چرا جسد غزاله شکور هیچ وقت پیدا نشد؟

آرمان عبدالعالی اعتراف کرد غزاله شکور را کشته است. اما جسد غزاله شکور چه شد ؟ هیچ وقت پیدا نشد.

چرا جسد غزاله شکور هیچ وقت پیدا نشد؟

دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۲، ساعت ۱۰ شب، داوود شکور در کلانتری ۱۰۳ شکایتی دایر بر فقدان فرزندش «غزاله شکور» مطرح و اعلام می‌کند که دخترش ساعت ۳ بعدازظهر از محل کار مادرش به مطب دکتر رفته و بعد از خروج از آنجا هیچ اطلاعی از او ندارد و موبایل دخترش از همان ساعت خاموش شده است که احتمال ربودن او وجود دارد.

پس از طرح شکایت، پرونده به اداره آگاهی منتقل شد. داوود شکور در تحقیقات به پلیس اظهار کرد که در پرس و جو از منشی مطب متوجه شده که منشی به علت شلوغی مطب به غزاله گفته؛ یک ساعت دیگر مراجعه کند، اما بعد از آن متوجه شدند که غزاله به خاطر دیدن یکی از دوستان خود از مطب خارج شده است. داوود شکور در همین راستا اعلام کرد که به «آرمان عبدالعالی» و چند نفر دیگر مظنون است.

آرمان عبدالعالی شناسایی و بازداشت شد. او در اولین اظهارات خود عنوان کرد: «عید پارسال در ترکیه با غزاله آشنا شدم و شماره همدیگر را گرفتیم. بعضی وقت‌ها با هم در ارتباط بودیم و گاهی بیرون می‌رفتیم. دوازدهم اسفند، اول غزاله با من تماس گرفت و بعد از آن من با او تماس گرفتم. بعد از آن با پیامک با هم در ارتباط بودیم و آخرین بار ساعت ۱۶ و ۸ دقیقه تماس گرفتم که نزدیک خانه ما بود، ولی من از آیفون بیرون را نگاه کردم و کسی را ندیدم. به همین خاطر پیش برادرم رفتم و کنار او خوابم برد و دیگر با غزاله هیچ ارتباطی نداشتم فقط سه پیامک به او زدم. یک بار زنگ زدم که گوشی او خاموش بود یعنی وقتی از خواب بیدار شدم مدتی بعد به غزاله پیامک دادم. تا اینکه دخترخاله‌اش ‌صبح روز بعد به من زنگ زد و سراغ غزاله را گرفت و گفت او گم شده است.»

ماموران در بازرسی محل و خانه متهم اثری از فقدانی کشف نکردند. آنها از سرایدار آپارتمان محل زندگی متهم نیز تحقیق کردند، اما سرایدار اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت: «از ۱۱ اسفند تا ۱۳ اسفند ماه در حال شست‌وشوی دیوارهای آپارتمان بوده و متوجه ورود و خروج کسی نشده‌ام.» ماموران در بررسی‌هایی که از مجتمع داشتند، پی بردند؛ مجتمع «فاقد دوربین‌های مداربسته» است.

اظهارات اولیه متهم و اطرافیان

آرمان در مورد جنایت طور دیگری اعتراف کرد: «نزدیک ساعت ۱۶ غزاله با من تماس گرفت. من روی تخت دراز کشیده بودم و نتوانستم جواب بدهم. سپس خودم با غزاله تماس گرفتم که او گفت وقت دکترش یک ساعت عقب افتاده و می‌خواهد مرا ببیند. من گفتم صبر کند تا به او خبر بدهم. بعد به او پیامک دادم که ساعت ۱۶ و ۱۵ دقیقه بیاید. به او زنگ زدم و او گفت دم خانه ماست. به او گفتم صبر کند تا مادرم از خانه برود. بعد که مادرم از خانه خارج شد در را باز کردم تا غزاله داخل خانه ما آمد. او داخل اتاقم شد و روی میز نشسته بود و ما با هم صحبت می‌کردیم. مدتی بعد با خاله‌اش تماس گرفت و من هم از اتاق خارج شدم تا تلفن خانه‌مان را جواب دهم. بعد از تماس‌ها غزاله شروع کرد در مورد دوستی‌مان صحبت کردن. من حرف را عوض می‌کردم، چون نمی‌خواستم دوستی‌مان دوباره شروع شود. قصد داشتم درس بخوانم و دانشگاه بروم. غزاله از صحبت‌های من عصبانی شد و با حالت تمسخر و تیکه انداختن با من صحبت کرد. در بین صحبت‌ها مرا به عقب هل داد. من هم عصبانی شدم و او را به عقب هل دادم. سرش به دستگیره تختم خورد و از حال رفت. سپس با میله بارفیکس پنج، شش بار به سر او ضربه زدم. او را به سمت هال خانه بردم و او را داخل کیسه زباله قرار دادم و از انباری چمدان آوردم و جسد را داخل چمدان گذاشتم. بعد هم او را داخل سطل زباله‌ای انداختم و چمدان را با خود به خانه آوردم.»

آرمان در اظهارات خود انگیزه خاصی از اقدامش بیان نکرد و علت قتل را بحث و دعوا عنوان کرد. محتویات پرونده هم نشان می‌داد روز حادثه «۱۳ بار» بین متهم و مقتول از طریق پیامک و تماس تلفنی، ارتباط برقرار شده بود.

برای امحای لکه‌های خون از واکس مشکی استفاده شد

پس از اعترافات متهم، اداره آگاهی طی شرحی به مدیریت پسماند شهرداری از آن سازمان خواست تا چنانچه هرگونه شواهدی از جسد کشف شد اطلاع دهد، اما مدیرعامل سازمان مدیریت شهرداری در پاسخ به اداره آگاهی اعلام کرد: «بر اساس استعلامات به عمل آمده این سازمان هیچ‌گونه گزارشی مبنی بر کشف جسد تاکنون دریافت نکرده است.»

آرمان به جهت سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شد و پاسخ پزشکی قانونی در مورد سلامت روانی آرمان این بود: «با توجه به معاینه و شرح حال شواهد و علایمی از اختلال عمده روانپزشکی که باعث فقدان کنترل اراده و قوه تمییز شود در حال حاضر و در زمان وقوع جرم احراز نمی‌شود.»

مرکز تشخیص هویت پلیس آگاهی نیز برابر با گزارش‌های کارشناسان مبنی بر لکه‌های موجود روی چمدان و قالیچه، از متهم، پدر و مادر او و همچنین پدر و مادر غزاله نمونه خون اخذ کردند تا مورد بررسی DNA-TYPING واقع شود. در نتیجه خون موجود بر قالیچه با ژنو تایپ نمونه‌های خون اخذ شده از پدر و مادر مقتول مشابه و همچنین نمونه خون روی شلوار متهم با ژنو تایپ نمونه اخذ شده از متهم مشابه اعلام شد.

در کنار این موارد، متهم در صحنه جرم حاضر و حادثه را تکرار کرد. از داخل صندلی کیسه‌ای راحتی در اتاق محل قتل نیز میله بارفیکس فلزی کشف شد. در ناحیه انتهایی میله نزدیک به مفصل پیچی آثار ضرب و له شدن میله بارفیکس مشهود شد. متهم در مورد کشف میله بارفیکس و له‌شدگی آن اظهار کرد: «بر اثر اصابت ضربه به این شکل درآمده است.» همچنین یک تخته موکت موجود در کف اتاق توسط متهم برگردانده شد که در بافت پشت آن لکه‌های سیاه رنگ مشاهده شد. به گفته متهم؛ این نقاط آغشته به خون بوده و برای امحای این آثار از واکس مشکی رنگ استفاده شده است.

در ادامه روند بررسی این پرونده از «ف.ط» یکی از دوستان متهم تحقیق صورت گرفت. او به ماموران گفت: «آرمان، روز سیزدهم در مدرسه برایم از درگیری با غزاله تعریف کرد و گفت با میله بارفیکس به سر او زده و او را در سطل زباله انداخته است، اما نگفت کدام سطل زباله. فقط گفت کیسه زباله را به دو قسمت بالا تنه، پایین تنه او کشیده است. آرمان به من گفت گوشی غزاله همراه او است و آن را با خود به مدرسه آورده که بعد از مدرسه گوشی را دور بیندازد، ولی نگفت کجا و گوشی را به من نشان نداد.»

در نهایت حکم قصاص آرمان عبدالعالی پس از هشت سال در ۳ آذر ماه ۱۴۰۰ در زندان رجایی‌شهر به اجرا درآمد.

منبع : اعتماد

 

دیگر رسانه ها

کدخبر: 147624

ارسال نظر