مردان دیگر معلم نمی شوند | صندلی معلمی برای مردان خالی شد
آزمون استخدامی جذب دبیر و هنرآموز یک ماه قبل (۱۲ مرداد) درحالی برگزار شد که تصور میرفت در این وانفسای بیکاری، برای شغلی مانند معلمی که هرچه نباشد، لااقل استخدامی ۳۰ ساله را تضمین میکند، سر و دست شکانده شود اما با اعلام نتایج اولیه آزمون، حقایق از پرده برون افتاد و یک بار دیگر ثابت شد که معلمی دیگر آن آش دهانسوزی که سالها قبل بود، نیست.
آزمون استخدامی جذب دبیر و هنرآموز یک ماه قبل (۱۲ مرداد) درحالی برگزار شد که تصور میرفت در این وانفسای بیکاری، برای شغلی مانند معلمی که هرچه نباشد، لااقل استخدامی ۳۰ ساله را تضمین میکند، سر و دست شکانده شود اما با اعلام نتایج اولیه آزمون، حقایق از پرده برون افتاد و یک بار دیگر ثابت شد که معلمی دیگر آن آش دهانسوزی که سالها قبل بود، نیست.
از ابتدا قرار بر استخدام ۲۲ هزار و ۱۸۴ دبیر و هنرآموز از طریق این آزمون استخدامی بود اما اکنون خبر رسیده که از ۱۷ هزار شغل- محلی که برایش رقابت وجود داشت ۱۱ هزار شغل محل بدون متقاضی بوده و فقط در شهر تهران بیش از ۲۰۰۰ ردیف استخدامی برای مردان خالی مانده است. این نه بزرگ و معنیدار مردان به حرفه معلمی است. مردان دیگر آنطور که در دهههای قبل مرسوم بود، رغبتی به معلمی کردن ندارند و اگر هنوز هم وارد این حرفه میشوند یا واله و شیدای فرآیند تعلیم و تعلماند یا گزینه بهتری برای اشتغال ندارند.
در آزمون استخدامی روز ۱۲ مرداد، ۳۲۵ هزار و ۶۹۸ داوطلب ثبتنام کردند که ۲۲۲ هزار و ۱۴۱ نفر از آنها زن و ۱۰۳ هزار و ۵۵۷ نفرشان مرد بودند. درواقع از همان روز ثبتنام، مردان تا بیش از ۵۰ درصد کمتر از زنان متقاضی استخدام در آموزش و پرورش بودند که این بیرغبتی را پس از برگزاری آزمون و انتخاب شغل محلها نیز حفظ کردند؛ به طوری که طبق اعلام مدیر پروژههای استخدامی وزارتخانه، اکثر پذیرفتهشدگان رشتههای مورد نیاز برای دوره ابتدایی، زنان هستند و مردان برای تصدی شغل آموزگاری در دوره ابتدایی کم آمدهاند.
این کسری البته اتفاق تازهای نیست و در تمام طول دهه ۹۰ خورشیدی همواره ناترازی میان معلمان زن و مرد بهویژه در مقطع ابتدایی گزارش میشد که کمبود معلم مرد و مازاد معلم زن بهخصوص در پایتخت به حد نگرانکنندهای رسیده بود. در سال ۹۵، مدیرکل وقت آموزش و پرورش شهر تهران اعلام کرد که به معلمان مرد در هر سه دوره ابتدایی، متوسطه اول و متوسطه دوم نیاز است و کمبود نیروی تربیت بدنی مرد بهشدت احساس میشود. از آن سال تا امروز وضعیت تغییر چندانی نکرده و جذابیتهای حرفه معلمی آنقدر نشده که این کمبودها را علاج کند؛ بلکه درعوض سیاستهایی بهکار گرفته شده که شدت دلزدگیها و دافعهها را بیشتر کرده است، به طوری که حالا جذب مردان به سیستم آموزش و پرورش کشور، کاری به دشواری کوه کندن است.
معیشت، نگرانی اول مردان
تصویر معلمی در کشورمان سالهاست که با تصویر فقر در یک قاب نشسته است. هرچه اوضاع اقتصادی کشور بحرانیتر میشود نیز معلمی و فقر بیش از قبل به هم نزدیک میشود. معلمی که اکنون سالهای آخر خدمتش را پشتسر میگذارد به ما توضیح میدهد که با وجود اعمال رتبهبندی، معلمانی که بالاترین تراز علمی را دارند، اکنون ۱۵ تا ۱۶ میلیون تومان دریافتی دارند که همین نکته به گفته او توجیه میکند که چرا رغبت مردان برای ورود به آموزش و پرورش سال به سال کمتر میشود.
محمدرضا نیکنژاد، کارشناس مسائل آموزش و پرورش نیز در گفتوگو با ما بر وجود این چالش صحه میگذارد و میگوید: «معیشت مهمترین دلیل اعتراض معلمان در سه دهه اخیر و بهویژه در دو سه سال گذشته بوده است که به سبب انتشار گسترده اخبار مربوط به آن، ذهنیت جامعه نسبت به این حرفه نیز دستخوش تغییر شده است.»
او میگوید: «در هرم مازلو نیز ابتداییترین نیاز بشر، نیازهای فیزیولوژیک معرفی شده که مبنای انتخابهای افراد قرار میگیرد، پس وقتی معلمان به لحاظ اقتصادی تامین نمیشوند، واضح است که گرایش و اقبال مردم به سمت این حرفه نیز کاهش مییابد. در این میان اوضاع مردان دشوارتر از زنان است؛ چراکه اغلب بانوان، به عنوان کمکخرج در خانواده شناخته میشوند، حال آنکه مردان منبع اصلی تامین زندگی به شمار میآیند.»
پرستیژی که روز به روز کمتر میشود
حقوق سالانه معلمان در فنلاند ۴۰ هزار دلار است که ۴۰۰۰ دلار کمتر از دریافتی سالانه معلمان در آمریکاست. با این حال گرایش به سمت حرفه معلمی در فنلاند به قدری زیاد است که فقط ۱۰ درصد از داوطلبان جذب سیستم آموزش و پرورش میشوند. اینها را محمدرضا نیکنژاد، مترجم مطالعات تطبیقی درحوزه آموزش و پرورش به ما میگوید که قصد دارد جذابیتهای معلمی در فنلاند که برترین نظام آموزشی جهان را داراست، شرح دهد.
او میگوید: «در فنلاند فقط حقوق معلمان نیست که جاذبه ایجاد میکند، بلکه مجموعهای از عوامل باعث شده تا معلمی در این کشور دارای پرستیژ باشد، درست مانند ما که در سالهای نه چندان دور، معلمان وجهه بسیار داشتند و با انگیزه زیاد وارد این حرفه میشدند.»
این کارشناس اما توضیح میدهد که اکنون ارزش اجتماعی، فرهنگی و معنوی معلم در کشورمان رو به افول گذاشته و با معلمانی مواجه هستیم که یا در بنگاههای املاک پادویی میکنند یا خارج از ساعات آموزشی، در تاکسیهای اینترنتی مشغول میشوند که خیلی وقتها نیز حین کار با دانشآموزان خود مواجه میشوند. نیکنژاد اما از افت پرستیژ حرفه معلمی را فقط محدود به این اتفاقات نمیداند بلکه بار دیگر با مقایسه وضعیت ایران و فنلاند توضیح میدهد: «در این کشور معلم در کلاس درس اختیار کامل دارد به طوری که به صلاحدید خود و با مشورت دانشآموزان، از میان منابع متعدد آموزشی، یک یا چند کتاب را برای تدریس انتخاب میکند. حال آنکه در کشورمان معلمان هیچ اختیاری در این حوزه ندارند و باید محتواهای کتاب درسی را مو به مو تدریس کنند، وگرنه از جوانب مختلف تحت فشار قرار میگیرند.»
ارسال نظر