ماجرای جنجالی پخت مرغ و گوشت مرده و یخزده در فستفودها و رستورانها چیست؟
چند وقت پیش آشپز یک غذافروشی بودم که گوشت یخزده بیکیفیت و مرغ مرده خریداری میکرد. در اواخر کارم در آنجا متوجه این موضوع شدم. کاری هم از دستم برنمیآمد و سخت محتاج آن شغل بودم.
این روزها در ماه میهمانی خدا، ماه رزق و برکت، ماه نور قرار داریم؛ یکی از صنفهایی که به سراغش رفتیم، صنف غذافروشیها و فست فودهاست که طرفداران خاص خود را دارند.
«مشتری فرشتهای است که روزی ما را به همراه میآورد!» این جمله را که بر شیشه مغازهاش دیدم، ناخودآگاه لبخندی بر لبهایم مهمان شد. ناخودآگاه یاد این حدیث از حضرت محمد(ص) پیامبر عزیزمان میافتم که میفرمایند: «خوشا به حال کسی که درآمدش حلال، باطنش پاک، ظاهرش باکرامت، و اذیت و آزارش به احدی از خلق الله نمیرسد.» چه چیزی بهتر از این که انسان حساب و کتاب اعمال دنیوی اش را داشته باشد و با یک بسم الله تلاشش را به کار گیرد و حرکت کند و با نگاه به خالق هستی برکت و رزقوروزیاش را از پروردگار طلب کند.
هر کاسبی که به دنبال روزی حلال و برکت است بد نیست احادیث معصومین و پیامبران و امامان را به عنوان نقشه راهی به حافظه بسپارد تا با تکیه به این کلام های نورانی راه خود را در کاسبی که احتمال لغزش در آن زیاد است، پیدا کند.
پخت مرغ و گوشت مرده در ساندویچهای برخی غذافروشیها
این روایت، کمی تلخ است اما یادتان نرود که در هرجا و هرصنفی خوب و بد وجود دارد؛ از یکی از آشپزهای فستفودی سراغ کمفروشیها در این صنف را میگیریم، میگوید: «برخی از مرغداریها که تلفات مرغ دارند، قیمت مرغ و گوشت را پایینتر اعلام میکنند که خرید آن برای فست فودی و غذافروشی باعث میشود، بیشتر سود کنند.
چند وقت پیش آشپز یک غذافروشی بودم که گوشت یخزده بیکیفیت و مرغ مرده خریداری میکرد. در اواخر کارم در آنجا متوجه این موضوع شدم. کاری هم از دستم برنمیآمد و سخت محتاج آن شغل بودم. یکی از همان روزها که با خودم بین ماندن و نماندن در آن غذافروشی درگیر بودم، شاهد آتش سوزی بزرگ و وحشتناکی در آن مغازه بودم. به طوری که همه چیز سوخت و کلی خسارت به بار آورد. داستان هم از این قرار بود که ساعت دو شب سیمهای برق مغازه بدون هیچ دلیلی اتصالی میکند و مغازه آتش میگیرد.
این واقعه باعث شد تصمیمام را بگیرم و باروبندیلم را ببندم. چون درک کردم، صاحب کارم برای سود بیشتر حرام خوری میکرد. حتی چند نفر از مشتریها که مرغ بریونی میگرفتند، میگفتند مرغتان بو میدهد و بچههایمان مصموم شدند و بیمارستان رفتند، اما او گردن نمیگرفت اما بعد از آتشسوزی فهمیدم این روزی حرام که از این طریق کسب میشد باعث آتشسوزی شد.»
فستفودی که کرور کرور مشتری دارد
اما در این میان آدمهای خوب و بامرام هم زیادند. با کمی کنکاش و دقت میتوان پیدایشان کرد. همهجا هم هستند. دوروبر خودمان. در کوچههای باریک، در بالا و پایین شهر. آنها که درد مردم دارند و مردمدارند؛
تعریفش را زیاده شنیدهام. یک غذافروشی کوچک و جمعوجور. کنار یک مسجد. صاحب خوش مشرب و مهربانی دارد. قیمتهایش هم در مقایسه با کیفتی که دارد، مفت است. مشتریهایش هم کرور کرور.
در حوالی غذافروشی مینشینم. با لقمه نان پنیر سبزی که مادر برایم پیچیده روزهام را باز میکنم. کمی آب میخورم و به قصد مصاحبه با این غذافروشی آشنا اما غریبه پا تند میکنم. به مغازه ساده و خودمانیاش که میرسم، روی شیشه نوشته است: «مشتری فرشتهای است که روزی ما را میآورد». روی برگه دیگری هم نوشته است، پول نداشتی میهمان خدایی!» لبخندی میزنم و چشم میگردانم.
پیرمرد را در حال افطار کردن میبینم. اما بیشتر از دو دقیقه نمیگذرد که دوباره دست به کار میشود. مشتریها منتظرند. همه را یکی پس از دیگری سیر میکند. فرصت را مغتنم میبینم که خودم را میهمان یکی از آن ساندویچ های خوشمزهاش کنم تا ببینم این همه تعریفی که شنیدهام درست است یا خیر.
الحق والانصاف هم طعم بینظیری دارد. تا کمی سرش خلوت میشود به سراغش میروم تا راز محبوبیتش و وفور مشتریهایش را بپرسم. به آسمان اشاره میکند و میگوید: «هرچه داریم از خداست.» میپرسم: روی شیشه نوشتید اگر پول نداشتید میهمان خدایی! آخر در این گرانی چطور بدون پول گرفتن امورات را میگذرانید؟ میگوید: خدا روزی رسان است دخترجان. نوشتیم میهمان خدایی! خدا خودش هم جورش میکند. میگویم: حالا که برخی مردم مسابقه ثروتاندوزی گذاشتهاند، شما چرا در این مسابقه فقط تماشگری میکنید؟ لبخندی میزند و میگوید: «آنها اشتباه متوجه بازی روزگار شدهاند. تا خداوند نخواهد برگی از درخت نمیافتد.»
بدون اغراق کاسب های خوشانصاف هستند که چراغ این دنیا را روشن نگه داشتهاند. این کاسب های خوش انصاف همان دست خدا بر روی زمین هستند که نمیگذارند بنده های خدا سر گرسنه بر بالین بگذارند. همان هایی که به سود و درآمد خود کمتر از رضایت و لبخند و دعای خیر مشتری توجه میکنند.
به سراغ یکی از جوانهای امروزی میرویم. تا از او هم کلیدواژه روزی حلال را جویا شویم. میگوید: «یکی از مهمترین شاخصههای هر صنف و فعالیتی روزی حلال است. پول در آوردن همیشه موضوع مهمی برای ما انسان هاست، اما اینکه منبع این پول از کجاست میتواند روی برکت آن تاثیر داشته باشد. شاید روزی حلال همان رونقی هست که به کسب و کارمان میافتد. یا همان کم نیاوردن آخر ماه است در حالی که خودت میدانی دیگر هرچه در چنته داشتی را رو کرده ای و طبیعتا نباید ته جیبت چیزی میماند، اما مانده!»
سراغ حلال و حرام غذاهای فست فودی را از این کاسب جوان و دریا دل میگیریم؛ میگوید: «حلال بودن جنبههای مختلفی در فست فودها و غذافروشیها دارد؛ نوع مرغ و گوشت و مواد اولیه در روزی ما تاثیر دارد. ما از مواد اولیه تازه و سالم استفاده میکنیم.
اصولا سبزیجات، کاهو و صیفیجات هر صبح از میوه و تره بار مرکزی برایمان میآید و مرغ و گوشت هم هر یک روز در میان از کشتار گاه تهیه میکنیم و از بهترین کیفیت مواد استفاده می کنیم، چرا که جدا از سوددهی و کیفیت وقتی جایی برای غذا فروشی باز کردید، یعنی آشپزخانه، تهیه غذا یا فست فود باشد، وقتی مواد با کیفیت عرضه میکنید طبیعتا طعم غذا هم بهتر میشود و جدا از ترفندهایی که آشپز هنگام آشپزی استفاده میکند باعث میشود طعم غذا به خاطر آن تازگی و کیفیت مواد اولیه افزایش پیدا کند و وقتی مشتری مصرف میکند صد درصد این موضوع را میفهمد و خود این موضوع باعث میشود مشتری دوباره بیاید و از شما خرید کند.
چون شما در هر خیابانی را نگاه کنید یکی، دوتا غذافروشی پیدا میکنید، پس این کار جدا از اینکه شما روزی و مال حلال به دست میآوری باعث میشود که مشتریهای بیشتری هم سمت شما بیاید. از او میپرسم مشتری ناراضی هم داشتهاند و چطور با او برخورد کردند، میگوید: مشتری ناراضی هم داشتیم. چند وقت پیش در دستگاه مرغ بریون مان. طبق روال مرغها را درست کرده بودیم اما یکی از یکی از مرغهای آخر سیخ کمی خشک شده بود، اما ظاهر مناسبی داشت. مشتری خریداری کرد اما نیم ساعت بعد با نصف مرغ برگشت و ناراضی بود که مرغ خشک شده و طعمش فرق کرده است. ما پس گرفتیم و مرغ دیگری دادیم. در غذا فروشی کیفیت حرف اول را میزد شما جدا از روزی حلال و برکتی که میتوانید با مواد اول با کیفیت در زندگی و جیب و سفره خودتان بیاورید از آن سمت مشتریتان را افزایش میدهید.
از این کاسب دهه هفتادی میخواهیم که خاطره ای از دیدن حاصل روزی حلال برایمان تعریف کند. میگوید: «هربار که کودکهای کار از ما غذا یا سیب زمینی یا آبی خواستند دست رد به سینه شان نزدیم. با اینکه آنها را بد عادت میکرد اما به آنها کمک کردیم. یا عزیزان رفتگری که شبها کار میکنند سعی میکنیم هرازچندوقت با یک وعده غذایی از زحمتشان تشکر کنیم. درست است میانگین یک وعده غذایی ۱۰۰ هزاتومان باشد اما برکتش به شما برمیگردد.
بعضا هم شده است که یک مشتری آمده گفته من پول ندارم غذا میخواهم ما هم به او غذا دادیم، اما یکی از مشتریهای همان لحظه آمد و پول غذای او را حساب کرده است.»
کاسبی و تجارت آداب و اصولی دارد که اگر درست رعایت شود و در آن بیشتر از سود به رضایت خدا و بنده خدا توجه شود، عرصه خوبی برای کسب روزی حلال است.
ازقدیم وندیم گفته اند دست دهنده محتاج نمی شه وروزی حلال برکت داره این برای من اثبات شده من زیاد مذهبی وخرافاتی نیستم ولی به انسانیت ووجدان ایمان دارم اگر حرام وحلالی رو بدونیم واسراف نکنیم خداوند جای حق نشسته وجواب خوبی همیشه خوبی هست وخداوند روزی رسانه