع الهام افراد زیادی بوده و تاثیر زیادی روی اروپای شرقی گذشته، میتوان بسیار نوشت. تقریبا هر صفحه از کتاب شامل نکات مهمی است که میتوانید بارها و بارها آن را بخوانید. در ادامه به عنوان نمونه، بخشهایی از متن کتاب آمده است. تلاش کردیم این بخشها به طور کلی معرف کتاب باشند.
جملاتی از کتاب قدرت بیقدرتان اثر هاول
میان اهداف نظام پساتوتالیتر و اهداف زندگی مغاکی عمیق وجود دارد: زندگی در ذات خودش در مسیر تکثر، تنوع، خودساختگی، و خودسامانی و در یک کلام در مسیر تحقق آزادیاش به پیش میرود، حال آنکه نظام پساتوتالیتر خواهان همرنگی، همسانی، و نظم و انضباط است. زندگی همیشه در جنب و جوش است تا ساختارهای تازه و غیرمحتملی را خلق کند، حال آنکه نظام پساتوتالیتر میکوشد محتملترین وضعیتها را به زندگی تحمیل کند. (کتاب قدرت بیقدرتان – صفحه ۳۲)
این نظام فقط تا جایی در خدمت مردم است که ضروری است، آن هم ضروری بهمنظور تضمین خدمت گرفتن متقابل از مردم. هر چیزی فراتر از این محدوده، یا بهعبارت بهتر، هر چیزی که باعث شود مردم پایشان را از نقشهای تعیینشدهشان فراتر بگذارند، از چشم نظام تعدی و تجاوزی به حریمش تلقی میشود. (کتاب قدرت بیقدرتان – صفحه ۳۳)
بخشی از جوهره و ذات نظام پساتوتالیتر این است که پای همه مردم را به دایره قدرت باز کند، نه با این منظور که به انسانیتشان پی ببرند و به آن تحقق بخشند، بلکه برای آنکه هویت انسانیشان را در برابر هویت نظام وا نهند. (کتاب قدرت بیقدرتان – صفحه ۴۶)
در جوامعی که نظام پساتوتالیتر حکمفرماست، حیات سیاسی معنای سنتیاش از میان رفته است. مردم هیچ فرصتی برای ابراز علنی عقاید سیاسیشان ندارند، چه رسد به سازماندهی سیاسی. این شکاف را که بدینترتیب پدید میآید با آیینهای ایدئولوژیک پر میکنند. در چنین اوضاعی، طبیعتا علاقه مردم به امور سیاسی رفتهرفته کم میشود و اکثرشان اندیشه سیاسی مستقل را، اگر اصلا وجود داشته باشد، غیرواقعگرایانه و باورنکردنی و نوعی بازی برای هوا و هوسهای اهلش میدانند، که هیچ ربطی به دغدغههای روزمره آنها ندارد. (کتاب قدرت بیقدرتان – صفحه ۷۱)
مردمی که تحت سلطه نظام پساتوتالیتر زندگی میکنند با تمام وجودشان میدانند که آنقدرها مهم نیست که قدرت در دست یک حزب سیاسی باشد یا چند حزب، و این احزاب چه تعریفی از خودشان دارند و چه عنوانی به خودشان میدهند؛ مسئله بسیار مهمتر این است که آیا در چنین نظامی امکان یک زندگی انسانی را دارند یا نه؟ (کتاب قدرت بیقدرتان – صفحه ۷۶)
نظام پساتوتالیتر چیزی از بیخ و بن متفاوت است: تعرضی است پیچیده و عمیق و درازمدت به جامعه، یا بهتر بگویم، تعرض جامعه به خودش. برای مقابله با آن کافی نیست خط مشی سیاسی متفاوتی در پیش گرفته شود و بعد تلاش شود به کمک آن تغییراتی در حکومت پدید آورده شود، زیرا چنین چیزی نهتنها غیرواقعبینانه بلکه بهکلی بیحاصل است، زیرا هیچوقت به ریشه مسئله نزدیک هم نمیشود. حالا مدتهاست که دیگر مشکل ریشه در خط مشی یا برنامه سیاسی ندارد، بلکه ریشه مشکل در خود زندگی است. (کتاب قدرت بیقدرتان – صفحه ۱۰۷)
اگر ناظری بیرونی که از زندگی در چکسلواکی هیچ اطلاعی ندارد بخواهد فقط قوانین کشور را از نظر بگذراند، به هیچ عنوان سر درنمیآورد که گلایه و شکایت ما از چیست. بسیاری چیزها از دید ناظر بیرونی پنهان میماند، از جمله: دستهای سیاسی پشت پرده دادگاهها و اقدامهای مدعیالعموم، محدودیت وکلا در دفاع از موکلان خودشان، ماهیت بسته محاکمهها در عمل، کارهای خودسرانه نیروهای امنیتی، اقتدار و سلطه آنها بر دستگاه قضا، اجرای گسترده و بیمعنی چند بخش از مجموعه قوانین که تعمدا ابهامآمیزند، و البته بیاعتنایی کامل دولت به بخشهای ایجابی قوانین (حقوق شهروندان.) (کتاب قدرت بیقدرتان – صفحه ۱۱۸)
میتوان جامعهای را به تصور درآورد که قوانین خوبی دارد که کاملا هم محترم شمرده میشوند اما زندگی در آن ناممکن است. بهعکس، میتوان جامعهای را به تصور درآورد که قوانینی ناقص دارد و ناقص هم به اجرا گذاشته میشود اما با همه این احوال زندگی در آن قابلتحمل است. مهمترین مسئله همیشه کیفیت زندگی است و اینکه قوانین در خدمت آن زندگی بهتر هستند یا مانعی سر راه آن، و الا صرف رعایت قانون دردی را دوا نمیکند. (کتاب قدرت بیقدرتان – صفحه ۱۲۶)
مشخصات کتاب
- عنوان: قدرت بیقدرتان
- نویسنده: واتسلاف هاول
- ترجمه: احسان کیانیخواه
- انتشارات: نو
- تعداد صفحات: ۱۶۴
- قیمت چاپ دوم – ۱۳۹۸ : ۲۴۰۰۰ تومان
- مجموعه دوم تجربه و هنر زندگی
ارسال نظر