کلکسیونر جیب بر به دام افتاد | عاقبت شوم ازدواج دختر ۱۷ ساله با مرد قاچاقچی
زن جوان کلکسیونی از جرائم مختلف دارد و این بار او را به اتهام فروش دستهچکهای سرقتی در فضای مجازی دستگیر کردهاند.
جوان: مأموران پلیس، زن جوانی را به اتهام فروش دستهچکهای سرقتی در فضای مجازی دستگیر کردند که کلکسیونی از جرائم در پروندهاش ثبت است. متهم مدعی است به خاطر ازدواج اجباری با مرد قاچاقفروش در دوران نوجوانی جیببریهای سریالیاش را شروع کرده بود.
مهرماه امسال مردی در تهران به اداره پلیس رفت و از زن کلاهبرداری به اتهام فروش دستهچک جعلی شکایت کرد.
وی در توضیح ماجرا گفت: «چند روز قبل میخواستم خودروی اقساطی بخرم و نیاز به تعدادی چک داشتم تا به فروشنده خودرو بدهم. از تعدادی دوستان و بستگانم خواستم به من چک بدهند، اما هیچ کدام دسته چک نداشتند و بعضی هم تعداد برگهای چکشان کم بود. در این چند روز به دنبال چند برگ چک بودم تا اینکه یکی از دوستانم گفت افرادی هستند در سایت دیوار و فضای مجازی دستهچک میفروشند. در فضای مجازی و سایت دیوار به جستوجو پرداختم و در نهایت هم با چند آگهی روبهرو شدم که به صورت تکبرگ و همچنین در دستههای ۱۰ تا ۵۰ برگی آگهی فروش داده بودند. همه نوشته بودند دستهچکها تضمینی است و حاضرند به افرادی بفروشند که برای ضمانت یا خرید اقساطی نیاز به چک دارند. یکی از فروشندگانی که من با او تماس گرفتم، زن جوانی بود و وقتی درخواستم را گفتم، به من قول داد در کوتاهترین زمان ممکن برایم دستهچک فراهم کند. او یک روز بعد تماس گرفت و گفت دستهچک آماده است و از من آدرس خواست و با یک پیک دستهچک را امضا شده برایم فرستاد و من هم هزینهاش را که مبلغ ۱۵ میلیون تومان بود به پیک دادم و دستهچک را تحویل گرفتم، اما وقتی دستهچک را به نمایشگاه خودرو بردم و آنها از بانک استعلام گرفتند متوجه شدم دستهچک سرقتی است و زن جوان از من کلاهبرداری کرده است.»
با طرح این شکایت، قاضی تقیزاده، بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت پرونده را برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار داد. مأموران در نخستین گام با شکایتهای مشابهی روبهرو شدند که همه شاکیان مدعی بودند دستهچکهایی را از زن جوانی خریدهاند که در فضای مجازی آگهی فروش داده بود. بررسیها نشان داد تمامی دستهچکها سرقتی بوده و سارقان هنگام سرقت منازل یا سرقت لوازم داخل خودرو و کیفقاپی آن را به دست آورده و بعد در فضای مجازی برای فروش آگهی دادهاند. همچنین مشخص شد تعدادی از دستهچکها هم متعلق به افرادی است که فوت کردهاند، اما خانوادههایشان دستهچکهای آنها را باطل نکردهاند.
دام مأموران
درحالیکه هر روز بر تعداد شاکیان افزوده میشد، مأموران پلیس به یکی از شاکیان آموزش داد تا برای خرید دستهچک با فروشنده قرار صوری بگذارد. بدین ترتیب متهم به دام پلیس افتاد. متهم پس از انتقال به اداره پلیس به فروش دستهچکهای سرقتی با همدستی زن و شوهر سابقهداری اعتراف کرد. همزمان با تحقیقات از متهم، مأموران در تلاشند دو همدست او را بازداشت کنند.
گفتگو با متهم
*مهستی سابقه داری؟
بله، سابقه زیاد دارم و از دوران نوجوانی پایم به زندان باز شد و الان هم که ادامه دارد. البته ابتدا جیببری میکردم، اما چند ماه قبل شیوه سرقتم را تغییر دادم.
*چی شد که از دوران نوجوانی تصمیم گرفتی جیببری کنی؟
از بدبختی و بیپولی. ۱۷ سالم بود که خانوادهام به زور مرا پای سفره عقد نشاندند و با مردی ازدواج کردم که خیلی زود فهمیدم معتاد و قاچاقفروش است. دو سالی از زندگی ما گذشته بود که شوهرم به اتهام نگهداری مواد مخدر به زندان افتاد و قاضی هم او را به ۲۰ سال حبس محکوم کرد. زندگیام تباه شده بود، به همین دلیل غیابی طلاق گرفتم، اما جایی را برای زندگی نداشتم، چون خانوادهام وضع مالی خوبی نداشتند و نمیتوانستم پیش آنها برگردم. به همین دلیل در پارک و خیابان گلفروشی و گدایی میکردم و فال میگرفتم تا اینکه با مردی آشنا شدم. او گفت کار نان و آبداری برای من سراغ دارد و بعد فهمیدم چند زن جوان برای او جیببری میکنند. او رئیس باند است. آنها به من آموزش جیببری دادند و من هم سرقتهایم را آغاز کردم، اما در سومین جیببری، چون حرفهای نبودم، دستم لرزید و به دام افتادم.
*چرا از جیببری به فروش دستهچک سرقتی رو آوردی؟
من کلکسیونی از جرائم در پروندهام ثبت شده است. مدتی با باند جیببرها کار کردم، اما بعد تصمیم گرفتم برای خودم کار کنم و آنچه سرقت میکنم برای خودم بماند. چند باری به جرم جیببری و سرقتهای دیگر به زندان افتادم و آخرین بار دو سال قبل وقتی دستگیر شدم با زن جوانی همسلول شدم که به اتهام سرقت منزل و لوازم داخل خودرو همراه شوهرش دستگیر شده بود. او گفت قرار است با شوهرش شیوه سرقتشان را تغییر دهند. همسلولیام گفت او و شوهرش از سرقت منزل و لوازم داخل خودرو خسته شدهاند و میخواهند پس از آزادی اینبار دستهچکهای سرقتی بفروشند. او به من پیشنهاد داد با آنها همکاری کنم و من هم قبول کردم.
*از کی آغاز کردید؟
من و همسلولیام تابستان امسال آزاد شدیم و مدتی بعد هم شوهرش از زندان آزاد شد. شوهرش حرفهای بود و دستهچکهای سرقتی را از سارقان منزل، کیفقاپان و سارقان لوازم داخل خودرو که دوستانش بودند به قیمت پایینی میخرید و من و همسرش از اواخر تابستان شروع به فروش دستهچکها کردیم.
*آنها را به چه قیمتی میفروختید؟
بستگی به خریدار داشت و اینکه چه تعداد برگچک نیاز داشت. معمولاً از یک میلیون تا ۷۰ میلیون تومان دستهچک سرقتی فروختم.
ارسال نظر