ماجرای مرگ آیدا رستمی، پزشک ساکن اکباتان تهران چیست؟
مراسم خاکسپاری دکتر آیدا رستمی، که در تهران جان باخت در زادگاهش (گرگان) برگزار شد.
آفتابنیوز نوشت: مراسم خاکسپاری دکتر آیدا رستمی، که در تهران جان باخت، در زادگاهش (گرگان) برگزار شد.
بر اساس گزارشها و روایتهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده، آیدا رستمی، پزشک جوان، غروب روز ۲۱ آذر پس از پایان شیفت شب خود در بیمارستان شهید چمران تهران با مادر خود تماس میگیرد که در حال آمدن به خانه است، اما پس از این تماس، خبری از او نشد.
سایت بهارنیوز در ادامه نوشته است: پس از پیگیریهای خانوادهاش که در شهرک اکباتان ساکن هستند، روز بعد (سه شنبه ۲۲ آذر) از کلانتری اکباتان با خانواده تماس گرفته شده تا با مراجعه به پزشکی قانونی جسد او را تحویل بگیرند. در گزارش پزشکی قانونی، اعلام شده که وی به دلیل «برخورد جسم سخت» جان باخته است. به نقل از خانواده او عنوان شده که پیکر آیدا رستمی با دست شکسته و له شدن یک طرف صورت همراه با تخلیه و بخیه چشم، تحویل و روز بعد با انتقال جسد به زادگاهش گرگان، دفن شده است.
برخی فعالان و کانالهای خبری در گزارشهایی مرگ این پزشک زن جوان را «مشکوک» خوانده و مدعی شدهاند او به مداوای مجروحان در خانههایشان کمک میکرده است.
مسئولان و مقامات قضایی تاکنون در این خصوص توضیحی نداده اند.
جزئیات تازه از قتل آیدا رستمی، پزشک ساکن اکباتان
باشگاه خبرنگاران نوشت: پسر جوانی که در حادثه سقوط یک خانم دکتر از بالای پل عابر پیاده بازداشت شده بود، جزئیات تازهای از این ماجرا را فاش کرد.
ساعت ۱۱:۳۰ شامگاه ۲۱ آذر سقوط مرگبار دختری جوان از پل عابر پیاده شهرک آپادانا به بازپرس محمدرضا صاحب جمعی و تیم بررسی صحنه جرم اعلام شد.
با حضور تیم جنایی در محل آنها با جسد دختری ۳۵ ساله در حالی مواجه شدند که شاهدان مدعی بودند دختر جوان لحظاتی قبل با پسری جوان مشاجره داشته است.
مأموران کلانتری در محل حادثه پسر جوان را که همراه دختر دیده شده بود بازداشت کرده و به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران جسد به پزشکی قانونی منتقل شد. در بررسی مدارک متوفی مشخص شد او پزشک عمومی است و در یکی از بیمارستانهای تهران مشغول به کار بوده است.
پس از انتقال پسر جوان به اداره پلیس وی که در تحقیقات اولیه مدعی بود دختر جوان را نمیشناخته در ادامه تحقیقات لب به اعتراف گشود و گفت: من در مغازه کیف و کفش حوالی میدان فردوسی مشغول به کار هستم. چند ماه قبل، این دختر برای خرید کفش به مغازهام آمد و با هم آشنا شدیم.
او چند سالی از من بزرگتر بود، اما دوست شدیم و باهم در تماس بودیم تا اینکه او به من مشکوک شد. خانم دکتر تصور میکرد که من با کسی در رابطه هستم و از این موضوع ناراحت بود.
روز حادثه بعد از ظهر به مغازهام آمد طبق قراری که با هم داشتیم به حوالی میدان آزادی رفتیم. در آنجا سر همین موارد باهم مشاجره لفظی پیدا کردیم که ناگهان خودش را از بالای پل به پایین پرتاب کرد. تحقیقات در این رابطه به دستور بازپرس دادسرای امور جنایی تهران ادامه دارد.
ارسال نظر