استوری های اینستاگرام زن بلاگر ،مرد عاشق را به دادگاه کشاند
او مدام در اینستاگرام است و این موضوع حال مرا بد میکند. وقتی اعتراض میکنم، می گوید من از اینستاگرام پول در میآورم اما من نیازی به پول او ندارم.
زن بلاگر که 6 ماه پس از ازدواج با مرد مورد علاقهاش به بنبست رسیده بود برای جدایی راهی دادگاه خانواده شد.
اواسط پاییز بود اما سرمای خشک و سوزناک هوا زمستان را یادآوری میکرد و این سردی در چهره و رفتار زوجهایی که برای جدایی به دادگاه خانواده آمده بودند بیشتر نمایان بود. در میان دهها زوجی که آن روز در دادگاه بودند حرکات عجیب زن جوانی که مدام در حال سلفی گرفتن بود بیشتر خودنمایی و جلب توجه میکرد. برایم عجیب بود که چرا در چنین شرایطی در حال عکس گرفتن است. در همان موقع شوهرش به او تذکر داد تا گوشی تلفنش را کنار بگذارد.
وقتی زوج جوان رو به روی قاضی نشستند، نوید گفت: جناب قاضی اجازه دهید من برایتان توضیح بدهم که مشکل ما از کجا شروع شد. ما در فضای مجازی باهم آشنا شدیم من از نوشتهها و عکسهای صبا خوشم آمده بود و توجه مرا خیلی جلب میکرد البته که من خودم دستی در عکاسی و نوشتن داشتم همین باعث شد که فکر کنم نیمه گمشده خودم را پیدا کرده ام. دل به دریا زدم و گفتم دوست دارم باهم آشنا شویم و قرار بگذاریم تا هم را ببینیم. او هم پذیرفت و حدود یک ماه باهم ارتباط داشتیم تا اینکه از او خواستگاری کردم و او هم جواب مثبت داد.
در این موقع صبا گفت: آقای قاضی نوید در همان فضای مجازی از من خواستگاری کرد و این کار باعث شد من کلی فالوور جذب کنم. راستش را بخواهید من همیشه آرزو داشتم یک بلاگر معروف بشوم و فالوورهای زیادی داشته باشم و از این راه پول در بیاورم اما آن چیزی که فکر میکردم نشد. من با مخالفت خانوادهام با نوید ازدواج کردم. الان حدود ۶ ماه است که باهم زیر یک سقف زندگی میکنیم البته بیشتر دعوا میکنیم. از رفتارش معلوم است که نسبت به من سرد شده و دیگر توجهی به من ندارد.
نوید با شنیدن حرفهای همسرش با اعتراض گفت: جناب قاضی صبا اشتباه میکند. این خودش است که به خاطر وقت گذرانی در فضای مجازی و استوری گرفتن در کافهها و رستورانهای شهر به من توجهی ندارد. او مدام در اینستاگرام است و این موضوع حال مرا بد میکند. وقتی اعتراض میکنم، می گوید من از اینستاگرام پول در میآورم اما من نیازی به پول او ندارم.
زن جوان با عصبانیت گفت: مشکل تو پول درآوردن من نیست تو به من بدبین شدهای درحالی که ممکن است خودت روابط پنهانی داشته باشی و میخواهی به من تهمت بزنی.
نوید کمی آب خورد و وقتی کمی آرامتر شد، گفت: باور کنید من دوست داشتم زندگی را با عشق شروع کنم. زندگیام بر پایه تعامل و بر پایه احترام باشد، اما صبا غرق در دنیای اینستاگرام شد. بهطوری که تا دیر وقت با افرادی که من نمیشناختم در حال تهیه کلیپ بود و وقتی من معترض میشدم، میگفت به تو ربطی ندارد. من هم به ناچار با دوستانم وقت میگذرانم تا از دعوا جلوگیری کنم.قاضی رو به صبا کرد و گفت: چه توضیحی دارید؟
صبا گفت: من درگیر فضای مجازی شدم و الان نمیتونم از این فضا دور بشم من کلی طرفدار دارم که اگر یک روز استوری نزارم کلی بهم پیام میدن و جویای حال من میشن اما نوید اصلاً به من توجهی ندارد.
من الان بهعنوان یک بلاگر موفق شناخته میشم و شوهرم به من حسادت میکند. من حاضرم طلاق بگیرم اما از بلاگری دست نمیکشم.
قاضی با تعجب گفت: شما زندگی مشترک را به شوخی گرفتهاید بدون توجه به ماهیت زندگی مشترک اساس زندگی خود را بر نظر دیگران قرار داده و این اشتباه است. شما باید دو ماه مداوم به کلاسهای مشاوره بروید اگر کلاسهای مشاوره نتیجه خوبی نداشت آن وقت حکم به طلاق را صادر میکنم. الان هم بیایید این صورتجلسه را امضا کنید و بیش از این درگیر فضای مجازی نشوید. فضای مجازی با دنیای حقیقی و واقعیتهای موجود در جامعه و زندگی خیلی فرق دارد...
اواسط پاییز بود اما سرمای خشک و سوزناک هوا زمستان را یادآوری میکرد و این سردی در چهره و رفتار زوجهایی که برای جدایی به دادگاه خانواده آمده بودند بیشتر نمایان بود. در میان دهها زوجی که آن روز در دادگاه بودند حرکات عجیب زن جوانی که مدام در حال سلفی گرفتن بود بیشتر خودنمایی و جلب توجه میکرد. برایم عجیب بود که چرا در چنین شرایطی در حال عکس گرفتن است. در همان موقع شوهرش به او تذکر داد تا گوشی تلفنش را کنار بگذارد.
وقتی زوج جوان رو به روی قاضی نشستند، نوید گفت: جناب قاضی اجازه دهید من برایتان توضیح بدهم که مشکل ما از کجا شروع شد. ما در فضای مجازی باهم آشنا شدیم من از نوشتهها و عکسهای صبا خوشم آمده بود و توجه مرا خیلی جلب میکرد البته که من خودم دستی در عکاسی و نوشتن داشتم همین باعث شد که فکر کنم نیمه گمشده خودم را پیدا کرده ام. دل به دریا زدم و گفتم دوست دارم باهم آشنا شویم و قرار بگذاریم تا هم را ببینیم. او هم پذیرفت و حدود یک ماه باهم ارتباط داشتیم تا اینکه از او خواستگاری کردم و او هم جواب مثبت داد.
در این موقع صبا گفت: آقای قاضی نوید در همان فضای مجازی از من خواستگاری کرد و این کار باعث شد من کلی فالوور جذب کنم. راستش را بخواهید من همیشه آرزو داشتم یک بلاگر معروف بشوم و فالوورهای زیادی داشته باشم و از این راه پول در بیاورم اما آن چیزی که فکر میکردم نشد. من با مخالفت خانوادهام با نوید ازدواج کردم. الان حدود ۶ ماه است که باهم زیر یک سقف زندگی میکنیم البته بیشتر دعوا میکنیم. از رفتارش معلوم است که نسبت به من سرد شده و دیگر توجهی به من ندارد.
نوید با شنیدن حرفهای همسرش با اعتراض گفت: جناب قاضی صبا اشتباه میکند. این خودش است که به خاطر وقت گذرانی در فضای مجازی و استوری گرفتن در کافهها و رستورانهای شهر به من توجهی ندارد. او مدام در اینستاگرام است و این موضوع حال مرا بد میکند. وقتی اعتراض میکنم، می گوید من از اینستاگرام پول در میآورم اما من نیازی به پول او ندارم.
زن جوان با عصبانیت گفت: مشکل تو پول درآوردن من نیست تو به من بدبین شدهای درحالی که ممکن است خودت روابط پنهانی داشته باشی و میخواهی به من تهمت بزنی.
نوید کمی آب خورد و وقتی کمی آرامتر شد، گفت: باور کنید من دوست داشتم زندگی را با عشق شروع کنم. زندگیام بر پایه تعامل و بر پایه احترام باشد، اما صبا غرق در دنیای اینستاگرام شد. بهطوری که تا دیر وقت با افرادی که من نمیشناختم در حال تهیه کلیپ بود و وقتی من معترض میشدم، میگفت به تو ربطی ندارد. من هم به ناچار با دوستانم وقت میگذرانم تا از دعوا جلوگیری کنم.قاضی رو به صبا کرد و گفت: چه توضیحی دارید؟
صبا گفت: من درگیر فضای مجازی شدم و الان نمیتونم از این فضا دور بشم من کلی طرفدار دارم که اگر یک روز استوری نزارم کلی بهم پیام میدن و جویای حال من میشن اما نوید اصلاً به من توجهی ندارد.
من الان بهعنوان یک بلاگر موفق شناخته میشم و شوهرم به من حسادت میکند. من حاضرم طلاق بگیرم اما از بلاگری دست نمیکشم.
قاضی با تعجب گفت: شما زندگی مشترک را به شوخی گرفتهاید بدون توجه به ماهیت زندگی مشترک اساس زندگی خود را بر نظر دیگران قرار داده و این اشتباه است. شما باید دو ماه مداوم به کلاسهای مشاوره بروید اگر کلاسهای مشاوره نتیجه خوبی نداشت آن وقت حکم به طلاق را صادر میکنم. الان هم بیایید این صورتجلسه را امضا کنید و بیش از این درگیر فضای مجازی نشوید. فضای مجازی با دنیای حقیقی و واقعیتهای موجود در جامعه و زندگی خیلی فرق دارد...
منبع:
روزنامه ایران
ارسال نظر