اعترافات مردی که همسر و مادرزنش را کشت

مردی که همسر و مادرزنش را به قتل رسانده است از جزئیات قتل گفت .شب سه شنبه گذشته مردی از پشت فرمان خودروی نیسان آبی در بولوار رسالت مشهد پیاده شد و در حالی که قمه ای را در دست می فشرد پا به درون بنگاه املاک گذاشت.

اعترافات مردی که همسر و مادرزنش را کشت

مردی که همسر و مادرزنش را به قتل رسانده است از جزئیات قتل گفت .شب سه شنبه گذشته مردی از پشت فرمان خودروی نیسان آبی در بولوار رسالت مشهد پیاده شد و در حالی که قمه ای را در دست می فشرد پا به درون بنگاه املاک گذاشت. او بی درنگ به طرف دو زن ۲۴ و ۴۴ ساله (مادر و دختر) هجوم برد و آنان را با ضربات متعدد چاقو به قتل رساند و از محل گریخت. گزارش روزنامه خراسان حاکی است، با گزارش این حادثه به پلیس، گروه ویژه ای از کارآگاهان ورزیده اداره جنایی با دستورات ویژه سرهنگ کارآگاه جواد شفیع زاده عازم محل وقوع جنایت در خیابان قائم(عج) شدند و با راهنمایی های قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد تحقیقات گسترده ای را برای شناسایی و دستگیری متهم به قتل فراری آغاز کردند. آنان پس از ۲۰ ساعت تلاش در نهایت موفق شدند قاتل را هنگام بازگشت به مشهد دستگیر کنند. این مرد ۳۱ ساله بلافاصله به مقر انتظامی هدایت شد و در حضور قاضی دکتر صادق صفری به قتل همسر و مادرزنش اعتراف کرد.

این مرد  علت قتل را دخالتهای مادرزنش در زندگی خانوادگی اش عنوان کرد. متهم این پرونده جنایی که پس از 20 ساعت تلاش مداوم و رصدهای اطلاعاتی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی و با دستورات پی در پی قاضی ویژه قتل عمد مشهد در چنگ قانون گرفتار شد، روز گذشته در اولین جلسه بازپرسی به صراحت ارتکاب دو قتل را پذیرفت و از نفرت عجیب خود در حالی سخن گفت که مدعی بود اگر زودتر قصاص شود، مقتولان را در آن دنیا هم می کشد!

همسرم قصد طلاق داشت 

این مرد 31 ساله که مقابل میز عدالت ایستاده بود و به سوالات تخصصی قاضی دکتر صادق صفری پاسخ می داد، درباره ماجرای اختلاف خانوادگی وانگیزه خود از این جنایت وحشتناک گفت: در دوران مجردی با دایی «مهدیه» دوست بودم. این رفاقت و صمیمیت به جایی رسید که پیشنهاد کرد با خواهرزاده اش ازدواج کنم! من هم هشت سال قبل به خواستگاری رفتم و خیلی زود پای سفره عقد نشستم. زندگی من و همسرم خوب بود و مشکلی با یکدیگر نداشتیم اما دخالت های مادرزنم در رفتار و گفتار همسرم تاثیر می گذاشت تا حدی که حتی در نوع پوشش «مهدیه» نیز دخالت می کرد و او لباس هایی را می پوشید که من دوست نداشتم. این رفتارها به اندازه ای پیش رفت که دیگر همسرم بدون «چادر» از خانه بیرون می رفت. اختلافات ما روز به روز بیشتر می شد و من حتی برای جلوگیری از شدت این گونه اختلافات خانوادگی حدود شش سال قبل، حق طلاق را به همسرم واگذار کردم اما  در حالی که سه فرزند خردسال داشتیم، باز هم «مهدیه» دست بردار نبود و موضوع «طلاق» را پیگیری می کرد. در این شرایط سند خانه ای را که در آن زندگی می کردیم به نام همسرم ثبت کردم تا دست از «طلاق» بردارد و به زندگی برگردد ولی باز هم فایده ای نداشت. او وکیل گرفته بود و می خواست مرا به زندان بیندازد! متهم به قتل ادامه داد: او در پی این بود که نه تنها طلاق و خانه را بگیرد بلکه ادعا می کرد فرزندانم را نیز خودش بزرگ می کند و به طور قانونی حضانت آن ها را عهده دار می شود!

در این شرایط بود که دیگر اعصابم خرد شد. مدام با خودم فکر می کردم چطور می توانم این مادر و دختر را نابود کنم. چرا که آن ها روزگارم را سیاه کرده بودند و من خیلی رنج و عذاب می کشیدم.

کینه داشتم 

«حمید-ص» که هیچ گونه آثار پشیمانی در چهره اش دیده نمی شد و لبخند زنان جنایت فجیع خود را بازگو می کرد، در ادامه اعترافات تکان دهنده اش افزود: کار به جایی رسید که دیگر شب ها تمرین چاقو زنی می کردم. دسته چاقو را در دست می فشردم و با تصور این که همسر و مادرزنم مقابلم ایستاده اند، ضربات چاقو را بر پیکرشان فرود می آوردم! کینه و نفرت عجیبی سراسر وجودم را فرا گرفته بود و من حتی نحوه گرفتن دسته چاقو در دستم را هم تمرین می کردم چرا که آزار و اذیت های آنان دیگر برایم قابل تحمل نبود. مادر زنم بعد از طلاق از شوهرش با مرد پولداری ازدواج کرده بود و هر بار که همسرم از خانه قهر می کرد او را با خود به رستوران و تفریح می برد. یک بار وقتی به دلیل همین رفتارها گلویش را گرفتم و محکم فشار دادم تا حجابش را به درستی رعایت کند، نه تنها به حرفم گوش نکرد و به لجبازی با من پرداخت بلکه به خانه مادرش رفت و از من شکایت کرد. با وجود همه این ناراحتی ها، باز هم دوست داشتم به سر خانه و زندگی خودش بازگردد. حتی بعدازظهر شبی که آن ها را کشتم به او پیام دادم که به خاطر بچه ها و خدا سر زندگی بازگردد ولی هر چه التماس می کردم جواب نمی داد چرا که همان لحظه در بنگاه املاک بود و قصد داشت خانه ای را که به نامش سند زده بودم به مادرش واگذار کند! این گونه بود که دیگر عصبانی شدم و آن ها را در بنگاه املاک به قتل رساندم.

 چاقو را از کجا تهیه کردی؟ آن را قبلا از پنجراه پایین خیابان خریده بودم. کارد بزرگی بود که تیغه آن به حدود 25 سانتی متر می رسید.

 چه کسی به شما اطلاع داد که همسرت قصد واگذاری منزل را دارد؟

به متصدی یکی از بنگاه های اطراف سپرده بودم. او مرا می شناخت. البته از نیت من برای کشتن آن ها خبر نداشت. فقط با من تماس گرفت و موضوع معامله ملک در یک بنگاه دیگر را خبر داد.

 چاقو را به چه منظوری خریدی؟ فقط برای کشتن آن ها!

 با کسی هم درباره قتل همسر و مادرزنت مشورت کردی؟ نه! خودم به تنهایی تصمیم گرفتم.

 آیا قبل از آن که به قصد قتل حرکت کنی، دارو یا موادمخدر مصرف کرده بودی؟

نه! من اهل این حرف ها نیستم. همان طور که گفتم قبل از قتل به همسرم پیام دادم که بیاید با هم زندگی کنیم!

 با تصمیم قبلی آن ها را کشتی؟ بله! قصد قتل هر دو نفر آن ها را داشتم چرا که عامل اصلی مادر زنم بود و همسرم فقط به حرف های مادرش گوش می داد.

 سابقه بیماری های اعصاب و روان هم دارید؟ نه!

 چرا سعی نکردی مشکلات خانوادگی را از طریق دیگری حل کنی؟ هیچ راه دیگری به ذهنم نمی رسید. آن ها خیلی مرا اذیت می کردند و من هم کاری از دستم ساخته نبود.

 حرف دیگری داری؟ فقط می خواهم زودتر قصاص شوم تا به آن دنیا بروم ودوباره همسر و مادرزنم را بکشم! من به قصد کشتن آن ها به بنگاه املاک رفتم و بدون آن که حرفی بزنم ضربات چاقو را بر پیکرشان فرود آوردم. به پدرم هم بگویید رضایت ندهد! همسرم و مادرزنم با من لجبازی می کردند و به دنبال اذیت کردن من بودند! زنم در حق من نامردی کرد وگرنه آن خانه ارزشی نداشت چرا که من خودم آن را به نام او ثبت کرده بود!

 

 

دیگر رسانه ها

کدخبر: 29693

ارسال نظر