قتل پدر به دست پسر در تهران/ میخواستم مسلمان شوم، پدرم اجازه نمیداد
میخواستم مسلمان شوم و پدرم اجازه نمیداد. آنقدر با خواسته قلبی من مخالفت کرد تا درگیری همیشگی ما منجر به ضرب و جرح و در نهایت قتل او شد.
متهم انگیزه خود را از قتل پدرش بدرفتاری و تحقیر کردن عنوان کرده بود در مراحل بعدی بازجویی گفت: روز حادثه دوباره با هم بحث کردیم. او اصرار داشت باید مطابق فرقه انحرافی او رفتار کنم و من هم، چون میدانستم اساس آن فرقه دروغ و ناراستی است زیر بار نرفتم. بارها گفته بودم نمیخواهم معتقد به فرقه انحرافی او باشم و میخواهم مسلمان شوم، اما پدرم مخالفت جدی میکرد و روبهرویم میایستاد تا اینکه بحثمان به درگیری کشید و من هم از شدت عصبانیت چند ضربه چاقو به او زدم و از خانه بیرون رفتم.
پسر جوانی که متهم است به دنبال اختلاف شدید و قدیمی با پدرش او را با ضربات چاقو به قتل رسانده در حالی محاکمه شد که خواهرانش خواهان قصاص وی شدند.
رسیدگی به این پرونده از تیر سال ۹۸ با گزارش یک درگیری مرگبار خانوادگی در شرق تهران آغاز شد. زن میانسال که با پلیس تماس گرفته بود، گفت: پسرم نادر با پدرش درگیر شده و با ضربات چاقو او را مجروح کرده است.
با این گزارش، مأموران بلافاصله به محل درگیری اعزام شدند و مشخص شد مرد ۷۰ ساله بر اثر شدت جراحات وارده و خونریزی شدید جان باخته و پسر ۳۰ سالهاش پس از درگیری متواری شده است.
در ادامه جسد مقتول با دستور قضایی به پزشکی قانونی انتقال داده شد و مأموران ردیابی و بازداشت نادر را در دستور کارشان قرار دادند و موفق شدند خیلی زود وی را دستگیر کنند.
نادر پس از انتقال به اداره آگاهی در ابتدا منکر قتل پدرش شد و سعی داشت با گمراه کردن مأموران خودش را تبرئه کند، اما وقتی دید مدارک و شهادت مادرش اتهام او را اثبات میکند ناچار به اعتراف شد و گفت: چند سالی بود با پدرم درگیر بودم. او مدام تحقیرم میکرد. به خاطر اینکه با اعتقادات فرقهای او مخالف بودم همیشه به من توهین میکرد و پیش دوست و فامیل و آشنا مرا بیاعتبار میکرد حتی یک بار قصد داشت خفهام کند و جانم را بگیرد.
در حالی که متهم انگیزه خود را از قتل پدرش بدرفتاری و تحقیر کردن عنوان کرده بود در مراحل بعدی بازجویی گفت: روز حادثه دوباره با هم بحث کردیم. او اصرار داشت باید مطابق فرقه انحرافی او رفتار کنم و من هم، چون میدانستم اساس آن فرقه دروغ و ناراستی است زیر بار نرفتم. بارها گفته بودم نمیخواهم معتقد به فرقه انحرافی او باشم و میخواهم مسلمان شوم، اما پدرم مخالفت جدی میکرد و روبهرویم میایستاد تا اینکه بحثمان به درگیری کشید و من هم از شدت عصبانیت چند ضربه چاقو به او زدم و از خانه بیرون رفتم.
از آنجایی که متهم در اظهاراتش به موضوعات مختلفی اشاره کرده بود و مأموران احتمال میدادند او در اعترافاتش ضد و نقیض گویی دارد با دستور قضایی وی را برای معاینات روانی به پزشکی قانونی معرفی کردند و کارشناسان این سازمان هم پس از معاینات لازم در گزارشی اعلام کردند: «نادر به اختلالات روانی مبتلا است و بررسی پزشکان نشان میدهد او در حین ارتکاب جرم مسئول اعمال خود نبوده است.»
پس از اعلام این گزارش، اولیایدم به آن اعتراض کردند و متهم برای انجام آزمایشهای دقیقتر به کمیسیون ۵ نفره پزشکی قانونی معرفی شد و اعضای این کمیسیون پس از بررسیهای لازم اعلام کردند: «نادر به بیماری روانی مبتلا است و برای مداوا باید در بیمارستان روانی بستری شود و تحت مداوا قرار گیرد.»
بدینترتیب وی تحت درمان قرار گرفت و چند ماه بعد پزشکان بیمارستان اعلام کردند متهم به بهبودی نسبی رسیده و میتواند ترخیص شود. به این ترتیب پرونده تکمیل و برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه وکیل اولیایدم از طرف دو دختر مقتول به جایگاه رفت و عنوان کرد: موکلان من درخواست قصاص برادرشان را دارند و حاضر به مصالحه نیستند.
بعد از آن مادر متهم به جایگاه رفت و گفت: همسرم مشکلات روانی داشت و رفتارش با فرزندانم خوب نبود و نادر درست میگوید پدرش با او بدرفتاری میکرد.
در ادامه متهم به جایگاه رفت و با تکرار اظهاراتش گفت: من در زمان بازجویی هم گفتم. میخواستم مسلمان شوم و پدرم اجازه نمیداد. آنقدر با خواسته قلبی من مخالفت کرد تا درگیری همیشگی ما منجر به ضرب و جرح و در نهایت قتل او شد. باور کنید قصدی برای کشتن پدرم نداشتم، آن روز حالم خوب نبود به همین خاطر چیزی به خاطر نمیآورم. حتی نمیدانم چند ضربه چاقو زدم و محل اصابت چاقو کجا بود.
نادر در جواب این پرسش که چرا در اظهاراتت دو انگیزه را برای قتل مطرح کردی گفت: همانطور که گفتم هم بدرفتاری میکرد و هم اختلافات دینی داشتیم.
قاضی پرسید: حالا که اینقدر تمایل به مسلمان شدن داشتی میتوانی نماز بخوانی؟
متهم جواب داد: آن زمان بلد نبودم، اما حالا بلدم و در زندان هم همیشه در نماز جماعت شرکت میکنم.
نادر در جواب این پرسش قاضی که آیا مشکل روانی داری گفت: خیر. آن زمان هم گفتم که مشکلی ندارم، اما با اصرار پزشکان به بیمارستان روانی منتقل شدم و در آنجا هم داروهایی به من میدادند که اصلاً حال خوبی نداشتم، اما حالا حالم بهتر شده است. در این چند ماه که حالم بهتر شده خیلی سعی کردم با خواهرانم تماس بگیرم و رضایتشان را جلب کنم، اما موفق نشدم.
پس از اظهارات متهم، وکیل او به جایگاه رفت و گفت: با توجه به مدارک پزشکی موکلم که خلاصهای از آن را طی صورتجلسهای به هیأت قضایی دادهام، از ۶ سال قبل مبتلا به بیماری روانی بوده است بنابراین از شما میخواهم هنگام صدور حکم این موضوع را در نظر داشته باشید.
ضمن اینکه در گزارش پزشکی قانونی هم به صراحت آمده که موکلم در زمان ارتکاب جرم مسئول اعمال خود نبوده است. پس از پایان اظهارات وکیل متهم، قضات برای صدور حکم وارد شور شدند.
ارسال نظر