مذاکرات وین به بنبست خورده است؟/ این تحلیل را بخوانید
در حالی که هفتههای قبل خبر احتمال دستیابی به توافق هستهای بسیار جدی مطرح شده بود، از روزهای گذشته اتفاقاتی رخ داده که رسیدن به توافق در جریان مذاکرات وین را دستخوش تغییر کرده است.
در حالی که هفتههای قبل خبر احتمال دستیابی به توافق هستهای بسیار جدی مطرح شده بود، از روزهای گذشته اتفاقاتی رخ داده که رسیدن به توافق در جریان مذاکرات وین را دستخوش تغییر کرده است.هادی خسروشاهین، تحلیلگر روابط بینالملل در مطلبی به تحلیل و بررسی مذاکرات برجامی در وین پرداخته است که به شرح زیر است:
همه پیش بینی ها حکایت از به سرانجام رساندن مذاکرات تا پایان فوریه داشت؛اما به دلایل مختلف این اتفاق رخ نداده است.اما چرا؟به نظر من به درازا کشیدن مذاکرات یک دلیل درون متنی و یک علت برون متنی دارد.این دو علت را به سادگی نمی توان از هم تفکیک کرد و به نظر می رسد با گذشت زمان در هم تندیگی آن ها شدت بیشتری نیز می یابد.
اجازه بدهید از دلیل برون متنی، بحثم را آغاز کنم.این دلیل حول و حوش جنگ اوکراین و پیامدهای آن می چرخد.واقعیت این است که جنگ اوکراین هم ارزش برنامه هسته ای ایران و هم اهمیت ایران در مناسبات بین المللی را ارتقا داده است اما چرا اینچنین حکم می کنم.
جنگ اوکراین فی نفسه و فارغ از نتایج آن و یا چگونگی پایان یافتن آن جهان را وارد یک محیط بین المللی جدید کرده است.در واقع این جنگ چه به سود غرب تمام شود و چه به سود روسیه،وضعیت محیط بین المللی را به شدت امنیتی کرده است.
برای پی بردن به این واقعیت نیاز به تبیین ها و تحلیل های پیچیده نیز نیست.همین آلمان را نگاه کنید ،متوجه تغییرات کلان و مهم در محیط بین المللی خواهید شد.امروز آلمان بر خلاف بسیاری از سنت های برآمده از تحولات پس از جنگ جهانی دوم تصمیم گرفته است هم به یک کشور در حال جنگ سلاح بفروشد و هم بودجه بیشتری برای خرید محصولات نظامی اختصاص دهد و هم مشارکت بیشتری در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی(ناتو)داشته باشد.
همین تحولات باعث شده است پس از چهار دهه امنیت به صدر سیاست خارجی در بسیاری از کشورها دربیاید.شما وقتی از محیط پیرامونتان کمتر احساس خطر کنید،بطور طبیعی سیاست خارجی و اهداف آن را بگونه ای تنظیم می کنید که بیشتر قدرت نرمتان تقویت شود ؛در حالی که نسبت به قدرت سخت و جنبه های آن کمتر احساس فوریت و حساسیت دارید.
حال جنگ اوکراین مقوله امنیت را برای بسیاری از کشورها مهم کرده است و در همینجاست که ارزش راهبردی برنامه هسته ای ایران نیز افزایش پیدا می کند.اشتباه نکیند این ارتقای ارزش برنامه هسته ای تنها محدود به ایران نمی شود؛در محیطی بسیار پرتنش آمیز طرف مقابل نیز به مراتب ارزش بیشتری به این برنامه می دهد چرا که بخوبی می داند که در صورت عبور ایران از نقطه گریز تنش ها می تواند از محیط اروپا به محیط خاورمیانه نیز سرایت کند و این تاثیر دومینویی بطور حتم برای خود انتهایی متصور نخواهد بود.
پس در اینجا هم مدیریت بحران در خاورمیانه بسیار حائز اهمیت می شود و هم برنامه هسته ای ایران و پیامدهای آن از اهمیت بیشتری نسبت به گذشته برخوردار خواهد شد.
اما همین محیط امنیتی فشار بی سابقه ای را هم بر اقتصاد جهانی وارد کرده است؛اکنون اقتصاد در سطح بین المللی با سه فشار در حوزه انرژی ،غلات و همچنین خطر رکود-تورم عمیق مواجه شده است.یکی از این فشارها بطور مستقیم به ایران مربوط می شود.در حالیکه ایران با وجود تحریم ها توانسته است از طریق چین صادرات بی سابقه نفت را به سود خود رقم بزند و از این حیث کمی آسوده خاطرتر نسبت به گذشته رفتار می کند،
غرب حساب ویژه ای در مورد بازگشت ایران به بازار نفت در هفته گذشته کرده بود.اگرچه بازگشت کامل ایران به این بازار بدلیل جدول زمانبندی بدلیل ترتیبات اجرایی برجام احتمالا بین یک تا سه ماه به طول می انجامد،ولی ارزیابی غرب بر این نکته قرار دارد که بازگشت ایران می تواند بطور بالقوه تا 10 درصد از قیمت جهانی نفت را کاهش دهد.
این مساله در زمانی که جهان با خطر احتمالی کمبود انرژی بدلیل جنگ اوکراین مواجه است،بسیار حیاتی است.اگر ایران به بازار انرژی بازنگردد،اقتصاد کشورهای غربی می تواند با تورم های نسبتا سخت مواجه شود.برخی کارشناسان برآورد می کنند که نرخ تورم در ایالات متحده می تواند به 10 درصد برسد.حال در چنین شرایطی به نظر طبیعی می رسد که ایران از طرف غربی در مذاکرات بخواهد که هزینه افزایش قیمت برنامه هسته ای و نقش خود در اقتصاد جهانی را بپردازد.
البته در این میان ایران می تواند در گوشه ذهن خود یک بازی تاحیری را هم مدنظر قرار داده باشد تا تکلیف صحنه نبرد در اوکراین نیز مشخص شود.
چرا که چگونگی پایان یافتن جنگ همچون نفس جنگ تحولات مهم و پایداری را در صحنه بین المللی برجای خواهد گذاشت.(این نکته را هم در نظر داشته باشید که الگوی رفتاری غرب در ده ماه گذشته نشان می دهد که به ضرب الاجل های اعلام شده اش چندان پایبند نیست و انعطاف پذیری زیادی در این حوزه از خود نشان داده است.
بیایید ضرب الاجل های قبلی را با هم مرور کنیم:اول پایان ژانویه،سپس پایان فوریه و امروز که دیگر در ماه مارس قرار گرفته ایم) این تحولات برون متنی البته می تواند نقش روسیه را نیز که تاکنون به عنوان بالانسر در گفت و گوها عمل کرده است،تغییر دهد و این بازیگر را به سمت یکی از طرفین مجادله(ایران) سوق دهد.هدف مسکو احتمالا هم اضافه کردن ایران به محور خود خواهد بود و هم در پوشش آن اخذ امتیازات لازم از غرب برای بازگشت دوباره به نقش بالانسری خود. (این امتیازات می تواند در صحنه تحولات اوکراین نقد شود) اما چنین علل برون متنی تاثیرات خود را مستقیما بر درون متن مذاکرات نیز گذاشته است.
یعنی ایران احساس می کند در شرایط جدید می تواند امتیازات بیشتری از غرب مطالبه کند(درست یا غلط؛در اینجا اداراکات محرک رفتار هستند) یعنی در حوزه تضمین،دامنه تحریم ها و پایان دادن به مساله پی ام دی یا ابعاد احتمالی نظامی برنامه هسته ای.با این ملاحظات می توان گفت مذاکرات هنوز به بن بست نخورده است و هنوز روزنه دپپلماسی باز است ولی در جهان بحران زده کنونی می توان هر احتمالی را در نظر گرفت.
ارسال نظر