بی‌جنبه بود، زود مرد | عصبانی شدم

مردی 32‌ساله به نام سعید چند هفته قبل به اتهام قتل شوهر‌‌خواهرش در خراسان بازداشت شد. او یک پرونده اتهامی قتل هم در تهران دارد؛ به‌ همین‌ دلیل به تهران منتقل شد و پرونده‌اش در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران مورد بررسی قرار گرفت. این مرد که سال‌هاست جدا از همسر و فرزندش زندگی می‌کند، در گفت‌و‌گو با خبرنگار ما درباره زندگی سختی که داشته و او را تبدیل به یک قاتل کرده، توضیح داده است.

بی‌جنبه بود، زود مرد | عصبانی شدم

روزنامه شرق نوشت: مردی ۳۲‌ساله به نام سعید چند هفته قبل به اتهام قتل شوهر‌‌خواهرش در خراسان بازداشت شد. او یک پرونده اتهامی قتل هم در تهران دارد؛ به‌ همین‌ دلیل به تهران منتقل شد و پرونده‌اش در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری استان تهران مورد بررسی قرار گرفت. این مرد که سال‌هاست جدا از همسر و فرزندش زندگی می‌کند، در گفت‌و‌گو با خبرنگار ما درباره زندگی سختی که داشته و او را تبدیل به یک قاتل کرده، توضیح داده است.

 شما متهم به دو فقره قتل هستید؛ چرا این کار را کردید؟

قتلی که می‌گویند در تهران اتفاق افتاده کار من نیست و قبلا هم تبرئه شدم؛ اصلا جسدی وجود ندارد، من نمی‌دانم چرا آن را به من نسبت دادند. اما قتلی را که در خراسان بود، قبول دارم. مقتول شوهرخواهرم بود.

 چه مشکلی با مقتول داشتی؟

خیلی آدم خوبی بود، من را دکتر می‌برد، برایم غذا درست می‌کرد و حتی برایم کار پیدا کرده بود و من را در خانه‌اش راه داده بود؛ ولی من را عصبانی کرد و با دسته هاون به سرش زدم.

 چه اتفاقی افتاد که عصبانی شدی؟

گفت در کارهایش دخالت نکنم، بعد هم چند حرف ناجور به من زد.

 مگر نمی‌گویی مقتول آدم خوبی بود، چرا موضوع را مسالمت‌آمیز حل نکردی؟

یک لحظه سیم‌هایم قاطی شد، دیگر نفهمیدم و با هاون به سرش زدم. او هم بی‌جنبه بود، زود مرد.

 گفتی مقتول تو را دکتر می‌برد؛ چه مشکلی داری؟

سیم‌هایم قاطی می‌شود. اعصابم خراب است. من را مدتی در بیمارستان بستری کرد و بعد که بهتر شدم به خانه‌اش برد.

 یعنی بیماری اعصاب و روان داری؟ پزشکی قانونی بررسی کرده است؟

بله‌. تأیید کرده که من مریض هستم.

 همسر و فرزند داری؟

یک دختر دارم اما از زنم جدا شدم و دخترم با مادرش زندگی می‌کند. دخترم 9‌ساله است. البته همدیگر را خیلی دوست داریم، او خیلی بچه خوبی است. خیلی با هم بازی می‌کنیم.

  تا به حال شده از دست دخترت هم عصبانی شوی؟

نه هیچ وقت. او اصلا من را اذیت نمی‌کند؛ ولی زنم من را اذیت می‌کرد. دخترم هم به او می‌گفت کاری نکن بابا عصبانی شود اما خب زنم من را عصبانی می‌کرد.

 هزینه‌های زندگی دخترت چطور تأمین می‌شود؟

من کار می‌کنم و پول به او می‌دهم. اصلا برای اینکه در خراسان قوم و خویش دارم و می‌توانستم کار پیدا کنم به آنجا رفتم، کار می‌کردم و پول می‌فرستادم.

 چطور دستگیر شدی؟

خودم را تسلیم کردم. وقتی کمی حالم بهتر شد، خودم را به پلیس معرفی کردم. البته سر و وضعم را مرتب کردم و بعد خودم را به مأموران معرفی کردم که مبادا بگویند این آدم کثیف و نامرتب است. همیشه زنم به‌خاطر نامرتبی از من ایراد می‌گرفت.

 فکر می‌کنی بتوانی از اولیای دم رضایت بگیری؟

نمی‌دانم فعلا که کاری نکردم. شاید از فامیل کسی برای رضایت برود. فعلا گفته‌اند من باید داروهایم را بخورم تا بهتر شوم.

 

دیگر رسانه ها

کدخبر: 6961

ارسال نظر