انتقامی که رنگ خون گرفت | حکم قصاص صادر شد
مردی که به خاطر یک کینه قدیمی همسایه پیرش را به قتل رسانده است با حکم دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شد.
مردی که به خاطر یک کینه قدیمی همسایه پیرش را به قتل رسانده است با حکم دادگاه کیفری استان تهران به قصاص محکوم شد.
متهم ادعا کرده بود سر مقتول احتمالاً به دیوار راهپله برخورد کرده اما گفتههای شاهدان که بیان میکرد متهم میله آهنی داشته، واقعیت را برملا کرد.
سه سال قبل پلیس در جریان مرگ مرد ۸۰ سالهای قرار گرفت که بر اثر خونریزی مغزی جانش را از دست داده بود. مرد ۵۰سالهای به نام حمید که او را به بیمارستان رسانده بود گفت: من و پیرمرد به نام مرتضی سالهاست همسایه هستیم؛ اما همیشه با هم اختلاف داشتیم. آخرین بار ما در پارک یکدیگر را دیدیم و بحث کردیم. من از پارک خارج شدم اما مرتضی دنبالم آمد. حتی وارد خانهمان شد و در راهرو خانه با هم گلاویز شدیم و او یکباره روی زمین افتاد. من او را به بیمارستان رساندم؛ اما جان سپرد.
این ادعا در حالی مطرح شد که چند نفر از همسایهها در پرسوجوهای پلیسی گفتند، پس از درگیری دو مرد همسایه، حمید با میله آهنی که در راهرو خانهاش افتاده بود چند ضربه به سر پیرمرد زد.
وقتی پزشکی قانونی علت مرگ مرتضی را ضربههای جسم سخت به سرش اعلام کرد، برای حمید کیفرخواست صادر شد اما او ادعا کرد بیگناه است. در حالی که مدرکی علیه متهم به دست نیامده بود برای حمید قرار منع تعقیب صادر و او از اتهام قتل تبرئه شد. ولی اولیای دم به قرار منع تعقیب حمید اعتراض کردند. با این اعتراض دادیار رسیدگیکننده به پرونده خواستار رسیدگی دوباره به ماجرا شد.
به این ترتیب و با توجه به نظر کارشناسان پزشکی قانونی درباره علت فوت و همچنین اظهارات شاهدان، برای حمید قرار بازداشت صادر شد و در شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
در ابتدای جلسه، فرزندان قربانی درخواست قصاص کردند.
پسر بزرگ مرتضی گفت: حمید و پدرم سالها با هم همسایه بودند اما همیشه اختلاف داشتند. درگیری آنها دنبالهدار بود و همه اهالی محل هم از این اختلاف مطلع بودند. حمید بالاخره با بیرحمی از پدرم انتقام گرفت و او را کشت. حالا با دروغگویی میخواهد از مجازات بگریزد. ما درخواست قصاص داریم.
سپس متهم که با قرار وثیقه آزاد بود در جایگاه ویژه ایستاد و اتهام قتل عمدی را نپذیرفت.
او گفت: آن روز همراه چند نفر از دوستانم در پارک نشسته بودیم که مرتضی هم سر رسید و بحث را شروع کرد. او یکباره فحاشی کرد. به همین خاطر من از روی نیمکت بلند شدم تا پارک را ترک کنم؛ اما او دستبردار نبود و دنبالم آمد. من به سمت خانهام رفتم.
او حتی وارد راهرو خانهمان شد، اما چون از سالها قبل لگنش شکسته و مشکل داشت، پایش سر خورد و روی زمین افتاد. چون راهرو خانه ما باریک است احتمالاً سرش با دیوار برخورد کرده و آثاری که پزشکی قانونی گزارش کرده متعلق به همین اتفاق است. من ضربهای به پیرمرد نزدم و اظهارات شاهدانی را که گفتهاند من با میله آهنی به سر قربانی زدهام قبول ندارم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدارک موجود در پرونده، او را به قصاص محکوم کردند.
ارسال نظر