جلیلی یا پزشکیان؛ گزینه مطلوب روسیه چه کسی است؟
آیا روسیه از به قدرت رسیدن اصلاحطلبان بیم دارد یا اینکه هرچه اصطکاک یک رئیسجمهور با غرب و مشخصا آمریکا بیشتر باشد، گزینه مطلوبتری برای گسترش همکاریهای ایران و روسیه در نگاه کرملین است؟
آیا روسیه از به قدرت رسیدن اصلاحطلبان بیم دارد یا اینکه هرچه اصطکاک یک رئیسجمهور با غرب و مشخصا آمریکا بیشتر باشد، گزینه مطلوبتری برای گسترش همکاریهای ایران و روسیه در نگاه کرملین است؟
پاسخ خیلی ساده است؛ روسیه هنگامی در کنار دیگر اعضای شورای امنیت سازمان ملل ایستاد و به قطعنامهها علیه ایران رأی مثبت داد که جریان تندرویی در ایران به رهبری احمدینژاد ترمزها را کنده بود و فکر میکرد اگر بر دشمنی با آمریکا تکیه کند، از این امکان بهرهمند میشود که خلاف جهت آب در نظم امنیت منطقهای حرکت کند و روسیه نیز چشم خود را به روی بلندپروازیهایی که موازنه تهدید منطقه را برهم میزند، میبندد.
در سوی مقابل، ملاحظه میکنیم توافقنامه ۲۰ساله «مبانی روابط اصول و همکاری جمهوری اسلامی و فدراسیون روسیه» در سال ۲۰۰۱ هنگامی میان ولادیمیر پوتین و محمد خاتمی امضا میشود که رئیسجمهور وقت ایران، سیاست موازنه مثبت در سیاست خارجی را پیش گرفته بود و همزمان با نگاه به شرق، همکاری با غرب را نیز دنبال میکرد.
همین موضوع را در دوران حسن روحانی نیز میتوانیم درک کنیم. همانگونه که حسن روحانی گزینه بهتری برای روسیه بود،امروز در رابطه با پزشکیان نیز می توان گفت که: جمهوری اسلامی هنگامی از ظرفیت گسترش همکاری با فدراسیون روسیه برخوردار میشود که در بنبست به مسکو نرسد. نمیشود با هزارویک تحریم روبهرو بود و انتظار داشت فرصت شکوفایی اقتصادی در روابط حاصل شود. گزاف نیست اگر بگوییم این روابط اقتصادی میان کشورهاست که امکان گسترش همکاریها در طیف استراتژیک را فراهم میکند.
دو مثال آشکار از این ادعا در همسایگی ما قرار دارند: ترکیه کشوری که عضو ناتو است، در بحران اوکراین حتی به کییف پهپاد هم میفروشد یا در بحران سوریه در مقاطعی تفاوت دیدگاه کاملا مخالفی با کرملین داشت، اما روابط گسترده اقتصادی میان مسکو و آنکارا سبب شده است دو کشور روابط استراتژیک برد-بردی را در واقعیت دنبال کنند که آورده قابل ملاحظهای برای منافع ملی آنها دارد. همین موضوع را در رابطه با روسیه و امارات نیز میتوانیم مشاهده کنیم که در سالهای اخیر، مشخصا ولادیمیر پوتین و سرگئی لاوروف به صراحت اعلام کردند کلیدیترین شریک آنها در خاورمیانه، امارات است. شاید برای شما این پرسش پیش آید که مگر امارات شریک سنتی ایالاتمتحده نیست؟ مگر پایگاه هوایی الظفره آمریکا در امارات قرار ندارد؟ پس چگونه است که آنها به این سطح از شراکت استراتژیک با روسها رسیدند؟
دلیل آن آشکار است؛ چون اماراتیها از روابط خوب با غرب برای افزایش قدرت چانهزنی با روسیه بهره میبرند و برعکس، چون اماراتیها تحریم نیستند و با اقتصادی پویا، پنجره مناسبی برای گسترش روابط اقتصادی هستند؛ تا جایی که حجم مبادلات تجاری آنها به ۱۰ میلیارد دلار در سال با روسیه برسد، یعنی دو برابر روابط ایران و روسیه.
بنابراین، یک سیگنال هویداست که اشتباه است اگر ما فکر کنیم با رویکرد دشمنی با غرب، میتوانیم در بنبست نگاه به شرق به روابط استراتژیک برسیم. البته ممکن است بگویید مثال نقض این نگاه، دولت ابراهیم رئیسی بود که موفق شد ایران را به عضویت پیمان شانگهای درآورد.
در اینجا باید به سه ملاحظه توجه داشته باشیم: نخست اینکه، قطببندی جدید نظام بینالملل پس از بحران اوکراین، این فرصت را پیشروی تهران قرار داد، چراکه روسیه و چین به دنبال تغییر موازنه قدرت مبتنیبر پیمانهای منطقهای هستند و ملاحظه میکنیم تلاش دارند بسیاری از کشورهای دیگری، از جمله عربستان را نیز به عضویت این پیمان درآورند. دوم اینکه، روند عضویت ایران از دوران روحانی آغاز شده بود و در دوران رئیسی به نتیجه رسید. مهمتر از دو مورد پیشتر اینکه، دولت رئیسی کاهش تنش با همسایگان، از جمله تاجیکستان را عملیاتی کرد که سبب شد یکی از ترمزهای اصلی پیشروی عضویت ایران در شانگهای کنار رود.
اکنون به نظر میرسد دیپلماسی کاهش تنش با غرب مبتنیبر کنترل برنامه هستهای ایران در راستای جلب اعتماد دیگر بازیگران بینالمللی و البته نگاه ایجابی به جایگاه همسایگان، از جمله کشورهای عربستان و امارات که شرکای کلیدی روسیه در خاورمیانه به شمار میآیند، گزینه مطلوب روسیه به شمار میآید. طبیعی است برای روسیه نیز جذاب است با کشوری همکاری تجاری داشته باشد که عضو FATF است و به سیستم سوئیفت متصل است. بنابراین، دولتی در ایران میتواند روابط سازنده و استراتژیک را با روسیه دنبال کند که نگاه به شرق را از پنجره کاهش تنش با غرب و تحریمها دنبال کند.
منبع : شرق
ارسال نظر