نامزدم نقشه ربودن دوست دختر سابقم را کشید
مردی که با کمک نامزدش، دوست دختر سابق خود را ربوده است، میگوید فریب خورده بود.
مردی که با کمک نامزدش، دوست دختر سابق خود را ربوده است، میگوید فریب خورده بود.
مردی جوان که زنی را ربوده به اتهام آدم ربایی و شروع به قتل ذستگیر شده است. او میگوید آدمربایی را قبول دارد اما تصمیمی برای قتل نداشت. گفتوگوی سایت جنایی با این پسر جوان را که میگوید فریب دختر مورد علاقهاش را خورده بخوانید:
*چرا دستگیر شدهای و چه مدت است در بازداشت هستی؟
اتهامم آدمربایی است، یک سهشنبه حوالی ظهر به کمک و راهنمایی خانمی که فکر میکردم نامزدم است دست به این کار زدم.
*یعنی چه که فکر میکردی نامزدت است؟
فکر میکردم نامزدم است اما او بود که من را در این چاله انداخت و الان هم فراری است.
*چطور با او آشنا شدی؟
تقریبا 31 ساله بود. در یک رستوران آشنا شدیم و پس از مدتی قصد ازدواج داشتیم.
*چطور تصمیم به آدمربایی گرفتی؟
عکس دوست دختر سابقم را در گوشی من دیده بود. در مورد او از من سوال میکرد و بعد از حدود 40 روز که از ماجرا گذشت این کار را عملی کردیم. همان اوایل که فهمید دوست دختر سابقم خانه و یک ماشین ام وی ام 550 دارد که حدود 700 میلیون میارزد زیر پای من نشست که به یک بهانهای ماشینش را از زیر پایش در بیاوریم تا ادب شود.
*با دوست دختر سابقت چطور آشنا شدی و چرا به هم زدید؟
با دوست دختر سابقم جلوی در خانهاش آشنا شدم، به او شماره دادم چند ماه دوست بودیم اما در نهایت به هم زدیم، چون بچه داشت و برای من مناسب نبود که با او ازدواج کنم.
*نامزدت چرا چنین پیشنهادی داد؟
چون دوست دختر سابقم گاهی به من زنگ میزد و من هم گذاشته بودمش در بلاک لیست. نامزدم حساس شد، معتقد بود که باید پایش از زندگی ما بریده شود برای همین پیشنهاد داد این کار را انجام بدهیم تا به یک بهانه ماشین را از زیر پایش دربیاوریم. اما بعد فهمیدم کارش این است.
*یعنی چه کارش این است؟
نامزدم میگفت ماشین را که از زیر پایش در بیاوری، مجبورش میکنم سند بزند، یعنی میخواست الزام به تنظیم سند بگیرد. پس از شروع نقشهاش فهمیدم یک دفتر وکالت داشتند و خودش هم مثلا داشت وکیل میشد و همدستان دیگری هم دارد. کارش کلا همین است میگفت کاری میکنم که دیگر سمتمان نیاید. کارشان کلا همین است، با ترفند دوستی به افراد نزدیک میشوند و خودروهایشان را با سندسازی به نام خودشان میکنند. ولی از روز اول این ماجرا را لو نداد و گفت با سرقت ماشین و سند سازی، حالش را میگیریم و دیگر جرات نمیکند به سمت تو بیاید.
*چه مدت بود تصمیم گرفته بودی این نقشه را اجرا کنی؟
نامزدم 40 روز برنامه ریخته بود و دایم به من میگفت. من هم فریب خوردم.
*چقدر درسخواندهای؟ شغلت چیست؟
شغلم تکنسین آسانسور است، خودم مهندس عمران هستم، کارشناسی ارشد شهرسازی دارم و درآمدم هم خوب است. برادرهایم همه مهندس هستند، گول خوردم، نامزدم مرا به دردسر انداخت و خودش فراری است.
*در مورد عملی کردن نقشه بگو.
وست دختر سابقم خیلی به من اعتماد داشت، زنگ زدم و ماشین را به بهانه اینکه برای صافکاری نقاشی و صفر شویی ببرم از او گرفتم ماشین دو هفته دستم بود،اما هیچ کاری برایش انجام ندادم. بعد از دو هفته برای تحویل ماشینش در شهران قرار گذاشتیم و رفتیم در خانهاش. وسیلهای برداشت. بعد گفتم برویم در خانه ما، وسایل را خالی کنم ماشینش را تحویلش بدهم. در راه قرص خواب با آبمیوه قاطی کردم و به خوردش دادم. وقتی بیهوش شد بردم دم خانه خودمان و در پارکینگ او را در صندوق عقب گذاشتم.
*بعد چه شد؟
در صندوق گذاشتم و رفتم در خانه نامزدم که در شمال تهران بود. رسیدم دم خانه نامزدم، زنگ زدم آمد پایین و گفتم من اصلا حال رانندگی ندارم، ترسیدم و استرس دارم. گفت: من مینشینم پشت فرمان. رفتیم خیابان درکه آنجا گفتم چه خاکی به سرم کنم. دوست دختر سابقم کم کم داشت به هوش میآمد و نامزدم گفت دو شب را یک جوری سر کنیم. یک نانوایی پایین خانهشان بود. گفت جمعه تعطیل است میبریمش آنجا. به همین خاطر قرار شد برویم در خانه، او غذا و لباس بردارد . من در سربالایی جلوی خانه منتظرش بودم که دوست دختر سابقم به هوش آمد. او می کوبید به صندوق ماشین. نانوا هم جلوی در نشسته بودند دیدم دارد تابلو میشود. دنده عقب گرفتم که بروم بالاتر در صندوق باز کنم تا چسب بزنم به دهانش و دستش را ببندم که یک عابر رد شد. مجبور شدم در صندوق را ببندم و باز هم جلوتر بروم. وقتی دوباره صندوق را باز کردم دوست دختر سابقم که فهمیده بود جایی است که مردم رد میشوند سر و صدا راه انداخت و من هم ترسیدم و نشستم پشت فرمان اما انگار در صندوق را درست نبسته بودم که او بیرون افتاد. بعد از دستگیری فهمیدم که نانوایی دوریبن داشته و همه اتفاقات ضبط شده و دوست دخترم هم به برادرش زنگ زده و 110 آمده جایی که او افتاده و شکایت کرد.
*بعد از فرار چه کردی؟
زنگ زدم به نامزدم، یک جایی قرار گذاشیم آمد و گفت چند روزی را در خانه یکی ازدوستانش بمانم تا آبها از آسیاب بیفتد، بعد فهمیدم که دوستش همان همدستش است. بعد هم که با نامزدم نقشه ریختند که بگویند ماجرا شوخی بوده و بگویند فامیل من هستند و اشتباه شده ماشین دست آنها بوده شب هم ماشین را بردند پس دادند.
ارسال نظر