روایتی عجیب از ماجرای توقیف خودروها برای کشف‌ حجاب

خدا به شما روز بد ندهد. چند روز پیش، غروب با همسرم از پیاده‌روی دور دریاچه چیتگر برمی‌گشتیم که گشت پلیس ماشینم را نگه داشت. مدارک خواست و بعد از بررسی ‌گفت، ماشین شما توقیف است و باید به پارکینگ منتقل شود. دلیلش را پرسیدم، گفت گزارش کشف حجاب دارید. خواست که دنبال موتورش بروم. به یک میدان رسیدیم که چند مأمور و تعدادی جرثقیل آنجا بود. مأمور پلیس از من خواست سوئیچ ماشینم را بدهم تا جرثقیل آن را به پارکینگ ببرد.

روایتی عجیب از ماجرای توقیف خودروها برای کشف‌ حجاب

قادر باستانی روزنامه نگار در یادداشتی نوشت خدا به شما روز بد ندهد. چند روز پیش، غروب با همسرم از پیاده‌روی دور دریاچه چیتگر برمی‌گشتیم که گشت پلیس ماشینم را نگه داشت. مدارک خواست و بعد از بررسی ‌گفت، ماشین شما توقیف است و باید به پارکینگ منتقل شود. دلیلش را پرسیدم، گفت گزارش کشف حجاب دارید. خواست که دنبال موتورش بروم. به یک میدان رسیدیم که چند مأمور و تعدادی جرثقیل آنجا بود. مأمور پلیس از من خواست سوئیچ ماشینم را بدهم تا جرثقیل آن را به پارکینگ ببرد.

برای مأمور توضیح دادم که همسر من محجبه است. عکسی را در موبایل نشان دادم و گفتم پسرم دانشجوی دانشگاه هنر است و موهای اغلب دانشجویان این دانشگاه بلند است و احتمالا به اشتباه گزارش کرده‌اند. مأمور گفت من حوصله بحث و جدل با شما را ندارم و به من ربطی ندارد. در سیستم برای خودروی شما توقیف ثبت شده و باید به پارکینگ برود. گفتم ماه پیش ماشینم خراب شد و با جرثقیل به تعمیرگاه بردم و کلی هزینه جلوبندی آن کردم که در اثر حمل با جرثقیل به هم ریخته بود.

خواهش کردم که مدارک ماشینم را نگه دارد و اجازه دهد خودم ماشین را به پارکینگ ببرم. با تلخی رد کرد و گفت با من بحث نکن و زود سوئیچ را بده که ببرند! خواستم اجازه دهد ماشینم را با یک مأمور به پارکینگ ببرم. گفت که فرم جرثقیل پُر شده و نمی‌توانم مأمور بدهم. هر‌چه بیشتر اصرار کردم، تلخ‌تر شد و صداها بالا رفت. بعد از یک ساعت سروکله‌زدن، مسئول آن مأمور آمد و پذیرفت که یک نفر همراه‌مان بیاید. موقع رفتن، آن مأمور گفت‌ که من شما را رها نمی‌کنم و کاری می‌کنم‌ که به جای یک هفته، ۴۰ روز ماشینت را نگه دارند! در پارکینگ، به متصدی گفتم در رسید من نوشته انتقال با جرثقیل، ولی من خودم ماشینم را با مأمور آوردم. گفت باید پول جرثقیل را بدهی، چون برایت رزرو شده بود. گفتم از شما شکایت می‌کنم. گفت هر جا دوست داری برو شکایت کن!

ناراحت و دمغ بودم. صبح به کلانتری رفتم تا از برخورد نامناسب مأمور گلایه کنم. رئیس کلانتری، افسری شریف و خوش‌برخورد بود. چند بار عذرخواهی ‌کرد و گفت که مأموران ما مسئولیت قانونی برای توقیف خودروهای با گزارش کشف حجاب دارند. می‌گفت دیشب همان‌جا قبل از شما یک خانم که ماشینش باید توقیف می‌شد، با مأموران درگیر شده و با جیغ و داد، فحش‌های بدی داده بود.

این‌طور متوجه شدم که به افرادی کد ضابط داده‌اند که وقتی زنان بدون روسری را داخل خودروها می‌بینند، آن را با ارسال پیامک به پلیس گزارش دهند. او راهنمایی کرد که به پلیس امنیت عمومی بروم و برایشان توضیح دهم که برای ماشین من گزارش اشتباه ثبت شده است. باید مرخصی می‌گرفتم. صبح به پلیس امنیت می‌رفتم و نیز خلافی ماشینم را تسویه می‌کردم.

مقر پلیس امنیت -‌نزدیک گیشا- قیامتی بود. مردم زیادی زیر باران صف بسته بودند و انتظار می‌کشیدند. همه ناراحت و عصبی، مدام بد و بیراه می‌گفتند. یک راننده اسنپ می‌گفت که من مسافر را سوار می‌کنم. وسط راه مسافر روسری‌اش را برداشته است. من رانندگی می‌کنم، حواسم که به مسافر نیست. تازه وقتی می‌بینم و تذکر می‌دهم، مسافر گوش نمی‌کند. چه کار باید بکنم؟ چندمین بار است که مجبورم به اینجا بیایم. مرد جاافتاده‌ای با ناراحتی می‌گفت آقا من حریف دخترم نمی‌شوم. روسری سر نمی‌کند، چه کارش کنم؟ از خانه بیرونش کنم؟ دخترها از لج‌شان روسری سر نمی‌کنند! یک خانم جوان می‌گفت دفعه دوم است که ماشینش را توقیف کرده‌اند. مدام پیامک کشف حجاب می‌فرستند، بفرستند، من همینم که هستم.

حوصله صف‌ایستادن نداشتم. مردی گفت بی‌خود وقتت را تلف نکن، قبول نمی‌کنند، ماشینت باید یک هفته بخوابد. کار راحت این است که بروی در دفاتر پلیس + ۱۰ کارهای ترخیص را انجام دهی. نزدیک ظهر به یک دفتر پلیس + ۱۰ رفتم. غلغله بود. غالبا برای همین رفع توقیف خودرو آمده بودند. نوبتم که شد، گفت باید رسید سفیدرنگ پارکینگ را داشته باشی. من رسید زردرنگ داشتم. گفت احتمالا با پلیس بگومگو کرده‌ای و او به دادسرا ارجاع داده است!

در این یک هفته علافی و دربه‌دری و مشاهده مردم مستأصل و عصبانی، احساس‌ کردم انگار اراده‌ای در کار است که کاسه صبر مردم را با ایجاد نارضایتی لبریز کنند. مگر می‌شود یک بام و دو هوا بود. در اتوبوس واحد، دختران و زنانی، حجاب به سر ندارند، آیا با راننده اتوبوس برخورد می‌کنند؟

البته معلوم است که نمی‌شود؛ چون خود خوب می‌دانید که تداوم این سیاست‌ها به بازتولید نارضایتی عمومی منجر می‌ شود. پس چطور است که دانایی سیستم آنجا عمل می‌کند، اما در سرک‌کشیدن به خودروهای شخصی خیر! این یک بام و دو هوا نشان از سیستم عجیب سیاست‌گذاری و اجرای آن دارد.

اگر فهم من و امثال من از دانایی نظام بجاست، این را در ارتباط با حریم شهروندان در همه ساحات و موقعیت‌‌های عمومی نشان دهید، وگرنه امثال نگارنده که کم‌شمار هم نیستیم، از فهم سیستم و چرایی اتخاذ سیاست‌های غیرعقلانی عاجزیم.

کسی که سیاست‌گذار است و این‌چنین دستگاه‌های مختلف انتظامی و قضائی را درگیر موضوع کرده، آیا میزان نارضایتی و عصبانیت مردم و شرایط کارد بر استخوان را در محاسباتش لحاظ کرده است؟

مردم یادشان نرفته که برای اجرای قانون ممنوعیت ماهواره، چطور کوچه به کوچه می‌گشتند و دیش‌های ماهواره را از بالای پشت‌بام‌ها به زمین پرت می‌کردند. چقدر مردم اذیت و عاصی شدند. آخرش چه شد؟ مگر می‌شود قانونی که بخش مهمی از مردم با آن مسئله دارند، به زور و ضرب اجرا کرد؟ ما به جای اینکه تلاش کنیم با حکمرانی خوب، تأمین درست معیشت مردم و بهبود اوضاع کشور، ناراضیان را به جرگه دوستداران نظام اضافه کنیم، برعکس هواداران را ناراضی و منتقدان را به معاند و برانداز تبدیل می‌کنیم. مردم نجیب ما که از بهبود اوضاع ناامیدند و راضی به این شدند که شرایط معیشتی بدتر از وضع فعلی نشود، پس چرا مدام دنبال آزار و اذیت‌شان هستیم؟

در شرایط حساس و سرنوشت‌ساز فعلی خاورمیانه و خلیج فارس، کشور ما به آرامش و امنیت و رضایتمندی عمومی نیاز جدی دارد و ناراضی‌تراشی و بدبین‌کردن مردم، مطلوب دشمن است. مگر در همین پایتخت، حجاب چند درصد از زنان منطبق با حدود شرعی است؟ بیرون‌بودن نصف موها یا تمام موها به لحاظ شرعی چه تفاوتی دارد؟ غالب کشورهای اسلامی در ارتباط با مسئله حجاب چگونه عمل می‌کنند؟ شاید بهتر باشد به این پیشنهاد فکر کنیم که از موضع اقتدار اعلام شود که طبق اصول فقهی، سه گروه شامل زنان بالای ۶۰ سال، زنان اقلیت‌های دینی و زنان اتباع خارجی ملزم به رعایت حجاب نیستند و بعد از آن حجاب را از حیطه کار پلیس حذف کنیم. نگذاریم کارد به استخوان برسد

روزنامه شرق

دیگر رسانه ها

کدخبر: 113370

ارسال نظر