توقف اجرای حکم قصاص برای یک پرونده جنجالی | آرمان از قرنطینه به بند منتقل شد
آرمان، پسری که به جرم قتل غزاله، دختر موردعلاقهاش به قصاص محکوم شده در حالی که برای اجرای حکم به قرنطینه زندان رجایی شهر منتقل شده بود با دستور موقف توقف اجرای حکم از قرنطینه به بند زندان بازگشت تا به طور موقف از چوبه دار نجات پیدا کند.
آرمان، پسری که به جرم قتل غزاله، دختر موردعلاقهاش به قصاص محکوم شده در حالی که برای اجرای حکم به قرنطینه زندان رجایی شهر منتقل شده بود با دستور موقف توقف اجرای حکم از قرنطینه به بند زندان بازگشت تا به طور موقف از چوبه دار نجات پیدا کند.
روز 12بهمنماه سال 92غزاله، دختر جوانی که حدود 20سال داشت پس از رفتن به خانه پسری به نام آرمان در حوالی بلوار میرداماد به طرز عجیبی ناپدید شد. آرمان و غزاله در سفری که خانوادههایشان به ترکیه داشتند با یکدیگر آشنا و به هم علاقهمند شده بودند. ارتباط آنها بعد از برگشت به ایران ادامه داشت و ناپدید شدن یکباره غزاله ماموران را به آرمان که در آن زمان کمتر از 18سال داشت رساند. او بازداشت شد و درحالیکه مأموران در اتاقش لکههای خون کشف کرده بودند اعتراف کرد که با غزاله درگیر و باعث مرگ او شده است. او در اعترافاتش گفت: من و غزاله میخواستیم ازدواج کنیم. روز حادثه وقتی پدر و مادرم در خانه نبودند و او را به خانه دعوت کردم، گفت که میخواهد برای زندگی به خارج از کشور برود و بهتر است رابطهمان را با هم تمام کنیم. از دستش عصبانی شدم، با هم درگیر شدیم و او به قتل رسید. من هم جسدش را داخل چمدان گذاشتم و در سطل زباله نزدیک خانهمان رها کردم. با وجود اعترافات آرمان ، تلاشها برای کشف جسد غزاله راه به جایی نبرد. حتی چند مرتبه به دستور بازپرس جنایی مراکز انتقال و بازیافت زباله جستوجو شد اما ردی از دختر جوان بهدست نیامد. آرمان بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و این بار ادعا کرد قتلی در کار نیست و دختر مورد علاقهاش بر اثر یک حادثه جان باخته است. او گفت غزاله در پلهها پایش سر خورده و به زمین افتاده و او هم از ترس جسدش را در چمدان قرار داده و بیرون برده است.
در یک قدمی چوبه دار
آرمان مدتی بعد در دادگاه کیفری یک استان تهران به قصاص محکوم و این رأی پس از تایید در دیوانعالی کشور آماده اجرا شد. این در حالی بود که پسر جوان در زندان درس خواند و علاوه بر گرفتن مدرک مهندسی کامپیوتر در کنکور ارشد در رشته مهندسی پزشکی دانشگاه تربیتمدرس هم پذیرفته شد. دیماه سال گذشته آرمان پای چوبه دار رفت اما در آخرین لحظات اولیای دم یکماه به او مهلت دادند و به این ترتیب اجرای حکم متوقف شد. در این مدت درخواست اعاده دادرسی و محاکمه دوباره آرمان از سوی دیوانعالی کشور پذیرفته شد تا بهدلیل وجود ابهامات زیاد در پرونده او بار دیگر محاکمه شود.
دومین محاکمه
چند روز قبل با گذشت حدود ۷سال از این حادثه تلخ آرمان در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه قرار گرفت. وقتی متهم، اولیای دم و وکلایشان وارد دادگاه شدند، قاضی بابایی رسمیت جلسه را اعلام کرد و محاکمه سرنوشتساز آرمان آغاز شد. در ابتدای این جلسه نماینده دادستان به دفاع از کیفرخواست پرداخت و گفت با وجود اینکه جسد مقتول کشف نشده اما همه شواهد و مدارک ازجمله اعترافات اولیه متهم علیه آرمان است و دادسرا او را در این پرونده گناهکار میداند. در ادامه نوبت به اولیای دم رسید تا شکایتشان را مطرح کنند. مادر غزاله در چند جمله گفت: بعد از مفقود شدن دخترم همه جا را برای پیدا کردنش جستوجو کردم. خانه به خانه دنبال دخترم بودم اما نتوانستم او را پیدا کنم. نمیدانید در این چند سال چه بر سرم آمده است. به همین دلیل قاتل او باید قصاص شود.
انکار قتل
در ادامه این جلسه، قاضی اتهام قتل عمد را به آرمان تفهیم کرد و از او خواست به دفاع از خودش بپردازد. پسر جوان که حالا ۲۵سال دارد در دفاع از خود گفت: اتهام قتل عمد را قبول ندارم. من غزاله را دوست داشتم و دلیلی نداشت که بخواهم او را به قتل برسانم.
او در ادامه گفت: روز حادثه وقتی غزاله میخواست از خانه مان برود جلوی در، مقابل راه پلهها پایش لیز خورد و افتاد. چون سرش به زمین خورده بود و خون آلود بود ترسیدم و او را داخل چمدان قرار دادم و در سطل زبالهای که نزدیک میدان مینا بود انداختم. فردای آن روز کیف و کفش غزاله را هم که در خانه جا مانده بود به همانجا بردم اما دیگر اثری از چمدان نبود.
او درحالیکه سرش را پایین انداخته بود گفت: باور کنید از ترسم این کار را کردم. میدانم کارم اشتباه بود اما آن زمان من هنوز ۱۸سال هم نداشتم. از روی بچگی بعد از دستگیری به قتل اعتراف کردم. درصورتی که من مرتکب قتل نشدهام.
سرانجام هیئت قضایی شعبه پنجم وارد شور شدند و رای خود را اعلام کردند. بر اساس این رای آرمان به قصاص محکوم شد.
جلسه صلح و سازش
چند روز قبل دادسرای جنایی تهران محل برگزاری جلسه صلح و سازش برای تعیین سرنوشت پروندهای بود که طی سالهای گذشته جنجال زیادی در رسانهها بهوجود آورده بود؛ پروندهای که در آن، پسری به نام آرمان متهم بود 14اسفند سال 92، پس از آنکه دختر موردعلاقهاش غزاله را به خانهشان دعوت کرده، او را به قتل رسانده و جسدش را داخل یک چمدان چرخدار گذاشته و در سطل زباله انداخته است.
یکی از دلایلی که باعث بهوجود آمدن پیچیدگیهای قضایی در روند رسیدگی به این پرونده شد، پیدا نشدن اثری از جسد غزاله در همه این سالها بود؛ مسئلهای که حتی گاهی باعث بهوجود آمدن ادعاهایی درباره زنده بودن این دختر شد، اما این ادعاها هرگز ثابت نشد و آنچه پلیس و قضات دادگاه در جریان بررسیهای گسترده به آن رسیدند، شکی باقی نگذاشت که دختر ۱۹ساله توسط آرمان به قتل رسیده است. این همان حقیقتی بود که آرمان نیز در جریان محاکمه به آن اعتراف کرد و به این ترتیب بود که او از سوی قضات دادگاه به قصاص محکوم شد و این حکم به تأیید دیوانعالی کشور نیز رسید.
آخرین فرصت
پرونده آرمان پس از طی تمامی مراحل قضایی حالا به شعبه اجرای احکام دادسرای جنایی تهران رسیده و تنها راه نجات او از مرگ اعلام گذشت خانواده غزاله است. به همین دلیل بود که تلاش تیم صلح و سازش دادسرای جنایی تهران برای جلب رضایت از اولیای دم یعنی پدر و مادر غزاله آغاز شده و روز گذشته جلسه صلح و سازش به ریاست محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران و با حضور پدر و مادر غزاله، آرمان و پدر و مادر او در دادسرای جنایی تهران برگزار شد.
در ابتدای جلسه، قاضی شهریاری رو به پدر و مادر غزاله، گفت: همه این را خوب میدانیم لذتی که در بخشش هست در انتقام نیست. براساس گزارش مسئولان زندان و اندرزگاه، آرمان در همه این سالها که در زندان بود، رفتار خوبی داشته و هرگز خلافی از او سر نزده است که این نشان میدهد او تنبیه شده و پشیمان است. از طرفی او بارها گفته که قتل با برنامهریزی قبلی نبوده و الان هم سخت پشیمان است؛ هرچند که این حق شماست که بخواهید او را قصاص کنید، اما من معتقدم که خون را با خون نمیشویند و آسیب را با آسیب جواب نمیدهند. درست است که آرمان آسیب بزرگی به شما و حتی خانواده خودش زد، اما بهخاطر آرامش خودتان و روح دخترتان او را ببخشید.
سرپرست دادسرای جنایی تهران در ادامه گفت: این پرونده هماکنون به مرحله پایانی رسیده و از دفتر ریاست قوه قضاییه و دادستانی بازگشته و حکم آماده اجراست، اما قطعا شما کار بزرگی انجام خواهید داد اگر آرمان را بهخاطر خودش ببخشید. حتی میشود با گذشت از قصاص، مؤسسهای خیریه ساخت که تا ابد نام غزاله زنده بماند، اما با قصاص آرمان همهچیز تمام میشود.
قاضی شهریاری در ادامه گفت: شما پیش از این گفته بودید اگر آرمان بگوید جسد را کجا پنهان کرده او را میبخشید، اما او واقعا نمیداند جسد کجاست؛ ضمن اینکه ما پروندههای زیادی داشتیم که در آن قاتل یا قاتلان، جسد را در سطل زباله رها کرده بودند و دیگر اثری از آن پیدا نشد؛ مانند پرونده قتل بابک خرمدین که هنوز برخی از بقایای اجساد قربانیان پیدا نشده است.
پس از صحبتهای قاضی شهریاری، پدر و مادر غزاله اظهارات خودشان را مطرح کردند. آنها از اینکه حدود ۲سال از آخرین باری که آرمان پای چوبهدار رفت گذشته و پرونده پیچوخم زیادی را طی کرده، گلایه داشتند و اعلام کردند که خواهان اجرای حکم قصاص آرمان هستند.
آنها گفتند که داغ جگرگوشهشان بسیار سنگین است و از همه تلختر اینکه هیچوقت جسد او پیدا نشد که او را به خاک بسپارند و بر سر مزارش بروند.
آنها ادامه دادند: سال ۹۸ آرمان برای نخستینبار پای چوبه دار رفت، اما ما حکم را اجرا نکرده و مهلت یکماهه دادیم که در این مدت محل جسد دخترمان و ناگفتههایش را بازگو کند.اما نتیجهاش این شد که آنها درخواست اعاده دادرسی دادند و دوباره پرونده به جریان افتاد و ورق برگشت. زخم بزرگی که آرمان روی دل ما گذاشته هرگز درمان نخواهد شد. فقط ما داغدار نشدیم، بلکه تمام بستگانمان عزادار شدند.
مادر غزاله گفت: پدر من کمرش بهخاطر داغ غزاله خم شده است. ما بعد از غزاله نابود شدیم. او با گفتن این جملات به گریه افتاد و در همین لحظه مادر آرمان مقابل پدر و مادر غزاله زانو زد و درحالیکه اشک میریخت، گفت: التماستان میکنم آرمان را ببخشید. من هم مادرم و میدانم شما چه دردی میکشید. آرمان نهتنها شما را نابود کرد، ما را هم نابود کرد. برادر کوچکش را هم نابود کرد. پسر کوچک من بعد از این حادثه بهشدت بیمار و افسرده شده است. آرمان، برادر بزرگترش بود که باید او را حمایت میکرد. میدانم خطای بزرگی مرتکب شده است و شما 2سال قبل دلتان به رحم آمد و اجازه دادید که پسرم بار دیگر نفس بکشد، اما بهخاطر پسر کوچکم و دل یک مادر رنجکشیده پسرم را ببخشید. من حاضرم به جای پسرم 10دفعه اعدام شوم. خالصانه و عاجزانه به پاهایتان میافتم تا دلتان به رحم بیاید و از قصاص آرمان صرفنظر کنید. اجازه ندهید ما عزادار شویم.
در ادامه پدر آرمان نیز گفت: اگر آرمان آن خطای بزرگ را مرتکب نمیشد، حالا شاید ما در مراسم خواستگاری نشسته بودیم، نه اینکه این صحبتهای وحشتناک میان ما رد و بدل شود. افسوس که یکی از تلخترین و فجیعترین اتفاقات رقم خورد و همه اینها ناشی از حماقت و عدمتصمیم درست یک جوان ۱۸ساله بود که تدبیر و قدرت کنترل احساساتش را نداشت و ظرف ۵دقیقه وحشتناکترین تصمیم زندگیاش را گرفت و همه ما را نابود کرد.
او خطاب به خانواده غزاله گفت: هنوز هم وقتی به روز حادثه فکر میکنم تنم میلرزد. میدانم تصمیم بعدش کار بدتری بود.
او در ادامه به گریه افتاد و درحالیکه فریاد میکشید رو به پسرش آرمان گفت: تو پدر و مادر داشتی. برادر داشتی. من به تو چه بگویم؟ چرا زندگی همه را نابود کردی؟ اگر اعدام شوی ناراحت نمیشوم، تمام ناراحتیام پسر کوچکم است که اصلا شرایط خوبی ندارد.
پدر آرمان با صدای بلند شروع کرد به گریه کردن و پس از آن نوبت به آرمان رسید. جوانی که حالا 26ساله و در یک قدمی چوبه دار است. او گفت: 7سال و نیم از این ماجرا میگذرد و من قبول دارم که مسبب همه بدبختیها هستم، اما واقعا قصد قبلی و عمدی در کار نبود. من همهچیز را گفتهام و چیزی نیست که جا مانده باشد. اگر باشد چرا نگویم؟ در همه این سالها عذاب کشیدم. زندگی در زندان خیلی سخت است. در یک اتاق 2در 3، 3نفر آدم نشستهایم و صبح تا شب در و دیوار زندان را نگاه میکنیم. من قصاص حقم است. بدی کردم، خطای بزرگی مرتکب شدم، در حق غزاله، پدر و مادرش، پدر و مادر خودم و برادرم بدی کردم، اما پشیمانم. حماقت کردم و نتیجهاش شده همین. من که رنگ بازداشتگاه را ندیده بودم و در مدرسه مورد انضباطی هم نداشتم، الان در یک قدمی چوبه دار هستم. دیگر خسته شدهام چون میدانم همه را اذیت کردهام. درست است که جسمم هست، اما روحم همان روز با غزاله مرد. هیچوقت هیچکس نمیتواند خودش را جای من بگذارد تا ببیند چه عذابی میکشم، اما باور کنید من هم سختی کشیدم. درد کشیدم. من الان 26ساله هستم، اما دهها بیماری سراغم آمده است. من غزاله را دوست داشتم و نمیخواستم به او آسیب بزنم.
در همین لحظه مادر غزاله صحبتهای آرمان را قطع کرد و گفت: از خودت سؤال کن. اگر دوستش داشتی چرا به او آسیب زدی؟ مگر کسی که فردی را دوست داشته باشد به او آسیب میزند. چرا این کار را کردی؟ اگر شما در اتاق ۲یا ۳متری زندگی میکنی برای این است که خلاف کردی، جان یک انسان را گرفتی. انتظار نداشته باش که در ویلای ۵۰۰متری زندگی کنی.
آرمان گفت: بله حق با شماست. من اشتباه کوچکی نکردم، اما از قصد نبود و شما هر تصمیمی بگیرید من موافقم.
بعد از پایان حرفهای آرمان، این جلسه نیز به پایان رسید و اگر اولیای دم رضایت ندهند، آرمان باید پای چوبه دار برود و قصاص شود.
توقف اجرای حکم
حالا در شرایطی که کمتر از ۲۴ ساعت به ارجرای حکم قصاص باقی مانده بود، اجرای حکم متوقف شد و قرار است قصاص به زمان دیگری موکول شود
ارسال نظر