یک دنیا حرف‌های نگفته و نشنیده

با چشم می شنوند، با دست سخن می گویند

ما ناشنوایان دوست داریم ناشنوا و شنوا با هم باشند، نه جدای از هم.

با چشم می شنوند، با دست سخن می گویند

عصر یکی از نخستین روزهای پاییزی، وقتی هنوز بوی مهر در هوای شهر نپیچیده به دورهمی متفاوتی دعوت می‌شوم تا ساعتی را به گپ و گفتی متفاوت با جمعی از جوانان اصفهانی بگذرانم.راهی پاتوق آنها در گوشه‌ای از شهر اصفهان می‌شوم، درحالی که کمی نگرانم، پیش از این هیچ وقت تجربه حضور در چنین جمع متفاوتی را نداشته ام.

 به ساختمان انجمن که می‌رسم تمام تصوراتم به یک باره تغییر می‌کند و خودم را در محیط گرم و صمیمی می‌بینم که نه تنها تفاوتی با محیط‌های دیگر ندارد، بلکه انرژی و شور و نشاطی فراتر از تصورات قبلی‌ام دارد.

اگر شما هم مثل من تصور می کنید دنیای ناشنوایان، دنیایی همراه با سکوت مطلق است، روایت های این گزارش و حرف‌های شنیدنی و ناگفته چند جوانان اصفهانی را بخوانید که سرشار از حس و حال خوب و امید و انرژی است؛ درست همان چیزی که این روزها همه به آن احتیاج داریم.

ساختمان انجمن خانواده ناشنوایان اصفهان در حاشیه یکی از بزرگراه های اصفهان، به دور از هیاهو و شلوغی مرکز شهر شاید برای بیشتر مردم این شهر ناشاخته باشد، اما برای اهالی خانواده ناشنوایان همچون خانه دومی است که ساعتی به دور از دغدغه ها و نگرانی های زندگی، در کنار هم وقت می گذرانند، آموزش می بینند، تفریح و سرگرمی دارند و با حال بهتر به خانه اولشان بر می‌گردند.  به مناسبت هشتم مهرماه مصادف با ۳۰ سپتامبر، روز جهانی ناشنوایان قدم به دنیایی گذاشتم که سرشار از شور و نشاط زندگی بود؛ دنیایی که صدای خنده در آن پیچیده بود و حرکات دست و اشاره به آن پویایی و تحرک بیشتری بخشیده بود.

امروز فرصتی برای شنیده شدن حرف های ناگفته بسیار از سوی ناشنوایان است؛ همان هایی که از درک تفاوت زبانشان عاجز بوده ایم و به همین دلیل هرگز مجالی برای بیان حرف ها و درد و دل هایشان به آنها نداده ایم، بسیاری از ما خواسته یا ناخواسته با محروم کردن آنها از ارتباطات اجتماعی باعث شده ایم حضور ناشنوایان در جامعه کمرنگ شود.

ناشنوایان اما هرگز نیازی به ترحم ندارند، آنها شهروندان توانمندی هستند که تا زمانی که وارد جمعشان نشوی از درک توانمندی ها و لمس دنیای زیبایشان عاجزی، آنها تنها می خواهند دیده و شنیده شوند.

ناشنوایی از منظر سازمان بهداشت جهانی از سخت‌ترین انواع معلولیت نیز به شمار می‌آید. معلولیتی که شاید به دلیل اینکه در اولین نگاه در ظاهر افراد نمودی ندارد، کمتر جدی گرفته می‌شود، اما همین موضوع سرآغاز داستان مشکلات ناشنوایان است.

در بدو ورود به ساختمان انجمن هنوز کمی نگران این گفت و گوی متفاوت هستم چون نه زبان اشاره می‌دانم و نه لب خوانی، برای همین ابتدا به سراغ مدیرعامل انجمن خانواده ناشنوایان استان اصفهان می روم. آیگین عباسی، کارشناسی ارشد رشته حقوق حالا ۱۲ سال است که در انجمن خانواده ناشنوایان اصفهان فعالیت می کند و مدیرعامل این انجمن است.

خودش را از خانواده ناشنوایان معرفی می کند و می گوید: مادر و دو تا از خاله هایم ناشنوا بودند، به همین خاطر از کودکی این انگیزه را داشتم که مشکلات ارتباط با ناشنوایان را حل کنم و با یادگیری زبان اشاره کمک کنم بچه های دیگری که در خانواده ناشنوایان بزرگ می شوند مشکلاتی که من داشتم را نداشته باشند.

از مشکل ارتباط تا معضل انزوای اجتماعی

عباسی می گوید: مشکل اصلی ناشنوایان برقراری ارتباط با افراد جامعه است، آنها وقتی نمی توانند با افراد دیگر ارتباط برقرار کنند و منظور خودشان را برسانند احساس تنهایی و انزوا می کنند و همین موضوع باعث می شود خیلی از آنها اصلا در جامعه حضور پیدا نکنند. حتی برنامه های رسانه ها هم برای ناشنوایان مناسب سازی نشده و این افراد از صبح تا شب بدون کمترین ارتباطات اجتماعی وقتشان را می گذرانند.

او به برگزاری کلاس های مشاوره های رایگان و کلاس های فرهنگی و هنری و ورزشی در انجمن خانواده ناشنوایان اشاره می کند و می‌گوید: قبل از همه گیری کرونا هر روز کلاس داشتیم، در طبقه بالای این ساختمان کلاس های ورزشی برگزار می شود که در دوره کرونا کمرنگ شده بود اما الان که شرایط بهتر شده قصد داریم مسابقات ورزشی هم برگزار کنیم. بازی های چند نفره، یوگای خنده، کلاس دف، آموزش زبان انگلیسی و زبان اشاره بین المللی هم برگزار می کنیم.

عباسی با بیان اینکه سعی می کنیم نقاط قوت ناشنوایان را به جامعه نشان داده و فرهنگ سازی کنیم، ادامه می دهد: اگرچه از لحاظ مالی نمی توانیم حمایت چندانی از ناشنوایان داشته باشیم، اما سعی می کنیم هر مشکلی که هر کدام از اعضا دارند را برطرف کنیم. مثلا در دوران کرونا بحث آموزش مجازی فرزندان ناشنوایان مشکلاتی به وجود آورد، چون والدین ناشنوا نمی توانستند پیام های معلم را در شبکه شاد به بچه هایشان انتقال دهند. برای حل این مشکل از معلمان داوطلب کمک گرفتیم تا به خانواده این دانش آموزان کمک کنند و از آموزش عقب نمانند.

معضلی به نام کمبود مترجم زبان اشاره

مدیرعامل انجمن خانواده ناشنوایان استان یکی از مشکلات جدی ناشنوایان را کمبود مترجم زبان اشاره عنوان می کند و می افزاید: تعداد مترجمان زبان اشاره در اصفهان به تعداد انگشتان دست می رسد، به همین دلیل در حال برگزاری دوره هایی هستیم و امیدواریم به مرور تعداد مترجمان بیشتر شود. در انجمن سه مترجم زبان اشاره داریم که از خانواده ناشنوایان هستند و در کنار همه اعضای انجمن که حدود ۳۲ نفر می شوند به صورت داوطلبانه فعالیت می کنند. انجمن خانواده ناشنوایان اصفهان یک انجمن مردم نهاد است که با کمک خیرین و مردم اداره می شود و در حال حاضر حدود ۸۰۰ عضو دارد که با خانواده هایشان حدود هزار و ۸۰۰ نفر می شوند.

در مورد نتیجه تلاش هایشان برای فرهنگسازی در جامعه توضیح می دهد: با وجود کارهایی که انجام شده هنوز نمی توانم بگویم وضعیت عالی شده، اما نسبت به گذشته خیلی بهتر شده است. زمانی که بچه بودم و با مادرم بیرون می رفتم، وقتی با زبان اشاره صحبت می کردیم خیلی‌ها ادا در می آورند، مسخره می کردند و یا نگاه می‌کردند، اما الان این تفاوت را پذیرفته اند. البته هنوز هم افرادی هستند که وقتی یک ناشنوا را می بینند می گویند خدا شفا بدهد، برای ما هم دعا کنید! از این صحبت ها هنوز هم هست، اگرچه خیلی کمتر از قبل شده است.

عباسی درباره چگونگی ورودش به انجمن خانواده ناشنوایان اصفهان نیز می گوید: از بچگی زبان اشاره و ارتباط با مادر و خاله ها را یاد گرفتم و وقتی بزرگتر شدم دوره های تخصصی گذراندم و مدرک مدرسی زبان اشاره را از آموزش و پرورش استثنایی کشور گرفتم. در واقع هم احساس نیاز و هم علاقه داشتم.

بی‌توجهی قانون به حقوق ناشنوایان

اگرچه رشته تحصیلی او حقوق است اما می گوید از ابتدا برای مطالبه گری حقوق ناشنوایان این رشته را انتخاب کرده است. پیگیری حق و حقوق ناشنوایان برای او اهمیت زیادی دارد و ادامه می دهد: سال ۹۷ قانون حمایت از حقوق معلولان بازنگری شد، در آن زمان لایحه های خوبی به مجلس دادیم، اما هیچ کدام در قانون لحاظ نشد و ناشنوایان در قانون نادیده گرفته شدند.

اصلی ترین پیشنهاد او برای اصلاح قانون جامع حمایت از معلولان به رسمیت شناخته شدن زبان اشاره و درنظر گرفتن حق و حقوق برای مترجمان زبان اشاره است و تاکید می کند که رسانه های جمعی باید برای ناشنوایان مناسب سازی شوند و زیرنویس یا مترجم داشته باشند.

با چشم می شنوند، با دست سخن می گویند

عباسی با بیان اینکه چشمان ناشنوایان گوش و دستانشان کلام آنها است، خاطرنشان می کند: ناشنوایی یکی از عمیق ترین معلولیت‌ها است، ناشنوا نه می تواند بشوند و نه حرف بزند، بنابراین دو معلولیتی محسوب می شود، اما چون ظاهرشان هیچ نشانی از معلولیت ندارد، در رده بندی نیازها،  جزو آخرین معلولان درنظر گرفته می شوند و فکر می کنند مشکلات کمتری دارند.

او از مردم می خواهد بپذیرند ناشنوایان عضوی از جامعه هستند، تفاوت های آنها را بدانند، با نیازهایشان آشنا باشند و شرایط آنها را درک کنند.

من زبان ناشنوایانم

بعد از شنیدن حرف های آیگین عباسی، با همراهی مریم سادات بیات، دختر ۱۹ ساله‌ای که مترجم زبان اشاره است به سراغ بچه های ناشنوا می روم، اما پیش از آن ماسک را از روی صورتم بر می دارم تا راحت تر بتوانم با آنها ارتباط برقرار کنم و پای حرف ها و درد دل‌هایشان بنشینم.

مریم ۹ سال است که مترجم زبان اشاره است. علاوه بر اینکه پدر و مادرش ناشنوا هستند، در خانواده پدرش پنج نفر و در خانواده مادرش هم پنج نفر ناشنوا هستند، این شرایط باعث شده مریم با زبان اشاره آشنا و علاقه مند به فعالیت در این زمینه باشد، برای همین هم به سراغ آموزش رسمی زبان اشاره رفته و از همان زمان مشغول به کار شده است.

در طول مسیر از علت علاقه مریم به زبان اشاره و ارتباط با جامعه ناشنوایان می پرسم و می گوید: از چهار سالگی به پدر و مادرم کمک کردم و همه جا همراهشان بودم. بعد از آن خواستم به افراد بیشتری کمک کنم و زبان ناشنوایان باشم، چون کمک کردن به دیگران را دوست دارم و می خواهم کار مفیدی انجام دهم.

او با مهربانی و لبخندی زیبا بر روی لب می گوید برای روحیه دادن به آدم ها راه های زیادی وجود دارد و او همیشه تلاش کرده به افرادی که می شناسد کمک کند و به آنها روحیه بدهد و ادامه می دهد: وقتی بچه بودم درکی از این موضوع نداشتم و ناشنوایی پدر و مادرم بر روحیه خودم هم اثر گذاشته بود و منزوی شده بودم، اما بعدها که بزرگتر شدم دیدم این موضوع عادی است و کم کم با آن کنار آمدم، تا الان که هیچ مشکلی با ناشنوایی پدر و مادرم ندارم.

وقتی کرونا شرایط را سخت تر کرد

مریم هم معتقد است جامعه ما نیاز به فرهنگسازی دارد و اشاره می کند: وقتی پدرم رانندگی می کند و صدای بوق را نمی شنود برخی افراد حرف های بدی می زنند و یا وقتی مادرم برای کار اداری مراجعه می کنند کسی به او کمک و راهنمایی نمی کند. به خصوص در دوران کرونا به خاطر ماسک زدن، شرایط سخت تر شده و بیشتر افراد ماسکشان را بر نمی دارند و ناشنوایان حتی نمی توانند از طریق لب خوانی متوجه حرف هایشان شوند.

مریم رشته تحصیلی اش را هم بر اساس علاقه اش به کمک به ناشنوایان انتخاب کرده و می گوید: معماری داخلی می خوانم و سعی می کنم از طریق این رشته به معلولان و به ویژه ناشنوایان کمک کنم. اخیرا یک بانک برای معلولان طراحی کردم و آرزو دارم بتوانم طرح هایم را اجرا کنم.

سالن طبقه بالا شلوغ است و در فضای نه چندان بزرگ آن صدای رفت و برگشت سریع توپ پینگ پنگ، چرخش دسته های فوتبال دستی، خنده و سر و صدای بچه ها در فضا پیچیده است. وقتی کسی برای اولین بار پا به این مکان بگذارد نه تنها تفاوتی بین این افراد با دیگر افراد جامعه نمی بیند، بلکه شور و نشاط بیشتری می بیند که شاید انتظار آن را نداشته باشد. در فضای باز بیرونی چند صندلی چیده شده و چند خانم جوان گوشه ای نشسته و مشغول صحبت کردن هستند.

تبعیض ممنوع

نفیسه قناعتی ۳۱ ساله و متأهل است، همسرش هم نیمه شنوا و برقکار است. می گوید در زندگی مشترک با همسرش هیچ مشکلی نداشته و از زندگی مشترکش راضی است. برای ارتباط با دیگر افراد جامعه اما مشکلاتی دارد که اینطور توضیح می دهد: برخی با لب خوانی متوجه حرف هایمان می شوند اما گاهی مجبوریم روی کاغذ بنویسیم تا افراد متوجه شوند، البته همسرم مشکل کمتری دارد و بهتر می تواند با افراد جامعه ارتباط برقرار کند.

نفسیه بسیار خوش برخورد و شاداب است، می گوید وقتی بچه بوده برای ارتباط با افراد دیگر مشکل داشته و خیلی ناراحت بوده، اما الان این موضوع برایش عادی شده است. می خندد و ادامه می دهد همه زود با من خودمانی می شوند و از من خوششان می آید.

 با هم باشیم، نه جدا از هم

این دختر جوان آرزو دارد مردم رفتار بهتری نسبت با ناشنوایان داشته باشند، زبان اشاره را بدانند، تبعیض ممنوع شود و ادامه می‌دهد: ما ناشنوایان دوست داریم ناشنوا و شنوا با هم باشند، نه جدای از هم.

نفسیه از محیط ورزش می گوید و تازه متوجه می شوم این روحیه و انرژی بالا به خاطر ورزشکار بودن او است. از نوجوانی ورزش کرده و عضو تیم ملی والیبال و دو میدانی است که در والیبال نوجوانان و جوانان و دومیدانی مقام آورده است.

او به کودکان و نوجوانان ناشنوا توصیه می کند هیچ وقت نا امید نشوند، همیشه تلاش کنند و بدانند آنها هیچ فرقی با افراد شنوا ندارند، مهم این است که اگر هدفی دارند با علاقه و تلاش به آن برسند.

مینا مختارزاده مادر ۳۳ ساله ای است که خودش کم شنوا و همسرش ناشنوای مطلق است. فوق دیپلم نقاشی دارد و او هم ورزشکار است. مینا هم تا چند سال پیش در تیم ملی والیبال بوده و الان کاپیتان تیم ملی است.

مینا که یک پسر هشت ساله بدون مشکل شنوایی دارد، می گوید وظایف مادری و خانه‌داری باعث شده دیگر فرصت زیادی برای نقاشی کشیدن نداشته باشد.

رنج مضاعف ناشنوایان از کرونا

ناشنوایی اش مادرزادی است و تنها عضو خانواده بوده که این مشکل را داشته است. می گوید که مثل بیشتر بچه های ناشنوا دوره کودکی سختی داشته، اما کم کم تلاش کرده تا مستقل باشد، اگرچه هنوز هم حضور در اجتماع برای ناشنوایان سخت است و در دوران کرونا این سختی بیشتر هم شده است.

این مادر جوان می گوید در بیمارستان ها، ادارات و مکان های عمومی همه افراد ماسک به صورت دارند که ارتباط ناشنوایان با آنها را سخت می کند و باید حتما کسی همراهشان باشد یا روی کاغذ بنویسند تا افراد متوجه منظورشان شود.

مشکل دیگری که همه گیری کرونا برای ناشنوایان به وجود آورد، تعطیلی مدارس و آموزش مجازی بود. مینا می گوید پسرش بیشتر با مادربزرگش درس می خواند و ادامه می دهد: من هم می توانم به پسرم آموزش دهم اما پسرم فکر می کند نمی توانم، به همین خاطر مجبور می شوم او را پیش مادرم ببرم تا نگرانی و استرس نداشته باشد و بتواند بهتر درس یاد بگیرد، تا زمانی که مدارس دوباره باز شود و بتواند سر کلاس درس برود.

این مادر جوان همچنین به مناسب نبودن برنامه های تلویزیون برای ناشنوایان اشاره و اظهار می کند: برنامه های سرگرم کننده باید زیرنویس یا یک مترجم داشته باشند که از صفحه تلویزیون دیده شود، اما فقط بعضی از برنامه ها زیرنویس یا مترجم دارند که آن هم یا جذاب نیست و یا ساعت بدی پخش می شود. وقتی در شبکه نسیم برنامه ای زیرنویس داشته باشد بعضی بچه ها در فضای مجازی به هم خبر می دهند که الان یک فیلم با زیرنویس درحال پخش است که آن هم بیشتر مواقع تا متوجه شوند برنامه تمام شده است.

نباید از کلمه لال استفاده کنید

مینا از برخی رفتارهای جامعه هم گلایه مند است و می گوید: برخی به ما می گویند شما لال هستید؟ نباید از کلمه لال استفاده کنید، باید بگویید ناشنوا هستید. یا می پرسند چرا ناشنوا هستید؟ چه شد که ناشنوا شدید؟ چقدر می شنوید؟ این حرف ها خیلی ما را آزار می دهد و نمی دانیم چه کار باید بکنیم. حتی پسرم وقتی در بازار می خواهد با من صحبت کند خجالت می کشد. من به پسرم می‌گویم با من راحت باش و خجالت نکش، اما پسرم می گوید زشت است، همه نگاه می کنند و مسخره می کنند! من می گویم تا خدا هست و همه چیز را می بیند کسی حق ندارد کسی را مسخره کند.

او ادامه می دهد: البته الان شرایط برای پسرم کمی عادی تر و راحت تر شده است. خودم هم وقتی بچه بودم دوران سختی داشتم اما بعد برایم عادی شد. پسرم می گویم دوست ندارد زبان اشاره یاد بگیرد و خجالت می کشد، بیشتر مواقع با لب خوانی با ما صحبت کند اما من و پدرش گفتیم اگر زبان اشاره رل یاد بگیرد راحت تر با ما صحبت می کند، برای همین تازگی تصمیم گرفته زبان اشاره یاد بگیرد.

کم کم خورشید غروب می کند، اما هنوز در سالن طبقه بالا هیاهو و سرگرمی ادامه دارد. به طبقه پایین و کنار ورودی اصلی ساختمان بر می گردیم؛ جایی که یک کافه کوچک و چوبی پاتوق خوبی برای دورهمی های دوستانه شده است.

جایی برای همدلی

 اینجا کافه همدلی است که توسط محمدحسین و همکارش اداره می شود. محمدحسین نریمانی ۲۱ ساله دیپلم گرافیک دارد، ورزشکار و کشتی گیر حرفه ای است و قبلا عضو تیم ملی بوده و دو مقام جهانی به دست آورده است. کافی شاپ را خودشان راه انداخته اند و تمام فضاسازی آن کار دست خودشان است.

می گوید بیشتر مشتریان کافی شاپ ناشنوایان هستند، اما اگر افراد دیگر هم بیایند مشکلی نداریم و به آنها سرویس می دهیم. با مشتریانی که زبان اشاره نمی دانند با لب خوانی صحبت می کنیم، اما برخی درست صحبت نمی کنند و نمی توانیم لب خوانی کنیم، به همین خاطر از آنها می خواهیم برایمان بنویسند.

محمدحسین می گوید بیشتر مردم تعجب می کنند ناشنوایان هم می توانند مستقل باشند. آنها درباره ناشنوایی و نحوه ارتباط ما کنجکاو هستند و بعضی وقت ها سوالات زیادی می پرسند، اما در مجموع برخورد بدی ندارند.

از پرسیدن سوال و کنجکاوی ناراحت نمی شود و می گوید برایش عادی شده است. ناشنوایان برعکس شنوایی که از دست داده اند، روحیه خوبی دارند و کمتر می شود منزوی باشند، اگرچه دوره کودکی برای همه آنها سخت بوده. محمدحسین می گوید مادرش نیمه شنوا بوده و به مادرش وابستگی زیادی داشته، اما کم کم مستقل شده است.

کنجکاوی ناشنوایان درباره صداها و کلمات

محمدحسین سراغ دو مشتری تازه وارد کافه می رود. در این فاصله مریم می گوید: خیلی از کلمات برای ما عادی است اما ناشنوایان کنجکاو هستند این کلمه از کجا آمده؟ چه معنایی می دهد؟ در مورد خیلی از چیزها در دنیای اطرافشان کنجکاو هستند چون نمی‌شنوند. وقتی با پدر و مادرم جای خوش آب و هوایی بروم که صدای زیادی می آید می گویند می توانی صدای آب را توصیف کنی یا بگوی صدای طبیعت چطوری است؟ می خواهند بدانند ما شنوایان پشت تلفن چطور صحبت می کنیم؟ صدای تلویزیون را چطور می‌شنویم؟ با آدم های دیگر چطور ارتباط برقرار می‌کنیم؟ ولی دنیایشان فرقی با بقیه ندارد. تا کسی وارد جمع ناشنوایان نشود و با آنهای صحبت نکند متوجه نمی شود تفاوتی با بقیه دارند.

محمدحسین بر می گردد و با اشتیاق درباره کارش در کافی شاپ توضیح می دهد، می گوید از درآمدش راضی است، مخصوصا وقتی مراسم و برنامه ای در انجمن باشد اینجا خیلی شلوغ می شود. افراد شنوا بیشتر ساعت ۱۰ تا ۳ بعد از ظهر می آیند و ناشنوایان از ساعت ۷ تا ۸ شب که کارشان در انجمن تمام می شود اینجا می آیند، می نشینند و صحبت می کنند.

این جوان اصفهانی حدود پنج ماه است این کافی شاپ را باز کرده و می گوید همیشه آرزو داشته در کافی شاپ کار کند و حالا به این آرزویش رسیده است. آرزوی دیگر محمدحسین این است که محیط هایی برای اوقات فراغت ناشنوایان در شهر وجود داشته باشد، البته تاکید می کند که افراد شنوا و ناشنوا باید در کنار هم باشند و افراد ناشنوا نباید از سایر افراد جامعه جدا باشند. این خواسته همه ناشنوایان است که مثل همه افراد عادی و شهروندان جامعه باشند تا تفاوت ها پر رنگ نشود و همه کنار هم باشیم.

 

منبع: ايسنا

دیگر رسانه ها

کدخبر: 94

ارسال نظر