جزئیات تکاندهندهترین ماجرای ۴۸ ساعت اخیر شهر قدس
روز سه شنبه بود که خبری تکان دهنده درباره رفتار مدیر یک مدرسه در شهریار با مادرِ یک دانش آموز در فضای مجازی منتشر شد.
روز سهشنبه بود که خبری تکاندهنده درباره رفتار مدیر یک مدرسه در شهریار با مادرِ یک دانشآموز در فضای مجازی منتشر شد. هدی هاشمی (روزنامهنگار) درباره این ماجرا نوشت: با مادر دانشآموزی که به خاطر فقر مجبور شد مدرسه را تمیز کند، صحبت کردم. او گفت: «کلاسها را با کمک سرایدار تمیز کردم و در نهایت مدیر نامه داد و رفتم مانتوی دخترم را گرفتم.»
در واکنش به این اتفاق روزنامه هم میهن در مطلبی با عنوان «ای مادر غمخوار، شده حرفت ورد زبون ها» به قلم امیر جدیدی نوشت:
درباره مدیر مدرسهای در شهر قدس که مادر دانش آموزی را مجبور به نظافت مدرسه میکند.
من معلم زاده ام خاندان مان را زیر و رو کنی یکی معلم بوده یکی دبیر و آن دیگری ناظم و مدیر. وقتی خبر را خواندم هر چه کردم نتوانستم با حقیقتی که ذهنم بود مطابقش کنم. سالهای سال به چشم دیده بودم که خاله و دایی و عمه و عمویم زندگی شان را وقف دانش آموزان شان کرده بودند.
خبر، اما کوتاه بود و جانکاه، «مدیر مدرسهای در شهر قدس مادر دانش آموزی را مجبور به نظافت مدرسه میکند». داشتم خودم را آماده میکردم تا نه بدتر آقا - خانم مدیر را جلوی چشمش بیاورم که خبر آمد استعفا داده یا برکنارش کردند یا... خلاصه اینکه مرام ما نیست زمین خورده را لگد بزنیم. انشاالله خدا از سر تقصیراتش بگذرد و به راه راست هدایتش کند؛ انشاالله.
اما این یکی دو روز، بعد از شنیدن ماجرای مدیر و مادر، ذهنم چنان مشغول شان شد که هر جا نشستم و هر که را دیدم پیگیر حال و احوال بچه محصلها و شرایط ثبت نام مدارس شدم. نتیجه دو روز معاشرتم این شد که ابعاد ماجرا پیچیدهتر از این حرف هاست و تا دیر نشده باید فکری به حال نظام آموزشی کرد.
برای اینکه عمق فاجعه را متوجه شوید تنها به ذکر دو نمونه بسنده میکنم. رفیق اول، بعد از احوالپرسی، نشستیم به گپ زدن. از روزگار رفته و از خاطرات گذشته گفتیم. از ایام مدرسه و... سعی کردم این قسمتها را روی دور تند بگذرانم تا به مقصودم بلکه مقصدم برسم. وقتی جویای احوال فرزند دلبندش شدم. گوشی موبایلش را درآورد و عکسهای پسرش را نشانم داد. تعدادی عکس که به گفته رفیقم در مدرسه عکاسی شده بود.
به عنوان کسی که سالها از مدارس مختلف عکاسی کرده بودم کوچکترین المانی در تصاویر وجود نداشت که مدرسه برایم تداعی شود. عکسها را یکی یکی جلو میزدم و جگرگوشه رفیقم را در حالی میدیدم که دیجی شده و تفنگ آبپاش در دست دارد و با لباس اسپارتاکوس پشت میز که چه عرض کنم پشت مقر امپراطوری اش نشسته و فرمان حمله به سمت معلم صادر میکند.
در میان حرفها متوجه شدم شهریه مدرسه نیم میلیارد تومان است و بعد از وارد شدن به مدرسه مطلقاً کسی حق ندارد به زبان فارسی صحبت کند. بعد از جدا شدن از رفیقم تا مدتها تصویر پسر جلوی چشمم میآمد و چنان غمی به دلم نشسته بود که نگو و نپرس. من نه کارشناس آموزش و پرورشم نه چیزی از روانشناسی کودک میدانم، اما از روی عکسها آینده روشنی را برای این بچههای معصوم نمیدیدم. الله و اعلم به کل حقایق الامور.
رفیق دوم، اما چند وقتی است که طاسش خوش ننشسته و پشت هم بد آورده و دستش تنگ است. هر طرف ماجرای زندگی اش را میگیرد باز هشتش گروی هشتادش است. برایم از سختیهای روزگار میگفت و به عالم و آدم لعنت میفرستاد که شروع کردم به دلداری دادن و رسیدم سر اصل مطلب. میدانستم دخترش باید وقت مدرسه رفتنش باشد.
وقتی احوال دخترش را پرسیدم، بغضش ترکید و پقی زد زیر گریه و گفت نتوانسته بچه را پیش دبستان ثبت نام کند. پرسیدم مگر مدرسه دولتی شهریه میگیرد. گفت مدیر مدرسه گفته، ده میلیون و پانصد هزارتومان باید شهریه بدهی. گفتم پس این همه در اخبار میگویند اینکه کسی حق ندارد شهریه طلب کند چه؟ گفت ظاهراً پیش دبستان جزو تحصیلات اصلی به حساب نمیآید مشمول رایگان بودن نمیشود و....
این دو نمونهای که عرض کردم در شهر تهران و زیر نظارت حداکثری آموزش و پرورش اتفاق افتاده است. ضمن اینکه در بین کسانی که از آنها سوال کردم، بودند بسیاری که با رضایت شخصی و به عناوین مختلف در مدرسه دولتی شهریه پرداخت کردند.
در این بین، اما مدیران و معلمهایی را هم دیدم که از جیب و اعتبار خودشان شرایط تحصیل محصلان شان را فراهم میکنند... ته حرفم این است که بالاخره یک نفر بیاید و یک کمیتهای تشکیل بدهد و به داد کسانی که دستشان تنگ است برسد. این بچهها قرار است آینده این مملکت را بسازند.
استعفای مدیر و بیانیه آموزش و پرورش در رابطه با این موضوع:
روابط عمومی آموزش و پرورش شهرقدس پیرامون اخبار منتشر شده در فضای مجازی درباره نظافت مدرسه توسط یک مادر بابت نداشتن شهریه اطلاعیهای صادر کرد.
به نقل از روابط عمومی آموزش و پرورش شهرقدس پیرو بررسیهای صورت گرفته و با عنایت به اظهارات ثبت شده مدیر مدرسه، اولیا دانشآموز و بر اساس مستندات موجود، با پذیرش استعفای مدیر، ابلاغ ایشان لغو و پرونده جهت ادامه بررسی وفق قوانین و مقرارت در اختیار هیأت رسیدگی به تخلفات قرار گرفت
لازم به ذکر است، روز گذشته نیز داره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران با صدور اطلاعیهای اعلام کرد که «نمایندهای از سوی وزارت آموزش و پرورش و اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران در محل مدرسه حاضر و با مدیر مدرسه و ولی دانشآموز گفتگو کردند.
بر اساس بررسی انجام شده، آنچه تاکنون محرز شده، با مطلب منتشر شده در فضای مجازی فاصله معناداری دارد.
بی شک اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران رعایت حقوق کامل دانشآموزان، اولیاء و فرهنگیان را محور تمامی فعالیتها، برنامهها و اقدامات خود دانسته و در صورت تأیید هرگونه تخلف از سوی مدیر مدرسه یا هر یک از ارکان ذی ربط، مطابق قوانین و مقررات با متخلفان برخورد خواهد شد.»
روز گذشته هم روزنامه شرق از اتفاقاتی مشابه این موضوع در دیگر مدارس کشور نوشت:
خبر آنقدر تلخ و دردناک بود که کاربران شبکههای مجازی به آن واکنش نشان دادند و از مسئولان آموزش و پرورش خواستند تا موضوع را بررسی کنند.
این مادر اعلام کرده:
رفتم مدرسه تا نامهای بگیرم برای اینکه بتوانم لباس مدرسه دخترم را نیمبها پرداخت کنم. مدیر گفت که مشکلی ندارد و نامه را میدهم. برای ثبت نام مدرسه هم به من نامه داده بود. نامه را بردم اداره آموزش و پرورش و هزینه ثبت نام را کم کردند. فقط ۱۰۰ هزار تومان به مدرسه دادم، برای مانتو هم از مدیر نامهای خواستم. او هم مشکلی نداشت فقط گفت تو که آنقدر بیکار هستی، بیا اینجا کلاسها را تمیز کن. گفتم مشکلی نیست، کمک میکنم. با رضایت خودم کلاسها را با کمک سرایدار تمیز کردم و در نهایت نامه را دادند و رفتم مانتوی دخترم را گرفتم.
اولیای دیگر دانش آموزان:
اولیا دانشآموزانی که توان پرداخت شهریه به مدرسه دولتی را ندارند، در قبال پول، کارهای مختلفی را انجام میدهند. این یک توافق بین مدیر و اولیا دانش آموز است. اولیا بر اساس توانشان به مدرسه کمک میکنند، مثلا خانوادهای میگوید من هزینه ثبت نام ندارم، اما نجاری بلدم و میز و صندلی را درست میکنم، یا قفلساز هستم، قفل در کلاسها را درست میکنم
منبع: هم میهن
ارسال نظر