مردان رفیق بازترند یا زنان؟ تفاوتهای دوستی زن و مرد
دوستی خانمها معمولا بر اساس صمیمت و ارتباط عاطفی شکل میگیرد و رشد میکند. خانمها خیلی دوست دارند درباره احساسات خود حرف بزنند، صمیمانه یکدیگر را بغل کنند، رودرروی هم باشند، تماس چشمی برقرار کنند و ارتباط احساسی کامل داشته باشند.
تصور کنید شوهرتان سر میز شام خبر جداشدن یکی از دوستانش را به شما میدهد. شما دوست دارید جزئیات بیشتری بدانید؛ چرا این اتفاق افتاده؟ کی از هم جدا شدهاند؟ اکنون چه میکنند؟ اما همسرتان با بیتفاوتی شانه بالا میاندازد و میگوید از جزئیات ماجرا خبر ندارد. پیش خودتان میگویید اگر چنین اتفاقی برای یکی از دوستان خودتان افتاده بود، حتما ته و توی ماجرا را درمیآوردید. این مثال تصویر کاملی از تفاوت دوستی زنان و مردان را برای ما ترسیم میکند. همراه ما باشید تا بیشتر درباره این مسئله صحبت کنیم.
دوستی خانمها معمولا بر اساس صمیمت و ارتباط عاطفی شکل میگیرد و رشد میکند. خانمها خیلی دوست دارند درباره احساسات خود حرف بزنند، صمیمانه یکدیگر را بغل کنند، رودرروی هم باشند، تماس چشمی برقرار کنند و ارتباط احساسی کامل داشته باشند.
تاکنون پژوهشهای مختلف بارها اهمیت دوستی زنان را تأیید کردهاند. یکی از این پژوهشهای معتبر نشان داد زنان در مراحل اولیه سرطان سینه اگر دوستان زن زیادی نداشته باشند، ۴ برابر بیشتر در معرض خطر مرگ خواهند بود و زنانی که در مراحل اولیه بیماری با دوستان بیشتری در ارتباط هستند، احتمال بقای بیشتری دارند. بهنظرتان علتش چیست؟
زنها راحتتر به هم تکیه میکنند، راحتتر نصحیت میکنند و میپذیرند، روی شانه دوستشان گریه میکنند، اسرارشان را با هم در میان می گذارند و آنها را حفظ میکنند، عزتنفس دوست خود را بالا میبرند و برای هم گوش شنوا هستند. همه اینها در کنار هزاران مزیت دیگر باعث میشود دوستی زنانه محکم و امیدبخش زندگی هر زنی باشد.
روابط صمیمانه در بدن خانمها هورمون اکسیتوسین تولید میکند که به آن هورمون پیوند یا عشق هم میگویند. اما میدانستید استرس هم در خانمها اکسیتوسین تولید میکند؟ یعنی پاسخ طبیعی آنان در مواجهه با شرایط استرسزا، اهمیتدادن و همراهی است. حتی برخی معتقدند اکسیتوسین دلیل اصلی غریزه مادری زنان است. در نتیجه دوستیهای زنان هم کاملا از جنس صمیمت و ارتباط عاطفی است.
سبک و سیاق دوستیهای مردانه
روابط دوستانه مردان بیشتر جنبه تعاملی دارد. مردان ذاتا به روابطی تمایل دارند که بیشتر مبتنی بر فعالیتهای مشترک مثل بازی و سرگرمیاند تا روابط صمیمی و رودررو. کمتر مردی تمایل دارد درباره جزئیات و ریز تغییرات زندگی خود با دوستش صحبت کند. همچنین ممکن است ماهها و سالها دوستیاش را با کسی ادامه دهد و او را دوست صمیمی خود بداند بدون آنکه با او در ارتباط باشد، چون ارتباط همیشگی را لازم نمیداند.
زن اگر مدام با دوست خود در تماس نباشد، کمکم احساس میکند دوستیشان به هم خورده است یا طرف مقابل دیگر علاقهای به ادامه دوستی ندارد. حتی اگر تا الان بدون هیچ مشکلی دوست خوب هم بوده باشند! به همین خاطر اگرچه رفاقت مردانه رنگوبوی کمتری دارد، محکمتر و پایدارتر است.
مردها احساسات را قاتی روابط دوستانه نمیکنند، از انگیزههای هم نمیپرسند و بهاسم صمیمیت از رازها و جزئیات زندگی هم سر درنمیآورند. در حالی که ارتباط صمیمی خانمها معمولا با درمیانگذاشتن رازهای مگو شکل میگیرد. حتما میدانید این زیاد دانستن چقدر میتواند در دوستی نوسان ایجاد کند، بهخصوص اگر یکطرفه باشد، یعنی همیشه یک نفر بگوید و دیگری فقط گوش بدهد.
مردان بهجای اینکه عمیقترین و پنهانترین احساسات خود را با دوستان صمیمی مردشان در میان بگذارند، ترجیح میدهند آنها را به همسر، خواهر یا دوستان خانم خود بگویند.
تفاوتهای دوستی زنان و مردان
تعداد دوستان مردان معمولا بیشتر و عمق دوستی آنان کمتر است. از طرفی زنان بیشتر از مردان به روابط صمیمی تمایل دارند و بیشتر احتمال دارد کسی را بهترین دوست خود معرفی و او را بهراحتی از دوستان معمولی متمایز میکنند.
بهکاربردن کلمه «دوست» برای مردان راحتتر است و از دوستان خود انتظارات کمتری دارند. برای خانمها حمایت عاطفی اولویت بیشتری دارد، یعنی کسی که دستشان را بگیرد و هنگام سختیها پشتیبانشان باشد.
ریشه تفاوت دوستی زنان و مردان
تاکنون از خودتان پرسیدهاید چرا معیارهای دوستی مردان و زنان اینقدر متفاوت است؟ برخی معتقدند ریشه این تفاوت به زندگی روزمره مردان و زنان اولیه برمیگردد. آن زمان مردان گروهی سفر میکردند و زنان نزدیکی خانه میماندند و غذا و آذوقه جمعآوری میکردند. مردان برای سایر مردان گروه که شکارچیان و جنگجویان ماهری بودند ارزش بیشتری قائل بودند. وجود آنها اطمینان خاطر بود، مخصوصا برای کسی که با چنین فردی روابطی دوستانه داشت.
از سوی دیگر زنانی که به قبیله شریک زندگی خود میرفتند، اغلب از قبیله خویشاوندان خود حذف میشدند و در محلی قرار میگرفتند که هیچ خویشاوندی نداشتند تا برای تربیت فرزندان، تقسیم غذا و دفاع از خود به او تکیه کنند. بنابراین برای اینکه از پس این چالش بربیایند، باید میتوانستند زنان دیگر را بشناسند و افرادی معتمد و وفادار پیدا کنند.
همه آنها به حمایت عاطفی نیاز داشتند و کسی را میخواستند که اطلاعات کافی درباره هنجارها و سیاستهای قبیله جدید داشته باشد، پس دنبال کسی میگشتند که اطلاعات کافی داشته باشد، در اختلافات طرف آنها را بگیرد و بهنحوی جای خالی مادر و خواهر و فامیل را پر کند.
این معیارها چه تأثیری بر دوستیهای امروزی دارند؟
بعید نیست دلیل محبوبیت پسرهای ورزشکار دبیرستان و دانشگاه به دوره انسانهای اولیه برگردد. ورزشهای مدرن به مردان جوان این فرصت را میدهند که مهارت خود در دویدن، پرتاب، کشتیگرفتن و سایر فعالیتهایی را به نمایش بگذارند که در دوران شکارچیان و جنگجویان اولیه ارزشمند بودند. شاید آن زمان اگر مردان دوستان قدرتمندی داشتند، راحتتر خود را بالا میکشیدند و نظر زنان را جلب میکردند.
تأثیر معیارهای دوستیابی گذشتگان در دوستیهای زنانه امروزی هم مشهود است. زنان به تولدها و رویدادهای مهم زندگی توجه دقیقی دارند و با ارسال هدیه سعی میکنند پیوند دوستی را تقویت کنند. در واقع تلاش میکنند با این رفتارهای حمایتی خانوادهای جدید برای خود دستوپا کنند. در حالی که مردان کمتر به رفتارهای اینچنینی اهمیت میدهند و معمولا از دوستان خود هم انتظار زیادی ندارند.
اهمیت دوستی چیست؟
انسان موجودی اجتماعی است و بودن کنار دیگران را دوست دارد. فرقی نمیکند انسان درونگرا باشد یا برونگرا و فکر بودن در کنار دیگران همواره برایش خوشایند است. برای همین معمولا از دوستی استقبال میکند تا نیاز ذاتیاش به حضور در اجتماع ارضا شود. دوستی تمام چیزهایی را که برای تکامل نیاز داریم در اختیامان میگذارد، از شادی و همدلی گرفته تا اعتماد و صداقت. شنیدهاید کسانی که دوست خوب دارند کمتر فراموشی میگیرند و بیشتر عمر میکنند؟
احساس تنهایی بدون دوست
ترس از طرد شدن
نداشتن دوست سایه تنهایی و انزوا را پهن میکند و در دامن این تنهایی، احساسات منفی گریبانگیر انسان میشوند و رفتهرفته او را بهسمت افسردگی و اضطراب همیشگی میکشانند. یکی از بدترینِ این مشکلات ضعف عزتنفس است. فرد احساس میکند حتما آنقدر خوب نبوده است که لایق دوستی باشد. این افکار بهتنهایی فرد را از پا میاندازند و تصمیم میگیرد این حس بیکفایتی را با خوشیهای لحظهای جبران کند، پس به الکل و موادمخدر روی میآورد تا تنهاییاش را پر کند غافل از اینکه با این تصمیم تنهاتر از قبل میشود.
اگر انسان مهارت مقابله با تنهایی را بلد نباشد، بهسختی میتواند جلوی منفیبافی و تاریکشدن زندگیاش را بگیرد. باید یاد بگیریم که تنهایی گاهی اجتنابناپذیر است و باید با مهارتهای مقابلهای مثل عزتنفس، قدردانی و شادی پشتسر گذاشته شود.
چرا دوستشدن در بزرگسالی سخت است؟
سختبودن دوستیابی در بزرگسالی به این خاطر است که دیگر چند بچه کوچک در زمین بازی نیستیم. دیگر دبیرستان و دانشگاه نداریم که فرصتی برای پیداکردن دوست به ما بدهند. دوستیابی برای بیشتر آدمبزرگها محدود میشود به محل کارشان. خب اگر کسی دورکار باشد چه؟ شروع دوستی در بزرگسالی سختتر است، چون:
جامعه مثل مدرسه و دانشگاه نیست که همه هم سنوسال ما باشند.
بزرگسالان علایق و خواستههای مشخصی دارند. میدانند چه میخواهند و چه نمیخواهند. تمام ضربههای روحی و نههایی که شنیدهاند آنان را سختگیر کرده است و قبل از ریختن طرح دوستی، نیاز دارند بدانند طرف مقابل قابلاعتماد است یا نه. در نتیجه احتیاط شرط اول آنهاست، چون نمیخواهند دوستی مشکلسازی را شروع کنند.
مشغلهها و دغدغههای بزرگسالان بیشتر است و تلاش برای ایجاد دوستی به زمان، تعهد و تلاش زیادی نیاز دارد.
کلام آخر
اگر بخواهیم این مقاله را در ۳ جمله خلاصه کنیم، میتوانیم بگوییم:
دوستی زنان بر اساس صمیمیت و ارتباط عاطفی رشد میکند، چون زنان ذاتا در پی ارتباط و حمایت عاطفی هستند؛
روابط صمیمانه و رودررو بین زنان باعث ترشح اکسیتوسین میشود که به هورمون پیوند یا عشق شهرت دارد؛
دوستی مردان اغلب جنبه تعاملی دارد و بیشتر در پی دوستیهایی هستند که بهجای درددل و همدردی، مبتنی بر فعالیتهای مشترک باشند.
منبع: چطور
ارسال نظر