روایتی از چهلمین روز حوادث تلخ زاهدان

خبرگزاری ایسنا به مناسبت چهلمین روز حوادث تلخ زاهدان در پی اعتراضات اخیر گزارشی منتشر کرده که بخشی از آن را می‌خوانید.

روایتی از چهلمین روز حوادث تلخ زاهدان

 خبرگزاری ایسنا به مناسبت چهلمین روز حوادث تلخ زاهدان در پی اعتراضات اخیر گزارشی منتشر کرده که بخشی از آن را می‌خوانید. 

در بخشی از این گزارش میدانی به نقل خبرنگار ایسنا می‌خوانیم:

* شتاب ماشین‌ها در شهر زاهدان بیشتر از حد مجاز است. انگار که یک سوخت‌کش در جاده‌ای دور در حال فرار باشد. شیشه‌ی ماشین‌ها هم دودی‌اند. انگار آدم‌ها همواره در حال پنهان کاری باشند.

* در این فرار و پنهان‌کاری و همچنین بی‌اعتمادی، سر در آوردن از اتفاقی تلخ مانند هشتم مهر زاهدان، واقعا سخت است. هر چند به نظر می‌رسد علت اصلی بیشتر اتفاقات در سیستان و بلوچستان همین‌ها باشند: پنهان‌کاری و بی‌اعتمادی

* در سیستان و بلوچستان برخی جریانات ماجرا را دست می‌گیرند و روز هشت مهر یعنی سه روز بعد از ماجرای چابهار- زاهدان را برای اعتراضات پیشنهاد می‌دهد.

* هشت مهر هم مولوی عبدالحمید در نماز جمعه خواستار رسیدگی به موضوع می‌شود و تا آن زمان مردم را به آرامش دعوت می‌کند. ولی بعد از پایان نماز جمعه اتفاقی که نباید بیفتد می‌افتد.

* ماجرای جلوی کلانتری از آن چیز‌هایی است که هنوز نظر واحدی درباره آن وجود ندارد و هر طرفی حق را به خودش می‌دهد و گناه خودش را نادیده می‌گیرد. ولی همین تاخیر در اعلام اینکه چه اتفاقی افتاده یا افتادن در روال دادگاه هم باعث شده که همه گمانه‌های مختلف بزند.

* این فرضیه‌ها مردم استان و از طرفی مردم کل ایران را نگران کرده بودند. بعد از این اتفاقا فیلم‌های جلوی کلانتری به سرعت به فضای مجازی رسید. این حجم خشونت تا آن روز دیده نشده بود.

* بسیاری از رسانه‌ها فکر می‌کردند این اعتراضات مربوط به اعتراضات مربوط به مرگ مهسا امینی است. هر چند که برخلاف خیلی حرف‌ها ماجرای جلوی پاسگاه تروریستی نبود. اما کمی بعد. ماجرا عوض شد. خیلی‌ها به خانه رفتند و با سلاح برگشتند.

گزارش ایسنا به مناسبت چهلمین روز حوادث تلخ زاهدان

* درگیری اصلی دور مسجد مکی شکل گرفت، ولی در ۱۵ نقطه دیگر هم درگیری بود یعنی هر کس هر جایی که بود شروع کرد به خرابکاری.

* در مرداد ماه امسال قتلی در دهستان نگور بخش مرکزی شهرستان دشتیاری انجام شد. زنی باردار به قتل رسید. متهم پسر همسایه و قتل هم ناموسی بود. خواهر متهم دختری ۱۵ ساله بود که به عنوان آخرین نفر با مقتول در ارتباط بوده است. پلیس چابهار چند بار آن‌ها را احضار می‌کند و پسر را به جرم قتل بازداشت می‌کند. اما در تاریخ ده شهریورماه اتفاقی تازه می‌افتد. فرمانده پلیس چابهار، [ا. ک]بدون حکم و غیرقانونی دختر و پدرش را به کلانتری فرا می‌خواند و در اقدام غیرقانونی بعدی از آن دختر- تنها و در اتاق خودش که دوربین مداربسته نداشته و بدون حضور پلیس زن، بازجویی می‌کند. شب دختر در خانه مدعی می‌شود که فرمانده پلیس به او تجاوز کرده است.

* خانواده موضوع را فردا در دادسرای عمومی پیگیری می‌کند. با دستور شفاهی دادستان به پزشکی قانونی می‌روند. پزشکی قانونی آزمایش تخصصی مخصوص تجاوز را انجام می‌دهد و نتیجه عدم تجاوز به عنف را بعد از چند روز اعلام می‌کند. به پیشنهاد دکتر، نزد دو متخصص دیگر هم می‌روند که آن‌ها هم همین را می‌گویند برای اطمینان درباره تعرض، نمونه مو و ... برای یافت بقایای بیولوژیک فرد مهاجم از او گرفته می‌شود و برای آزمایش فرستاده می‌شود. پزشکی قانونی در ۱۱ مهر درباره تعرض هم پاسخ منفی می‌دهد.

روایتی متفاوت از حوادث خونین زاهدان

* اما دختر و خانواده‌اش با تشریح جزییات تاکید دارند به او تعرض شده بنابراین پیگیری ماجرا از طریق دادگاه ادامه یافت. متهم از همان ابتدا به خاطر همان دو تخلف بازداشت موقت می‌شود، اما خبری از عزل نبود. فرمانده متهم پلیس دو شاکی دیگر هم دارد؛ و با اعلام عدم تجاوز به عنف (نه تعرض) با قرار وثیقه به علت فوت پدرش آزاد می‌شود.

* هر چند تا امروز قوه قضاییه هنوز هم نظر نهایی‌اش درباره تعرض را اعلام نکرده، ولی با توجه به اعلام عدم تجاوز به عنف توسط پزشکی قانونی، سردار طاهری فرمانده پلیس استان سیستان و بلوچستان در یک سخنرانی در ۲۶ شهریور می‌گوید: «از روز گذشته کانال‌ها و گروه‌های منتسب به معاندین نظام اسلامی به صورت هماهنگ و برنامه‌ریزی شده در شبکه‌های اجتماعی فضای مجازی، خبری جعلی با مضمونی بسیار سخیف علیه یکی از مقام‌های انتظامی شهرستان چابهار منتشر کردند.»

* درواقعیت، اما برخلاف پنهان‌کاری فرمانده انتظامی استان با توجه به گزارشات با دستور کمیسیون ناجا، فرمانده پلیس چابهار برکنار می‌شود؛ و همین تکذیب و پنهان‌کاری یکی از تلخ‌ترین اتفاقات استان را رقم می‌زند.

* خانواده دختر احساس می‌کنند که قرار است ماجرا ماست‌مالی شود. مردم دهان به دهان ماجرا را نقل می‌کنند؛ و همزمان مبین بلوچ یک فعال اینستاگرامی در منطقه چابهار ماجرا را عمومی می‌کند. مبین بلوچ به فاصله چند روز بازداشت می‌شود و هشت روز در بازداشت می‌ماند.

* این اتفاقات همزمان می‌شود با ماجرای کشته شدن مهسا امینی و اعتراضات عمومی. خانواده دختر، او را نزد مولوی عبدالغفار نقشبندی امام جمعه اهل سنت شهر راسک می‌برند و دختر خودش ماجرا را برای او شرح می‌دهد. او هم در بیانیه‌ای در ۳ مهر می‌گوید که «دست‌درازی به حیا و عفت خواهر مسلمان بلوچم قابل اغماض و بخشش نیست. به خطر انداختن امنیت مردم آن هم با لباس امنیت جنایتی هولناک و نابخشودنی است.» همان شب پدر مولوی نقشبندی حرف‌های پسرش را رد می‌کند و می‌گوید او صلاحیت بررسی ماجرا را ندارد و ماجرا در دست بررسی است.

* ولی کار از کار گذشته و منطقه چابهار به مدت یک روز دچار آشوب شد. چند بانک و مرکز همکاری‌های ایران و چین را آتش زدند. هر چند اعتراضات چابهار همان یک روز بود. در این بین مولوی عبدالحمید هم بیانیه می‌دهد و خواستار رسیدگی به ماجرا می‌شود. او در بیانیه‌ای می‌گوید: جریان اخیری که در منطقۀ چابهار پیش آمد و موضوع تجاوز مأمور پلیس به دختر نوجوانی مطرح است، سبب التهاب و نگرانی عمومی در جامعه و تحریک غیرت مردم شده است.

* درباره ماجرای تعرض به دختر چابهاری دادگاه هنوز ادامه دارد و نتیجه آن اعلام نشده است، ولی دو اتهام اول یعنی فراخواندن غیرقانونی و بازجویی در شرایط غیرقانونی ثابت شده است. درباره آزار و اذیت دادگاه هنوز حکمی صادر نکرده است. ولی فرمانده پلیس از نیروی انتظامی اخراج و، اما با وثیقه خارج از زندان است.

* بعد از پایان نماز. ۲۰-۳۰ نفر خودشان را به کلانتری ۱۶ در نزدیکی عیدگاه رساندند یعنی جایی در سی متری مصلی و شروع به پرتاب سنگ کردند. اکثرا با الله اکبر سنگ می‌انداختند. همین پرتاب‌ها باعث شد که مامورین پاسگاه شروع به تیراندازی هوایی کنند. فرمانده پاسگاه مرخصی بود. استاندار و امام جمعه شهر هم در استان نبودند. با تمام شدن نماز به جمعیت اضافه می‌شد و هر چیزی که به دستشان می‌رسید را به سمت آن پرتاب می‌کردند حدود ۲۰۰۰ نفر جلوی کلانتری بودند. بلوک‌های ساختمان‌های نیمه کاره کناری و سنگ‌های کنار آسفالت را خرد می‌کردند. ولی هنوز از تیراندازی به مردم خبری نبود. هر لحظه به جمعیت اضافه می‌شد و شعار‌ها هم تندتر می‌شدند یک نفر از باک موتورش بنزین کشیده بود. از بیرون نیرو‌های پاسگاه معلوم پیدا بودند.

* چند نفری لباس بلوچی داشتند. با افزایش جمعیت، اما مردم به در پاسگاه حمله کردند و از طریق دژبانی در کلانتری را باز کردند یکی از ماشین‌های داخل را هم آتش زدند. همین اتفاق باعث شد که نیرو‌ها برای جلوگیری از ورود معترضین به پاسگاهی که ۵۰۰ سلاح جنگی و ۶۰ نیروی انتظامی در آن بود به سمت کسانی که داخل می‌شوند تیراندازی کنند. در بین فیلم‌هایی که از حمله به پادگان دیدم یک نفر کلت داشت، ولی حمله تروریستی به نظر نمی‌رسید. رفتار مردم بیشتر از خشم بود.

* هر چند براساس پروتکل‌ها نیرو‌های نظامی اگر کسی به مراکز نظامی حمله کند نیرو‌ها می‌توانند به متجاوزین شلیک کنند. ولی به غیر گلوله‌های جنگی می‌شد بیشتر از تیر‌های پلاستیکی یا بمب صوتی استفاده کرد. متجاوزین با اتوبوسی که در همان نزدیکی بوده برجک نگهبانی را هم خراب کردند هر چند مرکز اطلاع‌رسانی مسجد مکی می‌گوید خود پلیس این کار را کرده است، ولی در تصاویر چیز دیگری نشان می‌داد.

* با توجه به بیانیه شورای تامین آن قصوری که اتفاق افتاد این بود که نیرو‌های کلانتری همزمان با جلوی کلانتری به مردمی که داخل مصلی بودند هم تیراندازی کردند. یعنی افرادی که دخالتی در ماجرا نداشتند. ولی به دلیلی نامعلوم (چیزی که باید در دادگاه مشخص شود و باعث برکناری دو مسئول انتظامی شد) آن‌ها هم مورد تیراندازی قرار می‌گیرند. بیشتر کشته‌ها به داخل عیدگاه و از آنجا به مسجد مکی منتقل می‌شوند.

* بقیه هم مجروحین و کشته‌شده‌ها به بیمارستان و برخی هم به خانه خودشان رفتند. ترس همه جا را فرا گرفته بود. درباره کشته‌های عیدگاه عدد‌های مختلفی وجود دارد، ولی ۱۵ نفر تکرار شده‌ترین نفرات است و نزدیک صد زخمی. چیزی که مشخص است کسانی که به پاسگاه رفتند معترضین آرام نبودند. هر چند مولوی عبدالحمید در بیانیه‌ای اعتراض آن‌ها جلوی پاسگاه را آرام توصیف کرد، ولی تصاویر نشان می‌دهد که خیلی آرام نبودند. همچنان نیرو‌های نظامی داخل پادگان هم دلیلی برای تیراندازی به داخل عیدگاه نداشتند و در کل می‌توانست از تجهیزات ضد شورش بیشتری استفاده کند. ولی بهرحال آتشی گر گرفت که از چابهار شروع شده بود. در بین معترضین از کودک تا پیرمرد حضور داشتند و مجروحین هم همین گونه بودند.

* در این میان صدای مولوی عبدالحمید و دامادش حافظ اسماعیل هم از بلندگوی مسجد به گوش می‌رسید که مردم را هر ده دقیقه به آرامش دعوت می‌کرد. از آن‌ها می‌خواستند که اگر او را قبول دارند به خانه‌هایشان بروند. همین صحبت‌ها باعث شد که خیلی‌ها به خانه خود بروند، ولی جوان‌تر‌ها گوشش‌شان بدهکار نبود احساس می‌کردند این یک جنگ شهری است. در همین حین جلوی مسجد در خیابان خیام فرمانده اطلاعات سپاه استان که همراه تیمش در حال پاک سازی خیابان‌ها بود به شهادت رسید.

* براساس بیانیه مولوی عبدالحمید او سوار ماشین بوده و در خیابان نیروهایش در حال تیراندازی بودند. ولی چند شاهد میدانی می‌گویند که شهید پیاده در خیابان بوده و در کنار دیوار مسجد تیر خورده است. مسجد مکی معتقد است وی توسط فردی به نام یاسر شه‌بخش تیر خورده است که در یکی از ساختمان‌های نیمه کاره روبروی مسجد بوده و حتی در نماز هم شرکت نکرده بود. ولی برخی معتقدند فردی از داخل مسجد، ایشان را زده است. این ماجرا یکی از اختلافات دو طرف است. درگیری‌ها روز شنبه و یکشنبه هم ادامه پیدا کرد. شنبه به یک نانوایی حمله تروریستی می‌شود. مردم بلوچ دیگر به چیزی اعتماد نداشتند و می‌گفتند لباس شخصی‌ها بودند. مولوی عبدالحمید روز جمعه عصر در بیانیه‌ای تصویری مردم را دعوت به آرامش می‌کند که تاثیر مثبتی داشت، ولی بعضی خبرگزاری‌ها حرف‌هایش را تحریف کردند همین ماجرا باعث عصبانیت او شد.

* از روز یکشنبه فضا در خیابان آرام شد هر چند در شهر‌های دیگر استان هم درگیری‌هایی می‌شد، ولی دیگر از آن درگیری خونین خبری نبود. مردم، اما با خشم ماجرا را پیگیری می‌کنند. تعداد کشته‌ها تا ۱۰۰ نفر و مجروحین تا ۳۰۰ نفر عنوان می‌شود.

* درباره کشته‌شده‌ها شورای تامین ۳۵ نفر را مطرح کرده است. به نظر می‌رسد کشته‌ها از این عدد بالاتر باشد، چون بخشی از کشته شده‌ها بی‌شناسنامه بودند و بخشی از کشته‌شده‌ها هم ایرانی نبودند و از افغانستان و پاکستان به صورت غیرقانونی در شهر ساکن بودند. درباره مجروحین هم بسیاری از مجروحین به درمان خانگی پرداختند.

* به نظر می‌رسید بعد بیانیه شورای تامین خیلی چیز‌ها عوض شود. اما در دو هفته گذشته اعتراضات در روز جمعه کم و بیش ادامه داشت. روز آخر وقتی می‌خواستم از زاهدان به تهران برگردم. مردم به فرمانداری خاش حمله کردند و مثل ماجرای زاهدان چندین نفر کشته شدند. به نظر می‌رسد اگر علما و مسئولان استان بیشتر تلاش نکنند این اتفاقات ممکن است عمیق‌تر و خطرناک‌تر شود.

* در شهر با مردم که حرف می‌زدم یکی از نگرانی‌هایشان کسانی بود که مغازه‌هایشان آتش گرفته بود و آسیب میلیاردی دیده بودند و با توجه به خارجی بودن اجناس موجود در مغازه‌ها بیمه هم آسیبی که دیده بودند را قبول نمی‌کرد. تا قبل از این اتفاقات مردم مشکلات اقتصادی داشتند، ولی این مشکلات اقتصادی حالا با چیز‌های دیگری قاطی شده که زندگی مردم را تحت تاثیر خود قرار داده است.

* اولین جمعه‌ای که به شهر رسیدم. نزدیک جایی که درگیری بود. با این که شهر تعطیل بود. چند کارگر فصلی منتظر ایستاده بودند. آن‌ها کاری به اعتراضات نداشتند. فقط می‌خواستند شکم زن و بچه‌شان را در این استان محروم سیر کنند...

دیگر رسانه ها

کدخبر: 52487

ارسال نظر