ایران در وضعیت قرمز/ سبقت پیری از جوانی؛ زنگ خطر سالخوردگی به صدا درآمد

زنگ خطربه صدا درآمد؛ بحران بزرگی که ایران وارد آن شد

هم‌اکنون تعداد جمعیت سالمندان ایران از 10 درصد جمعیت کشور فراتر رفته و از سال 1410 و حدود 8 سال بعد، «بحران سالمندی» در ایران آغاز می‌شود و تا سال 1430 و کمتر از 30 سال بعد، تعداد افراد بالای 65 سال در کشور، 30 درصد جمعیت و معادل 27 میلیون نفر است که ایران در آن زمان با «ابربحران سالمندی» مواجه خواهد شد.

زنگ خطربه صدا درآمد؛ بحران بزرگی که ایران وارد آن شد

ایران در مسیر سونامی پیری قرار دارد و این بحران تا چند سال دیگر کشور را فرا می گیرد.امروز حدود ۱۲ درصد جمعیت با پایین آمدن نرخ ازدواج و باروری بالای ۶۰ سال کشور میانسال محسوب می‌شوند که به سوی سالمندی جمعیت در حرکت است  و تا دو دهه آینده با حدود ۳۰ درصد جمعیت بالای ۶۰ سال به یکی از کشورهای بسیار سالمند تبدیل می‌شویم

به گزارش عرشه آنلاین، بررسی‌ها نشان می‌دهد،پیری جمعیت در ایران در ۷ سال آتی رخ می داد ایران تا سال ۱۴۴۵ در دسته جوامع فوق سالخورده قرار خواهد گرفت. همچنین پیش‌بینی می‌شود که در سال ۱۴۱۰ کشور با بیش از یک میلیون تجرد قطعی روبه‌رو شود.

سالمندی

چندی پیش بنفشه سام‌گیس روزنامه نگار تحقیقی در اعتماد نوشت : طبق هشدارهای اخیر کارشناسان حوزه جمعیت، هم‌اکنون تعداد جمعیت سالمندان ایران از ۱۰ درصد جمعیت کشور فراتر رفته و از سال 1410 و حدود ۸ سال بعد، «بحران سالمندی» در ایران آغاز می‌شود و تا سال ۱۴۳۰ و کمتر از ۳۰ سال بعد، تعداد افراد بالای ۶۵ سال در کشور، ۳۰ درصد جمعیت و معادل ۲۷ میلیون نفر است که ایران در آن زمان با «ابربحران سالمندی» مواجه خواهد شد. 

حسام‌الدین علامه؛ سرپرست دبیرخانه شورای ملی سالمندان چندی پیش  اعلام کرده بود  که براساس آمار سال ۱۴۰۰، تعداد سالمندان کل کشور ۸ میلیون و ۸۶۳ هزار نفر (۱۰.۴۳ درصد کل جمعیت) است که از این تعداد، ۴ میلیون و ۲۶۸ هزار نفر، مرد و ۴ میلیون و ۵۹۵ هزار نفر، زن هستند. طبق گفته علامه، استان تهران با یک میلیون و 705 هزار نفر، استان‌ خراسان‌رضوی با ۶۵۸ هزار نفر، استان اصفهان با ۶۴۲ هزار نفر و استان فارس با ۵۴۹ هزار سالمند، پیرترین استان‌ها بابت جمعیت سالمند ساکن در استان هستند اما استان گیلان با ۱۵.۱۹ درصد، استان مازندران با ۱۳.۲۶ درصد، استان تهران با ۱۲.۰۶ درصد و استان اصفهان با ۱۱.۹۱ درصد جمعیت سالمند به ازای کل جمعیت استان، سالمندترین استان‌های کشور به شمار می‌روند.

شهرداری تهران هم در برآوردی که در سال 1402 انجام داده، اعلام کرده که 11 الی 13 درصد جمعیت پایتخت، سالمند هستند اما در برخی مناطق، تعداد جمعیت سالمندان به 16 الی 18 درصد هم می‌رسد. طبق این برآورد، مناطق یک، ۳ و ۶ با نرخ 16 الی 18 درصدی و مناطق 19، 21 و 22 با نرخ 11 الی 13 درصدی، بیشترین جمعیت سالمند شهر تهران را دارند و در فاصله سال‌های ۱۴۳۵ تا ۱۴۴۵ نرخ جمعیت سالمندان تهرانی به ۳۳ درصد خواهد رسید.

کارشناسان حوزه جمعیت این استدلال را دارند که دولت‌ها از دهه 1360، باید مانند کشورهای توسعه یافته یا در حال توسعه، زیرساخت‌های رفاهی، حمایتی، درمانی و اقتصادی برای ایام سالمندی زوج‌های جوان پیش‌بینی می‌کردند تا از «بحران سالمندی» در دهه اول قرن 15 شمسی پیشگیری کنند؛ بیمه پایه و تکمیلی، مستمری، مسکن، متخصص طب سالمندی، خدمات پیشگیری برای کاهش بار بیماری‌های دوره سالمندی، منابعی برای پوشش هزینه‌های درمان بیماری‌های ایام سالمندی، آموزش پرستار و مراقب برای سالمندان مجرد، افزایش تعداد آسایشگاه‌های سالمندان، پرداخت یارانه ویژه به خانواده‌های دارای سالمند، امکانات رفاهی برای ارتقای کیفیت زندگی و «به‌زیستی» سالمندان، مناسب‌سازی اماکن عمومی و شهری و روستایی..... این‌ها، مهم‌ترین خدماتی است که باید از دهه 1360 در اولویت سیاست‌گذاری‌های دولت‌ها قرار می‌گرفت تا بعد از 4 دهه، به کمیت متناسب با تعداد جمعیت هدف برسد که حالا، فراگیری این خدمات در مقابل تعداد سالمندان کشور در حد هیچ است و به همین دلیل، ابتلای ایران به پدیده «بحران سالمندی» اجتناب‌ناپذیر خواهد بود. به زعم کارشناسان جمعیت، امروز و برخلاف شعارهایی که دولت‌ها درباره «ضرورت تکریم سالمندان» سر می‌دهند، خدمات حیاتی مورد نیاز جمعیت سالمند کشور، تناسبی با نرخ رشد این جمعیت نداشته و طی دو دهه اخیر، مجموع پاسخگویی دولت‌ها به نیازهای سالمندان از صدور کارت بلیت مترو و اتوبوس رایگان یا نامگذاری یک میدان و کوچه و خیابان به اسم «سالمندان» فراتر نرفته و اگر فرد سالمند، در دوره جوانی خود شاغل نبوده یا در زمان اشتغال، تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی نبوده که امروز حقوق بازنشستگی دریافت کند و استقلال مالی مکفی داشته باشد یا در آن حد، مکنت نداشته که از ثمر اموال خود برای دوره کهولت بهره ببرد، به زیر خط فقر سقوط می‌کند. علاوه بر اینکه به دلیل فقدان ساختارهای رفاهی و حمایتی و درمانی، باقی عمر خود را در انزوای تحمیلی و با اختلالات روانی متعدد به دلیل از کارافتادگی و طرد اجتماعی سپری خواهد کرد. 

ایران در وضعیت قرمز/ سبقت پیری از جوانی؛ زنگ خطر سالخوردگی به صدا درآمد

سالمندی www.arshehonline.ir

 اگر کشوری بیش از هفت درصد جمعیتش بالای 65 سال باشد آن کشور سالخورده است. ایران از سال 1400 به بعد وارد مرحله اول سالخوردگی جمعیت شده است.

 ایران در مرحله اول سالخوردگی جمعیت قرار دارد؛ جمله‌ای که بسیاری از کارشناسان روی آن تاکید می‌کنند و معتقدند رشد طبیعی جمعیت ایران، در حال حرکت به سمت صفر است و پیش‌بینی می‌شود در سال ۱۴۲۰ و شاید زودتر نرخ رشد جمعیت صفر شود. در همین رابطه شهلا کاظمی‌پور، جمعیت‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران، معتقد است که سالخوردگی جمعیت سه مرحله مختلف دارد.

در مرحله اول 7 تا 14 درصد، در مرحله دوم 15 تا 21 درصد و در مرحله سوم بالای 21 درصد از جمعیت کشور سالخورده می‌شوند. ایران در حال حاضر وارد مرحله اول سالخوردگی شده است و تا سال 1415 مرحله دوم را تجربه خواهد کرد و در نهایت در سال 1425 وارد مرحله سوم می‌شود.

تجارت فردا نوشت حال اینکه چرا نرخ فرزندآوری در کشور ما کاهش یافته و از آن مهم‌تر اینکه چرا سیاست‌ها و برنامه‌های جمعیتی در ایران آن‌گونه که باید موفقیت‌آمیز نبوده موضوع گفت‌وگویی با شهلا کاظمی‌پور است که خلاصه  آنرا می‌خوانید.

برای داشتن تصویری کلی از ساخت جمعیت در هر کشوری، می‌توان جمعیت را در سه گروه عمده سنی بررسی کرد: زیر 15 سال، بین 15 تا 64 سال و 65 سال به بالا. اگر کشوری بیش از 40 درصد جمعیتش زیر 15 سال باشند میانگین جمعیتی این کشور جوان است. جمعیت ایران هم تقریباً تا اواخر دهه 70 جوان بود، زیرا بیش از 40 درصد جمعیت کشور زیر 15 سال بود. اگر کشوری بیش از دوسوم جمعیتش در سن فعالیت یعنی بین 15 تا 64 سال باشد؛ این کشور در پنجره یا فرصت جمعیتی قرار دارد.

ایران از سال 1385 تا سال 1425 در این پنجره قرار خواهد داشت. اگر کشوری بیش از هفت درصد جمعیتش بالای 65 سال باشد آن کشور سالخورده است. ایران از سال 1400 به بعد وارد مرحله اول سالخوردگی جمعیت شده است، به این معنا که بیش از هفت درصد جمعیت کشور 65 سال به بالا هستند. سالخوردگی جمعیت سه مرحله مختلف دارد. در مرحله اول 7 تا 14 درصد، در مرحله دوم 15 تا 21 درصد و در مرحله سوم بالای 21 درصد از جمعیت کشور سالخورده می‌شوند. ایران در حال حاضر وارد مرحله اول سالخوردگی شده است و تا سال 1415 مرحله دوم را تجربه خواهد کرد و درنهایت در سال 1425 وارد مرحله سوم می‌شود. سالخوردگی جمعیت در ایران دو دلیل عمده دارد: اول، موالید بالای دهه 60 است که باعث شده تعداد دهه شصتی‌هایی که قرار است سالمند شوند زیاد شود و دلیل دوم، سیاست‌های کاهش نرخ باروری است که از اواسط دهه 70 اجرا شد.

جمعیت ایران در دهه اول انقلاب رشدی نزدیک به چهار درصد داشت. البته بخشی از این رشد ناشی از مهاجرت بود اما رشد طبیعی جمعیت 4/3 درصد بود که در سطح جهانی رقم بالایی بود. رشد فزاینده جمعیت مشکلات و معضلات عدیده‌ای از کمبود شیرخشک و واکسن تا کمبود مدرسه را به وجود آورد. جمعیت‌شناسان در همان زمان پیش‌بینی کردند که اگر این روند به همین شکل ادامه پیدا کند در مراحل بعد با مشکلات دیگری مانند کمبود دبیرستان، دانشگاه و مسکن مواجه خواهیم شد.

در نتیجه تصمیم بر این شد که رشد فزاینده جمعیت کاهش پیدا کند. البته این به معنای کاهش جمعیت نیست. از آن تاریخ تاکنون جمعیت کشور کاهش پیدا نکرده است. برای مثال در سال 1365 جمعیت ایران حدود 50 میلیون نفر بوده و در حال حاضر حدود 87 میلیون نفر است؛ یعنی در هر سال تقریباً یک میلیون به جمعیت کشور اضافه شده است. بنابراین این سیاست در زمان خود به دلیل مسائل و مشکلاتی که وجود داشته سیاست کاملاً درستی بوده است.

قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت دو سال و نیم است که به مرحله اجرا درآمده است و در این مدت کوتاه نمی‌توان گفت که موفقیت‌آمیز بوده است یا خیر؛ ممکن است این قانون در درازمدت به نتیجه برسد. اما اینکه چرا چنین برنامه‌هایی مورد اقبال عمومی قرار نمی‌گیرند به این خاطر است که بسیاری از این سیاست‌ها (سالم بودن فرزند، تحت پوشش بیمه بودن و تغذیه سالم) برای مادر و فرزند جنبه رفاهی دارد که باید قبل از اینها اجرا می‌شد. اگرچه به نظر من این سیاست‌ها برای افزایش جمعیت لازم است، اما کافی نیست.

بسیاری از سیاستمداران در جهان به دنبال حمایت از افزایش تعداد موالید در کشور خود هستند. دونالد ترامپ متعهد شده است در صورت بازگشت به کاخ سفید مزایایی را در نظر بگیرد. در فرانسه نیز حدود 5/3 تا 4 درصد تولید ناخالص داخلی به سیاست‌های خانواده اختصاص پیدا می‌کند. کره جنوبی هم پرداخت‌هایی به ارزش 70 هزار دلار به ازای هر فرزند انجام می‌دهد. آیا راهکارهایی چون افزایش مشوق‌های اقتصادی می‌تواند مشکل زادوولد را در ایران حل کند؟

به نظر من کپی‌برداری از سیاست‌هایی که کشورهای دیگر اتخاذ می‌کنند کاملاً اشتباه است. ممکن است اعمال سیاست‌های مالی برای جوانی جمعیت در یک کشور نرخ زادوولد را افزایش دهد، اما این به این معنا نیست که اعمال این سیاست در کشور ما هم همین نتیجه را دربر داشته باشد. هر کشوری معضلات خودش را دارد. اتخاذ هرگونه سیاست و برنامه در ایران مستلزم سه گام مهم است: گام اول این است که ما وضع موجود را به خوبی بشناسیم، گام دوم این است که باید ببینیم می‌خواهیم به چه هدفی برسیم و در نهایت گام سوم اتخاذ سیاست‌ها و راهبردهایی برای رسیدن از وضع موجود به وضع مطلوب است. بنابراین ما در ایران باید مطالعه کنیم و ببینیم که مشکل اصلی چه چیزی است و بعد برای آن نسخه بپیچیم.

تحقیقات نشان داده است که خانواده‌ها هم به ازدواج و هم به فرزندآوری علاقه‌مند هستند. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که میانگین تعداد فرزند دلخواه برای آقایان 4/2 فرزند و برای خانوم‌ها 2/2 است که میانگین کلی می‌شود 3/2 درصد؛ به این معنا که به‌طور متوسط هر خانواده‌ای تمایل دارد بالای دو فرزند داشته باشد (حالا برخی سه، برخی دو و برخی یک فرزند و معدودی هم فرزند نمی‌خواهند). اگر به این تمایل پاسخ داده شود رشد جمعیت به خوبی پیش خواهد رفت اما در حال حاضر میانگین تعداد فرزندان به 6/1 فرزند رسیده است. متاسفانه این رقم از تعدادی که خود زوجین هم اعلام کردند کمتر است.

اما چرا؟ ما تحقیقی را با عنوان «نیات برآورده‌نشده باروری» انجام دادیم که بفهمیم چرا با وجود اینکه زوجین فرزند بیشتری می‌خواهند اما بچه کمتری به دنیا می‌آورند؟ مشکل اصلی مسائل اقتصادی است اما باید در نظر داشته باشیم که منظور از مسائل اقتصادی فقر نیست. استنباط ما از بحث اقتصادی اشتباه است. زمانی که یک زوج تحصیل‌کرده می‌گویند ما به دلیل مشکلات اقتصادی بچه‌دار نمی‌شویم به این معنا نیست که فقیر هستند، بلکه به این معناست که نمی‌توانند آینده‌ای را برای فرزند خود ترسیم کنند. اما کارگزاران سیاسی این برداشت اشتباه را دارند و گمان می‌کنند که با دادن وام می‌توانند مشکلات اقتصادی را حل کنند. این در حالی است که مشکلات اقتصادی که در کشور وجود دارد با دادن وام حل نمی‌شود. مباحث و مشکلات اقتصادی را باید در سطح کلان حل‌وفصل کرد. در مرحله اول باید تحریم‌ها برداشته شود تا تورم کاهش پیدا کند تا مردم بتوانند برای آینده برنامه‌ریزی کنند.

 یکی از عوامل کاهش باروری در ایران به‌خصوص برای افراد تحصیل‌کرده یا کسانی که تمکن مالی دارند، مربوط به مولفه‌های فرهنگی است که نمی‌توان آن را با بخشنامه تغییر داد. بسیاری از زوجین می‌گویند که ما می‌خواهیم فرزند کمتر اما با کیفیت بالاتری داشته باشیم. اینکه خانواده‌ها می‌گویند از پس هزینه فرزند بیشتر برنمی‌آیند به این معنا نیست که فقیر هستند، بلکه به این معناست که می‌خواهند فرزندشان از کیفیت زندگی بالاتری برخوردار باشد. اینکه دولت‌ها بگویند ما می‌خواهیم فرهنگ را تغییر دهیم، گزاره درستی نیست. قطعاً اگر کارگزاران سیاسی کشور زیربناهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را مهیا کنند نگرانی‌های زوجین برای تامین زندگی کاهش پیدا می‌کند و به دنبال آن فرزندآوری هم افزایش پیدا می‌کند.

بنده بارها در صحبت‌هایم عرض کردم که یک کشور چقدر باید هزینه کند تا سالی 100 هزار تا 200 هزار بچه بیشتر به دنیا بیاید؟ حتی اگر این سیاست به خوبی در کشور ما اجرا شود این بچه بزرگ می‌شود و هیچ امیدی به آینده ندارد، از امکانات موجود ناراضی است و درنهایت تصمیم به مهاجرت می‌گیرد. حتی خود مسئولان می‌گویند سالانه 200 هزار جوان به خارج از کشور مهاجرت می‌کنند. این یعنی سیاست جوانی جمعیت جواب نداده است و در بهترین حالت ممکن است فقط به تولید موالید منجر شود. نکته آخر اینکه متاسفانه همچنان نرخ مرگ‌ومیر در ایران بالاست. بسیاری از جمعیت جوان و میانسال ما بر اثر تصادفات جاده‌ای، آلودگی‌های زیست‌محیطی و کمبود کیفیت مواد غذایی از بین می‌روند. اگر ما نگران افزایش جمعیت هستیم باید جمعیت فعلی را زنده نگه داریم، نه اینکه اینها را از بین ببریم به بهای اینکه می‌خواهیم بچه بیشتر به دنیا بیاوریم.

دیگر رسانه ها

کدخبر: 147706

ارسال نظر