روایت دردناک از زندگی این معلمان؛ آموزش پرورش کجاست؟
آنها از مشکلات معیشتیشان میگویند؛ رسمی و غیررسمی هم ندارد، معلمان رسمی درظاهر حکمهای استخدام پرزرق و برقی دارند اما دریافتیهایشان چنگی به دل نمیزند. خریدخدمتیها و حقالتدریسیها اما شرایط بحرانیتری را تجربه میکنند، بهویژه آنها که در مناطق محروم درس میدهند. حق بیمه آنها که استخدام رسمی نیستند، کامل پرداخت نمیشود. دستمزدها علاوه بر ناچیزبودن به شیوهای نامنظم پرداخت میشود. حقوق پرداختشده به آنها، گاهی به 8 میلیون تومان هم نمیرسد و همین مقدار اندک بعد از چندماه و با تاخیر بسیار پرداخت میشود.
روزنامه ههم میهن نوشت : «ما کارگریم. حقوقمان کارگری است، معیشتمان کارگری است، زندگیمان کارگری است.» اینها جملاتی است که گروه بزرگی از معلمان در وصف وضعیت معیشتی و جایگاه خود در ساختار اجتماعی و اقتصادی کشور عنوان میکنند. آنها میگویند، جایگاه آنها مانند معلمان کشورهای توسعهیافته مورد احترام نیست؛ کارگری و مسافرکشی معلم بعد از ساعت کاری، گواهی بر این مدعاست.
آنها از مشکلات معیشتیشان میگویند؛ رسمی و غیررسمی هم ندارد، معلمان رسمی درظاهر حکمهای استخدام پرزرق و برقی دارند اما دریافتیهایشان چنگی به دل نمیزند. خریدخدمتیها و حقالتدریسیها اما شرایط بحرانیتری را تجربه میکنند، بهویژه آنها که در مناطق محروم درس میدهند. حق بیمه آنها که استخدام رسمی نیستند، کامل پرداخت نمیشود. دستمزدها علاوه بر ناچیزبودن به شیوهای نامنظم پرداخت میشود. حقوق پرداختشده به آنها، گاهی به ۸ میلیون تومان هم نمیرسد و همین مقدار اندک بعد از چندماه و با تاخیر بسیار پرداخت میشود.
بااینحال رضا مرادصحرایی، وزیر آموزشوپرورش نظر دیگری دارد. او در اولین روزهای شهریورماه ۱۴۰۲ گفته بود: «با اجراییشدن قانون رتبهبندی معلمان، حداقل ۲۶ درصد به حقوق هر همکار مشمول اضافه شده، سال گذشته ۲۴۰ هزار معلم حداقل حقوق را دریافت میکردند، اما امروز حتی یک معلم کف حقوق و کمتر از ۱۰ میلیون تومان، دریافت نمیکند.»
اظهاراتی که با حقایق موجود در جامعه معلمان کشور فاصله بسیار دارد و گویی بالاترین مقام آموزشوپرورش، هرگز پای دردِدل معلمان ننشسته است. نکته اینکه دوماه بعد یعنی در آبانماه سال گذشته هم علی فرهادی، معاون برنامهریزی و توسعه منابع وزارت آموزشوپرورش، درباره معلمان خریدخدمتی گفته بود: «پرداخت حقوق آنها بهصورت ماهانه نیست و مبتنی بر عملکرد ماست، یعنی ابتدا باید اعتبار ازسوی سازمان برنامه و بودجه به وزارت آموزشوپرورش اختصاص یابد و پس از آن در اختیار شرکتها و معلمان قرار گیرد.» صحبتهایی که نشان از نادیدهگرفتن ضروریات معیشتی معلمان دارد؛ رفتاری که سخنگوی سازمان معلمان ایران در گفتوگو با هممیهن از آن بهعنوان نوعی سوءاستفاده از معلمان خریدخدمتی و حقالتدریسی یاد میکند.
حقوق ماهانه ۵ میلیون تومان
بعد از فراخوان آموزشوپرورش برای بهکارگیری معلمان بازنشسته بهصورت حقالتدریس، «مریم» که بهتازگی به جرگه بازنشستگان پیوسته، این دعوت را میپذیرد و راهی کلاسهای درس میشود. او به پول نیاز دارد و آموزشوپرورش به معلمانی که بتوانند کمبود معلم در این سازمان را با کمترین هزینه جبران کنند. مریم میگوید: «آموزشوپرورش در پرداخت دستمزدهایمان تعلل میکند، بهنحویکه از آغاز سال تحصیلی تاکنون تنها ۳ ماه از حقوق ما را پرداخت کرده و مشخص نیست مابقی حقوقمان را چه زمانی میپردازد. آنچه از طرف مدیر مدرسه به من پرداخت شد، بهازای هر ماه ۵ میلیون تومان بود، مبلغی بسیار کم در ازای ساعات کاری عادی.»
بنا بر اعلام او، بسیاری از معلمان حقالتدریس بهدلیل این رفتار آموزشوپرورش کلاسهای درس خود را رها کردهاند، زیرا هیچ تضمینی برای اینکه دستمزدهایشان پرداخت شود، وجود ندارد. مرخصی گرفتن هم برای این معلمان شرایط خاصی دارد: «برای رفتن به مرخصی باید یک معلم رسمی یا بازنشسته را بهجای خودمان در کلاس بگذاریم و از جیب خودمان به او پول بدهیم و بعد به مرخصی برویم وگرنه برایمان غیبت رد میکنند. معلمان رسمی فعال هم، چنین شرایطی دارند. فلسفهشان این است که سهماه تابستان تعطیلند و در طول سال تحصیلی نباید مرخصی بگیرید. مگر اینکه مدیر با معلمان همراهی کند.»
مریم در سن ۵۳ سالگی و بعد از ۳۲ سال تدریس همچنان مستأجر است و نه حقوق ۱۰ میلیون و ۳۰۰ هزار تومانی بازنشستگی و نه مبلغ حقالتدریس هیچیک جبرانکننده مشکلات مالی او نیست: «قصد ادامه تدریس به این شکل را ندارم. بعید میدانم باتوجه به این شیوه پرداخت دستمزد، برای سال تحصیلی جدید کسی حاضر شود بهصورت حقالتدریس، با سازمان همکاری کند.»
به همه بدهکاریم
«محمد» اهل راسک از توابع استان سیستان و بلوچستان است. او ۹ سال است که بهعنوان معلم خرید خدمت یا شرکتی در مقطع ابتدایی تدریس میکند. نتیجه سالها معلمی در مناطق صفر مرزی برای محمدی که عاشق این حرفه است، شرایط معیشتی سخت و فعالیت پارهوقت بهعنوان بهیار است؛ راهکاری برای تامین مخارج خانوادهای ۵ نفره. رسیدگی ناکافی آموزشوپرورش به این گروه از معلمان، دلیل تمام این اتفاقات است: «دو سال ابتدایی کارمان از بیمه محروم بودیم. بعد از این مدت گفتند در ماه، ۴ روز حق بیمه میپردازیم، بعدها این عدد به ۸ روز و ۱۲ روز افزایش یافت. بااینحال از سال تحصیلی گذشته حقبیمههایمان پرداخت میشود اما برخلاف معلمان رسمی تابستانها بیمه نیستیم. در سال تحصیلی جاری شرایط بدتر شد یعنی حقبیمه ۵ ماه ابتدایی سال را هنوز پرداخت نکردند. تاکنون هیچ قراردادی با ما منعقد نشده و نمیدانیم میزان دقیق حقوقمان چقدر است.»
محمد میگوید: «حقوق ما به صورت متوسط ماهی ۶ میلیون تومان است، اما گاهی ۴ میلیون تومان هم پرداخت شده، بههرحال حقوق ما بهصورت ماهانه پرداخت نمیشود. درحالیکه ۶-۵ سال است وزارت آموزشوپرورش دراینخصوص وعده میدهد.»
او ادامه میدهد: «امسال حقوقمان طی سه مرحله بهصورت علیالحساب پرداخت شد و باز هم متوجه نشدیم که میزان حقوق چقدر است. حقوق بهمن و اسفندماه را هنوز پرداخت نکردهاند. حتی حقاولاد سال تحصیلی گذشته را بهصورت کامل ندادهاند.»
به گفته او، آنها امنیت شغلی ندارند؛ تابستانها میگویند قرار نیست با شما قرارداد ببندیم اما مهرماه که با کمبود نیرو مواجه میشوند، اعلام میکنند که با شما قرارداد میبندیم: «ما در حالی وارد آموزشوپرورش شدیم که این سازمان بهویژه در سیستان و بلوچستان از نظر نیرو، زیر خط فقر قرار داشت اما با گذشت ۹ سال سابقه کار هنوز استخدام رسمی نشدهایم و در تمام این سالها از هرگونه عیدی و پاداش هم محروم بودهایم.»
او بر سختی کار معلمان خرید خدمت تاکید میکند؛ معلمانی که در نقطه صفر مرزی و در محرومترین مناطق تدریس میکنند، مسیرهای بسیار دور را طی میکنند اما وزارتخانه متبوعشان به شرایط زندگی آنها توجه و رسیدگی نمیکند: «با این شیوه پرداخت حقوق، همواره به مغازهداران بدهکاریم و گاهی تا ماهها نمیتوانیم بدهیهایمان را پرداخت کنیم و شرمنده مغازهدارها میشویم. بهاندازه معلمان رسمی کار میکنیم، اما برخلاف آنها تابستانها حقوق دریافت نمیکنیم درواقع از کوچکترین مزایای معلمان رسمی محروم هستیم، مثلاً در صورت سفر کردن، خانههای معلم را در اختیارمان قرار نمیدهند. مرخصی هم نداریم و در صورت استفاده از مرخصی حقوق آن روز را از دست میدهیم.»
۴ سال بیمه برای ۹ سال کار
«سیما» هم در شهرستان راسک تدریس میکند؛ زنی ۳۱ ساله که عاشق خدمت در زادگاهش است. «۹سال پیش بهعنوان معلم خرید خدمت وارد حوزه آموزش شدم، آن زمان به ما وعده دادند با وجود حقوق و مزایای کم فعلی، در سالهای بعد که سابقه کاریمان بیشتر شود، حقوق هم بهصورت ماهانه پرداخت خواهد شد و حتی براساس یک پروتکل یا آزمون تبدیل وضعیت شده و استخدام رسمی میشویم؛ اتفاقی که تاکنون رخ نداده.»
سیما ادامه میدهد: «وضعیت معلمان خرید خدمت خوب نیست. ۹ سال است کار میکنم اما به اندازه چهار سال بیمهام را پرداخت کردهاند، یعنی حق بیمه ما در هر سال تحصیلی تنها به اندازه دو، سه ماه پرداخت میشود. ازطرفدیگر از ابتدای سال تحصیلی تاکنون تنها چهار ماه از حقوقمان را پرداخت کردهاند، آنهم در فروردینماه و بهصورت علیالحساب؛ مبلغی که میزان آن برای هر ماه اندکی بیش از ۷ میلیون تومان میشود. دراینمیان حقاولاد سال تحصیلی گذشته و امسال را هم هنوز ندادهاند. وقتی حقوقمان را بهصورت علیالحساب پرداخت میکنند ما متوجه نمیشویم که دقیقاً چقدر است و حساب و کتاب از دستمان خارج میشود. در بسیاری موارد، حقوقی که پرداخت میشود از آنچه باید پرداخت شود کمتر است، این درحالیاست که من در منطقهای دوزبانه به دانشآموزان کلاس اول درس میدهم که کار سختی است. معلمان خرید خدمت در مدارس دولتی، به اندازه معلمان رسمی آموزشوپرورش فعالیت میکنند اما شیوه برخوردها بهشکلی است که گویی ما را جزئی از خانواده آموزشوپرورش حساب نمیکنند.»
این معلم تاکید میکند که بیمه و حقوق آنها برای روزهای پنجشنبه و جمعه، روزهای تعطیل و تابستان پرداخت نمیشود: «گاهی از وزارت آموزشوپرورش بخشنامه میآید که معلمان خرید خدمت نیز میتوانند از برخی مزایای معلمان رسمی استفاده کنند اما این بخشنامهها اجرا نمیشود.» او میگوید که دیگر انگیزهای برای ادامه کار ندارد، زیرا حتی اداره آموزشوپرورش هم راهحل مناسبی در مقابل پای معلمان خرید خدمت نمیگذارد: «وقتی اعتراض میکنیم بهراحتی میگویند اگر میخواهید بروید، نیروی جایگزین برای شما زیاد است.»
معلمان مسافرکش
«حسین» ۱۱ سال سابقه کار بهعنوان معلم دارد که ۲ سال از این فعالیت بهعنوان سرباز معلم بوده است. در ۹ سال اخیر در شهرستان جازموریان واقع در جنوب استان کرمان معلمی کرده، اما بهعنوان معلم خرید خدمت: «از سال ۹۳ بهدلیل کمبود معلم در مناطق محروم، استانهای مختلف کشور از ۲۳ هزار معلم تحت عنوان معلم خرید خدمت استفاده کردند. برای تبدیل وضعیت و استخدام، به وزارت آموزشوپرورش مراجعه کردیم اما میگویند سازمان امور استخدامی نمیپذیرد.»
او ادامه میدهد: «در این سالها فقط به اندازه چهارسالونیم حقبیمهمان پرداخت شده است. وزارت آموزشوپرورش هم به این موضوع رسیدگی نمیکند.» براساس اعلام او، پرداخت دستمزدها هم مسئلهساز است، بهطوریکه دو ماه حقوق آنها از سال تحصیلی ۱۴۰۱- ۱۴۰۰ هنوز پرداخت نشده و این وضعیت هم رسیدگی نمیشود: «در سال تحصیلی جاری تنها حقبیمه دی و بهمنماه توسط شرکت پیمانکار پرداخت شده، همچنین به اندازه ۳ ماهونیم هم حقوق دریافت کردهایم، به ازای هر ماه ۹ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان اما حقوق مهر، آبان، آذر و اسفند مانده است.»
این میزان دستمزد برای حسینی که دو فرزند دارد، کافی نیست. به همین دلیل هم او چارهای جز مسافرکشی در ساعات غیرکاری ندارد: «بیشتر نیروهای خرید خدمت متولدین دهه ۶۰ هستند. سایر ادارات بهدلیل محدودیت سنی ما را استخدام نمیکنند، درحالیکه بهدلیل پایین بودن دستمزدها و پرداخت نابسامان آن توسط آموزشوپرورش و شرکتهای پیمانکار، بسیاری از همکاران من بعد از ساعت کاری یا کارگری میکنند یا کشاورزی. در همین شهرستان جازموریان یکی از همکارانمان بهدلیل بیماری فوت کرد، زیرا در نبود بیمه و دستمزد کافی نتوانست از عهده هزینههای درمانیاش برآید.»
۱۱ سال کار، ۲سال بیمه
معلمان رسمی آموزشوپرورش هم حالوروز خوبی ندارند. اگرچه حکم حقوقی آنها بهظاهر بالاتر از نیروهای خرید خدمتی است اما پرداختیها بسیار کم است. نیرو هرچه جوانتر و سالهای استخدام رسمی کمتر باشد، شرایط بدتر است، مانند «مهناز» که از سال ۱۴۰۱ معلم رسمی شده. او از سال ۹۰ وارد حوزه آموزش شده و کار خود را با فعالیت در نهضت سوادآموزی و مدارس غیردولتی آغاز میکند. سال ۱۴۰۰ تبدیل وضعیت شده و یکسال بعد به جرگه معلمان رسمی آموزشوپرورش در اهواز پیوسته. او حالا در سن ۳۷ سالگی و با وجود ۱۱ سال سابقه خدمت اما معلمی با ۲ سال سابقه کار به شمار میرود، چراکه آموزشوپرورش سوابق کاری او را نپذیرفته است.
به گفته او، برای بازنشستهشدن باید تا سال ۱۴۳۰ کار کند و بهاینترتیب ۱۰ سال عمر و جوانیاش سوخته: «ازدواج کردهام و دو فرزند دارم. حالا هم دانشجوی دکتریام. در سال جدید با در نظر گرفتن ۲۰ درصد افزایش دستمزد، حقوقم به کمی بیشتر از ۱۲ میلیون تومان میرسد و با کسورات، ۱۰ میلیون تومان میشود. سال قبل ۸ میلیون و ۴۰۰ حقوق میگرفتم.»
موظفی آنها ۲۴ ساعت در هفته است: «مدارس ما دونوبتی و تعداد دانشآموزان زیاد است و من در هر دو نوبت تدریس میکنم. بااینحال دستمزد تعیین شده برای ما بسیار کم است و به نظرم ۱۰ میلیون تومان هزینه یکی، دو روز تدریس است، نه ۴ روز. بااینحال بهدلیل علاقهای که دارم کلاسهای فوقبرنامه رایگان هم برای دانشآموزان میگذارم.»
همسر مهناز هم معلمی با ۱۰ سال سابقه رسمی است و در رتبهبندی معلمان، رتبه سه گرفته؛ رتبهای که بالا بهشمار میرود. بااینحال حقوق هر دوی آنها درمجموع نمیتواند پاسخگوی مخارج زندگی باشد: «معلمان از حق مسکن، حق ایاب و ذهاب و حق رفاهیات و حتی هدایای اعیاد مختلف محرومند. تنها مزایای پرداختی، آنهم به معلمان مرد، حق عائلهمندی است.» او، از دوران فعالیتش بهعنوان معلم غیررسمی هم دل پردردی دارد: «آن زمان از مدارس غیرانتفاعی بهصورت ساعتی دستمزد میگرفتیم، اما در نهضت سوادآموزی نه حقوق آنچنانی میگرفتیم و نه بیمه پرداخت میشد. پرداخت حقوق هم به این شکل بود که بابت هر دانشآموز قبول شده در امتحانات پایان سال تحصیلی مبلغی پرداخت میکردند، این مبلغ در سال ۱۴۰۰ حدود ۶۰۰ هزار تومان برای هر نفر بود. البته حقالزحمه هم ماهها پرداخت نمیشد. ضمن اینکه گاهی از یککلاس هشتنفری تنها یکنفر قبول میشد.»
به گفته این معلم، هر زمان افرادی در شرایط او بابت احتساب سوابق کاری به آموزشوپرورش مراجعه میکنند، پاسخ داده میشود که دستورالعملی نیامده: «من روزهای سختی را برای آموزش گذراندم، در مدارس غیردولتی کار میکردم و درآمد ناشی از آن را صرف رفتوآمدم به کلاسهای نهضت سوادآموزی میکردم، بهجز علاقه به معلمی اما امید به استخدام هم در تحمل این سختیها نقشی بسزا داشت.»
فقط یک میلیون و ۱۵۰ هزار تومان
«فکر میکنم تا وقتی پیرشوم، باید تدریس کنم و با عصا در کلاس درس حاضر شوم.» این را سمیه میگوید؛ معلمی ۴۲ ساله که از نگاه آموزشوپرورش تنها ۵ سال سابقه خدمت دارد، اما در عمل ۱۵ سال از زندگیاش را صرف تدریس کرده: «در سال ۹۸ بهصورت پیمانی به استخدام آموزشوپرورش درآمدم اما این وزارتخانه، سوابق کاری من را نپذیرفت، علت آن را هم تدریس در مدارس غیرانتفاعی عنوان کردند. این برخورد در شرایطی صورت گرفت که مدارس غیرانتفاعی محل تدریسم حق بیمهام را کامل پرداخت نمیکردند و من چارهای نداشتم جز آنکه باقی حقبیمهام را بهصورت خویشفرما پرداخت کنم، به این امید که وقتی رسماً به استخدام آموزشوپرورش درآمدم، سابقه کاریام لحاظ شود.»
این معلم درباره شرایط استخدامش در آموزشوپرورش هم توضیح میدهد: «آموزشوپرورش ما استخدامیهای جدید را تحت بیمه تامین اجتماعی قرار داده. ما زمانی تحت بیمه خدمات درمانی قرار میگیریم که استخداممان از حالت آزمایشی بهصورت رسمی قطعی تغییر کند. برای قطعیشدن استخدام باید تعهد ۱۰ سالهام به خدمت در مناطق محروم به پایان برسد. با اینکه مدرک کارشناسی ارشد دارم و در یکی از روستاهای محروم اطراف رباطکریم تدریس میکنم اما سال تحصیلی گذشته، اعلام شد فاقد رتبه هستم و شامل من نمیشود، اعتراض کردم و به من رتبه یک دادند. درحالیکه با همین یک رتبه هم مزایایی شاملم نمیشود. دلیل را کمبودن سابقه کارم عنوان کردند.»
سمیه توضیح میدهد که در سال ۱۴۰۲ حکم حقوق او را ۱۰ میلیون تومان تعیین کردند، اما با کسر کسورات مربوطه، میزان حقوق دریافتی او به ۷ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان رسید: «در سال جدید حکم حقوقیام را ۱۲ میلیون تومان تعیین کردهاند که با کسر همان کسورات احتمالاً میزان حقوق دریافتیام حدود ۹ میلیون تومان خواهد بود. جالب آنکه برای تردد به مناطق روستایی تنها ۲۷۰ هزار تومان به من پرداخت میشود، البته این مبلغ سال گذشته کمتر هم بود، درحالیکه روستای محل خدمتم به انواع معضلات اجتماعی و اقتصادی دچار است و من برای رفتوآمد به این روستا روزی ۹۰ هزار تومان پرداخت میکنم.»
او ادامه میدهد: «میزان ساعاتی که موظف به فعالیت در مدرسه هستم ۲۴ ساعت در هفته است و ۱۲ ساعت هم بهصورت اضافهکاری کار میکنم که دستمزد آن بهصورت حقالتدریسی پرداخت میشود. آموزشوپرورش ۲۹ اسفندماه مبلغ حقالتدریس ماههای مهر، آبان و آذر را پرداخت کرد، یعنی بابت این ۱۲ ساعت ماهیانه یکمیلیون و ۱۵۰ هزار تومان دریافت کردم؛ مبلغی که حتی کرایه رفتوآمد من هم نمیشود. بهدلیل همین شیوه پرداخت، بسیاری از همکاران من از حضور در کلاسها بهصورت اضافهکاری کنارهگیری کردند.»
بنا بر اعلام این معلم، هنوز هم مبلغ اضافهکاری مربوط به ماههای دی، بهمن و اسفند او پرداخت نشده. بااینحال آموزشوپرورش اعلام کرده که حقوق اسفندماه به اندازه دو هفته و حقوق فروردینماه هم بهدلیل تعطیلات عید، براساس تعداد جلساتی که تشکیل میشود، پرداخت خواهد شد: «آموزشوپرورش میگوید، حقوقی بابت خردادماه پرداخت نمیکند زیرا کلاسی تشکیل نمیشود. از اسفندماه بهبعد تنها حقوق اردیبهشتماه بهصورت کامل پرداخت میشود، یعنی در عمل هفتهای ۱۲ ساعت اضافهکاری داریم که بیشتر به فعالیت رایگان میماند.»
این معلم مقطع متوسطه میگوید که متاهل و مستاجر است و دستمزدهای تعیینشده کفاف زندگی را نمیدهد: «تنها دلیل ادامه کارم، عشقی است که به دانشآموزانم دارم،؛ بچههایی که در منطقهای محروم زندگی میکنند و امکانات لازم برای شرکت در کنکور را ندارند. اگر ما بر سر کلاس نرویم، وضعیتشان بدتر میشود.»
ارسال نظر