دارایی بیت امام چقدر بود؟

در ابتدا آقا روزی پنج تومان برای خرجی خانه کنار می گذاشتند و این پول را در ابتدای هر ماه به دست خانم می سپردند تا مدیریت نهار و شام و وسایل منزل را به عهده بگیرند. به یاد دارم در یکی از روزها، خانم برای خرج خانه پول کم آوردند و روی آنکه نزد آقا رفته و این مسأله را عنوان کنند، پیدا نکردند در آن زمان من عقد کرده بوده و در منزل آقا به سر می بردم.

دارایی بیت امام چقدر بود؟

در ابتدا آقا روزی پنج تومان برای خرجی خانه کنار می گذاشتند و این پول را در ابتدای هر ماه به دست خانم می سپردند تا مدیریت نهار و شام و وسایل منزل را به عهده بگیرند. به یاد دارم در یکی از روزها، خانم برای خرج خانه پول کم آوردند و روی آنکه نزد آقا رفته و این مسأله را عنوان کنند، پیدا نکردند در آن زمان من عقد کرده بوده و در منزل آقا به سر می بردم.

به گزارش عرشه آنلاین، در نظر داریم گزیده ای از کتاب خاطرات سرکار خانم فریده مصطفوی، دختر گرامی حضرت امام خمینی(س)، که با عنوان «گذر ایام» توسط انتشارات عروج به چاپ رسیده را در ایام نوروز منتشر کنیم و سومین بخش از این خاطرات که با عنوان «مخارج روزانه» در صفحه ۴۰ این کتاب به چاپ رسیده را در ادامه می خوانید:

در خانه ما همیشه بحث ثابتی در مورد گرفتن خرجی از آقا وجود داشت. خانم معتقد بودند که آقا پول دارند اما می گویند ندارند. آقا نیز همواره می گفتند:«بگذارید زمانی که من مُردم برایتان مشخص می شود که دارم یا خیر». بعد از آنکه آقا نجف رفتند و انقلاب به پیروزی رسید و ایشان رهبر شدند، هیچ مایملکی به جز منزل یخچال قاضی، از ایشان به جا نماند. در ابتدا آقا روزی پنج تومان برای خرجی خانه کنار می گذاشتند و این پول را در ابتدای هر ماه به دست خانم می سپردند تا مدیریت نهار و شام و وسایل منزل را به عهده بگیرند.

به یاد دارم در یکی از روزها، خانم برای خرج خانه پول کم آوردند و روی آنکه نزد آقا رفته و این مسأله را عنوان کنند، پیدا نکردند در آن زمان من عقد کرده بوده و در منزل آقا به سر می بردم.

به یاد دارم زمانی که صبحگاه به دنبال خانم بودیم، با نامه ای مواجه شدیم که خانم در کمال احترام برای آقا نوشته بودند و در آن ذکر کرده بودند:«سرور من، من پولم تمام شده است و خرج روز آخر ماه را ندارم».

این نامه را گذاشته و به منزل دوست خود، خانم کوچولو رفته بودند. زمانی که آقا نامه را خواندند خرج روز را به زیور داده و از او خواستند تا آمدن خانم، غذای روز را تهیه کنند. پس از آن از من و فهیمه خواستند تا به همراه زیور در پی خانم برویم و ایشان را بازگردانیم. زمانی که خانم به خانه بازگشتند، آقا بساط شوخی را آغاز کردند و آن نامه برایمان بسیار خاطره انگیز گشت.

منبع: جماران

دیگر رسانه ها

کدخبر: 13233

ارسال نظر