ماجرای دستور دادن محکم همسر امام در اولین ملاقات با هاشمی
. در خاطرات آیت الله هاشمی درباره اولین دیدارش با همسر امام خمینی آمده است: امام وقتی فوت کردند خبر رسید به اندرون، زود خبر رفت یکدفعه صدای گریه خانمها از اندرون بلند شد، ما سران قوا و شخصیتهای مربوطه تصمیم گرفته بودیم آن شب فوت امام را اعلام نکنیم
در خاطرات آیت الله هاشمی درباره اولین دیدارش با همسر امام خمینی آمده است: امام وقتی فوت کردند خبر رسید به اندرون، زود خبر رفت یکدفعه صدای گریه خانمها از اندرون بلند شد، ما سران قوا و شخصیتهای مربوطه تصمیم گرفته بودیم آن شب فوت امام را اعلام نکنیم
نزدیکی خانه مرحوم آیت الله هاشمی به خانه امام شاید این تصور را پیش آورد که ایشان مراوده نزدیکی با همسر امام داشتند، اما آنچه که در گفت وگویی که با حضور لیلا بروجردی، نوه امام خمینی (س) با وی انجام شده، مشخص است که ایشان تا لحظه رحلت امام هیچ مراوده مستقیمی با خانم ثقفی نداشتند.
روایت اولین دیدار این دو بزرگوار باهم از زبان مرحوم هاشمی به شرح زیر است:
من تا وقتی امام بودند اینطور کاری که احتیاج باشد رو در رو با ایشان صحبت بکنیم، نبود، چون اگر کاری بود که حاج احمد آقا یا با آقای بروجردی یا با بستگانی که ارتباط داشتیم مطرح میشد و جواب میگرفتیم، اولین باری که رو در رو صحبت کردیم، درست لحظه فوت امام بود که ما در بیمارستان بودیم، امام وقتی فوت کردند خبر رسید به اندرون، زود خبر رفت یکدفعه صدای گریه خانمها از اندرون بلند شد، ما سران قوا و شخصیتهای مربوطه تصمیم گرفته بودیم آن شب فوت امام را اعلام نکنیم.
برای آنکه آن موقع ما هنوز جنگ داشتیم و خطرناک بود، دنیا مطلع بود از کسالت امام، ما میخواستیم مجلس خبرگان را تشکیل بدهیم وضع رهبری را مشخص بکنیم بعد اعلام بکنیم که در این فاصله شیطنت و خبر بدی پیش نیاید؛ لذا صدای گریه که بلند میشود طبعاً این گریه میرسید، چون مردم دور کوچه جماران جمع شده بودند، جمعیت زیاد بود و سه راهی جماران به پایین مردم بودند، آنجا صحبت شد که یک کسی برود و به خانمها اطلاع بدهد که امشب نباید چیزی معلوم بشود، حالا حاج احمد آقا اینها خودشان حالشان مساعد نبود کمتر از من آمادگی داشتند، من رفتم.
من آنجا خانم امام را رو در رو دیدم و مخاطبم هم ایشان بود، چون میدانستم ایشان نفوذ دارند در خانمهای دیگر و صبر ایشان هم بیشتر بود. من گفتم این تصمیم و این مصلحت است که خبر فوت امام بیرون نرود. برایم خیلی جالب بود. خانم مثل یک فرمانده به حضار دستور دادند که خیلی خوب آرام باشید و بگذارید ملاحظات نظام مورد توجه قرار گیرد. این اولین چیزی هست که من یادم است.
برشی از کتاب قدس ایران، بانوی بزرگ انقلاب.
ارسال نظر