افشای یک راز شوم با گم شدن گردنبند طلا/ صیغه شدن زن 64 ساله با همسایه متاهل 38 ساله
در نهایت هم چند روز قبل پسر و دختر این خانم و یک مرد غریبه با من درگیر شدند و سه نفری کتکم زدند، البته همسرم هم در آن درگیری بود اما من اجازه ندادم او زیاد صدمه ببیند اما خودم به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفتم طوری که چند روز در بیمارستان بستری بودم و از مرگ نجات پیدا کردم.
اختلافات دو همسایه راز رابطه پنهانی زن ۶۴ ساله و مرد ۳۸ ساله را بر ملا کرد.
چندی پیش مردی ۳۸ ساله با مراجعه به شعبه ۸ بازپرسی دادسرای ویژه سرقت در شکایتی به بازپرس مرتضی رسولی گفت: من و همسرم در ساختمانی زندگی میکنیم که خانمی همسایه ما است و با وجود اینکه سن زیادی دارد رفت و آمدهای مشکوک او باعث اعتراض ما شده است.
چند بار موضوع را مطرح کردیم اما فایده نداشت و پس از آن به عناوین مختلف برای من و خانوادهام مزاحمت ایجاد میکنند. البته به ما نگفتهاند دلیل مزاحمتهای دایمیشان چیست اما حدس میزنیم به خاطر همان چند بار تذکری است که به آنها دادهایم.
این مرد ادامه داد: ما از این زن خواهش کرده بودیم که رفت آمدهایش را کنترل کند و آنقدر افراد متعدد در ساعات مختلف به خانهاش رفت و آمد نکنند که فایدهای نداشت.
در نهایت هم چند روز قبل پسر و دختر این خانم و یک مرد غریبه با من درگیر شدند و سه نفری کتکم زدند، البته همسرم هم در آن درگیری بود اما من اجازه ندادم او زیاد صدمه ببیند اما خودم به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفتم طوری که چند روز در بیمارستان بستری بودم و از مرگ نجات پیدا کردم.
این مرد به بازپرس ویژه سرقت گفت: بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم متوجه شدم گردنبند ۱۰۰ میلیونی همسرم سرقت شده و احتمال میدهیم که در آن درگیری و کش و قوس که همسرم را هول میدادند گردنبند را قاپیدهاند.
با طرح این ادعا بازپرس پرونده دستور تحقیقات بیشتر را صادر کرد و طرفین دیگر درگیری احضار شدند. زن ۶۴ ساله و پسر و دخترش در تحقیقات انجام شده شرکت در درگیری و کتک زدن مرد همسایه را پذیرفتند اما از مفقود شدن گردنبند همسر او اظهار بیاطلاعی کردند و گفتند همسایهشان به دلیل نامعلومی به آنها تهمت میزند.
پسر زن مسن به بازپرس پرونده گفت: دلیل این درگیری برای ما و احتمالا برای خود شاکی هم مشخص است، آنها پشت سر مادر ما حرف در آورده بودند که خانه فساد دارد.
البته به خود ما چیزی نگفتند و فقط مزاحمت ایجاد میکردند و این حرف را به همسایهها گفته بودند. ما خانواده آبرومندی هستیم. سر همین موضوع آن روز هم درگیر شدیم و او را کتک زدیم اما اصلا گردنبندی در کار نبود که پاره شود یا آن را سرقت کنیم.
در ادامه زن مسن پرده از یک راز برداشت و در اظهاراتش گفت: ما حدود ۷ سال است که با این خانواده همسایه هستیم و شوهرم چند سال قبل فوت کرد، رابطه ما با این خانواده از قبل فوت همسرم خوب بود و دو سال قبل شاکی پرونده که ما را متهم به سرقت کرده است به من پیشنهاد داد که با او ازدواج موقت کنم و من هم قبول کردم.
این زن ادامه داد: بعد از صیغه ۱۰ سکه بهار آزادی به عنوان مهریه برای من قرار دادیم و قرار شد او خرج زندگی من را هم بدهد. اما از شش ماه قبل رابطهاش را با من قطع کرد و وقتی پیگیری کردم گفت صیغه را باطل کنیم.
اوایل من مخالف بودم اما در نهایت موافقت کردم ولی وقتی ۱۰ سکه بهار آزادی را که مهریهام بود، مطالبه کردم شروع به تهمت و حرف درست کردن در مورد رفت و آمد من کرد.
در پی این اظهارات بررسیها ادامه یافت و در نهایت مشخص شد اصلا گردنبندی وجود نداشته که سرقتی انجام شود، به این ترتیب بار دیگر پرونده برای تحقیقات به اداره پلیس فرستاده شد.
ارسال نظر