فرار به جلوی آموزش و پرورش با شکایت از افعی تهران

روزنامه هم میهن به بهانه شکایت عجیب آموزش‌وپرورش علیه عوامل سریال «افعی تهران» یادداشت زیر را منتشر کرده است.

فرار به جلوی آموزش و پرورش با شکایت از افعی تهران

روزنامه هم میهن به بهانه شکایت عجیب آموزش‌وپرورش علیه عوامل سریال «افعی تهران» یادداشت زیر را منتشر کرده است.

در بخشی از این یادداشت می‌خوانیم:

در یک سکانس غافلگیرکننده و شوک‌برانگیز، پیمان معادی که نقش یک کارگردان سینما را بازی می‌کند، معلم دوره دبستان خودش را به دلیل اینکه بارها او را تنبیه کرده با عبارت‌های زشت و تند خطاب قرار می‌دهد و در نهایت او را از ماشین خودش بیرون می‌کند.

معلمی که اکنون محاسن سفید دارد و سن و سالی از او گذشته است. آقای معلم در پاسخ به حملات شاگرد قدیمش می‌گوید با تنبیه بدنی مخالف هستم، اما خب قاعدتاً در دوره جوانی که هنوز به پختگی نرسیده بود و شاید تحت تاثیر شرایط آن روزهای سیستم آموزشی که تنبیه بدنی نسبت به حال حاضر بیشتر مرسوم بود، چنین رفتار تند و خشنی داشته است. اما هر چه بود و هرچه هست معادی با معلمی حرف زده که سال‌ها از آن زمان گذشته است. ولی کینه آن سال‌ها هنوز در جسم و جانش زنده مانده است.

این قسمت از سریال موضوع مهم تنبیه بدنی را نشان می‌دهد؛ مسئله‌ای که یکی از آسیب‌های نظام تعلیم و تربیت رسمی است و شاید سال‌های طولانی در فکر و ذهن یک دانش‌آموز باقی بماند. مسئله فقط تنبیه بدنی نیست، جدا از برخوردهای فیزیکی ممکن است گفتار و رفتار یک معلم آزاردهنده‌تر از برخورد فیزیکی باشد. قطعاً مصداق‌های فراوانی در مدارس ایران یافت می‌شود و شاید هر کدام از ما تجربه‌هایی از این دست را از سر گذرانده باشیم.

اما چرا یک فیلم نباید حرف خودش را بزند. این قسمت را می‌توان صدای خاموش بسیاری از کودکان و نوجوانانی دانست که بارها در مدرسته تنبیه شده‌اند. درست یا غلط چرا نباید صحنه‌هایی از این دست در سینمای ایران به نمایش گذاشته شود؟ انگار آموزش‌وپرورش دوست دارد هر صدایی که به نقد سیستم تعلیم و تربیت می‌پردازد را خاموش کند.

همان‌طور که در طول تحصیل سیستم آموزش‌وپرورش به شکلی است که دوست دارد به دانش‌آموزان سکوت را یاد بدهد. مقابل معلم ساکت باشند، مقابل مدرسه ساکت باشند و هنگامی که وارد جامعه شدند نیز همین رویه را در پیش بگیرند؛ منتقد نمی‌خواهند؛ سیستمی علاقه‌مند مونولوگ.

در سال‌های قبل مرسوم شده بود که هر کارگردانی که یک فیلم و سریال درباره یکی از مسائل و آسیب‌های جامعه درست می‌کرد، با شکایت اصناف روبه‌رو می‌شد؛ حال می‌خواست پلیس باشد یا پرستار یا هر صنف دیگری. حتی درباره مسائل استانی نیز با چنین شکایت‌هایی مواجه می‌شدند. به تدریج ظرفیت جامعه بیشتر شد و کمتر شاهد چنین شکایت‌هایی بودیم. اکنون آموزش‌وپرورش همان تجربه قبلی را تکرار می‌کند.

اما پرسش اینجاست که چرا آموزش‌وپرورش باید شکایت کند؟ و به چه دلیل درخواست توقف یک سریال تلویزیونی را مطرح کرده است؟ مسئله تنبیه بدنی یکی از موضوع‌های همیشگی سیستم آموزش‌وپرورش بوده است. این قسمت از سریال باعث شده که یک آسیب مهم دوباره مطرح شود، درباره آن بحث و گفت‌وگو درگیرد و درباره آن مکث و تمرکز شود.

تنبیه بدنی یک مسئله مهم در اذهان افکار عمومی است. آیا افکار عمومی و حتی معلمان می‌پذیرند که این قسمت توهین به شأن و مقام معلم است؟ اما می‌بینیم این نگاه آموزش‌وپرورش با نگاه افکار عمومی یکسان و همراه نبوده است. اگر این‌طور بود به‌جای اینکه آموزش‌وپرورش شکایت کند انجمن‌های صنفی معلمان شکایت می‌کردند یا بیانیه می‌دادند. اما می‌بینیم همه این انجمن‌ها سکوت کردند. همچنان که واکنشی نیز از سوی افکار عمومی نمی‌بینیم.

به هر حال تشویق و تنبیه یکی از روش‌های نظارت و مراقبت از هر دو جنبه نظری و اجرایی، مسئله‌ای است بحث‌برانگیز که هنوز ابهامات بسیار زیادی درباره آن باقی مانده است و نیاز به بحث و بررسی فراوان دارد. سریال افعی تهران این مسئله مهم را دوباره به سرخط بحث‌ها و گفت‌وگو‌ها کشاند. چراکه باورها و نظرها دراین باره متفاوت است و بررسی جهات و جوانب این قضیه بعضاً با تناقض‌هایی همراه است.

تشویق و تنبیه تنها باید به‌عنوان تدبیری برای آگاه ساختن افراد نسبت به نقاط قوت و ضعف کار آنها تلقی شود. اما هنوز برخی معلمان در مدارس کشور در نحوه تدریس‌شان معتقد به روش‌های محکم و حتی خشن نسبت به دانش‌آموزان هستند و چنین روش‌هایی را مفید و مؤثر می‌دانند.

در نقطه مقابل طیف گسترده‌ای که خانواده‌ها را نیز شامل می‌شود معلم‌سالاری را مردود می‌دانند و اعمال فشار از سوی معلم و اطاعت محض از سوی دانش‌آموز را نفی می‌کنند.

هنوز شاهد مدرسه‌هایی هستیم که مقررات انضباطی سخت و یکطرفه وضع و ابلاغ می‌کنند و دانش‌آموزان تحت چنین شرایطی بدون چون و چرا دوره تحصیل خودشان را می‌گذرانند. قطعاً برای هیچ‌کس عجیب نیست که دانش‌آموزان رغبت و علاقه‌ای به مدرسه نشان نمی‌دهند.

جامعه‌ای که از افراد آماده برای قبول فشار پر شده باشد، همواره فشار و قلدری را پذیرا می‌شود و مفهوم حق و برابری را هرگز احساس نمی‌کند. چه‌بسا شخصت بسیاری از پدرها و مادرها که از قدرت لازم برخوردار نیستند به همان اعمال فشار و قدرت در دوران مدرسه و حتی خانه در زمان کودکی‌شان برمی‌گردد. تا به حال درنظر گرفته‌اید که این همه ستم‌پذیری که شاهد آن هستیم می‌تواند به اعتبار ستمگری مداوم دیگران در طول سال‌های طولانی برگردد؟

آیا این کار آموزش‌وپرورش فرار به جلو نیست؟ یعنی نظام تعلیم و تربیت کشور به جای اینکه نسبت به اصلاح رویه‌های خودش اقدام کند، دست به کارهای نمایشی می‌زند. آیا شأن معلم فقط با یک سکانس کوتاه از یک سریال خدشه‌دار می‌شود؟

باید از وزیر آموزش‌وپرورش، نمایندگان مجلس و کسانی که در زندگی معلمان تاثیر مستقیم دارند پرسید تامین معیشت معلمان تا کجا روی‌شان و منزلت‌شان تاثیرگذار است؟ حل کردن مسائل شغلی معلمان چطور؟ تدریس معلمان در مدارس فرسوده، نداشتن امکانات و تجهیزات و ده‌ها مسئله عمومی دیگر که نظام آموزش‌وپرورش از حل آنها عاجز مانده است.

چون افرادی که از موقعیت اقتصادی، خانوادگی و طبقاتی بهره‌مند هستند می‌توانند هم در مدارس پولی با شرایط مناسب‌تر درس بخوانند هم از مزایای متفاوت این مدارس بهره‌مند شوند. خبری هم از تنبیه در این مدارس نیست. درمقابل دانش‌آموزانی که از طبقه ضعیف باشند، نمی‌توانند از این مزایا بهره ببرند. همین مسئله انگیزه‌ها را از بین می‌برد و تاثیرات سوء می‌گذارد.

دیگر رسانه ها

کدخبر: 136771

ارسال نظر