مهاجرانی: دلیل پیدا نکردن راه حل عاقلانه برای مشکلات این است که هیچکس در جای خود نیست
عطاءالله مهاجرانی نوشت: میتوان برای حل مشکلات راهحلهای عاقلانهای یافت. چرا این راهحلها به نظر دولتمردان نرسیده است؟ یکی از مهمترین دلایلش این است که افراد در جای خود نیستند. نه دانش متناسب با همان وظیفه را دارند و نه تجربه لازم و متاسفانه نه استعداد یادگیری!
«جوهر دانایی» عنوان یادداشت سید عطاءالله مهاجرانی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: میان دانایی و توانایی چه نسبتی وجود دارد؟ به این بیت والا از نظامی اشاره کردم:
هر که در او جوهر دانایی است
بر همه کاریاش توانایی است!
نظامی این مفهوم را از همان بیت بلند حکیم فردوسی گرفته است:
«توانا بود هر که دانا بود» اگر یادتان باشد، سال ها پیش که ناگاه در فضای اندیشه و تبلیغات الوین تافلر با کتابهایش در جهان و ایران به همت ترجمههای درخشان بانوی فرزانه شهیندخت خوارزمی، گل کرد و بسیار درخشید، از جمله مضامین اصلی کتابهای او «نسبت بین قدرت و دانایی» بود. اجازه دهید با دو خاطره متناسب بحث را دامن بزنم.
در مجلس اول در همان صحبتهای مقدماتی پیش از رسمیت کمیسیون دفاع، دکتر روحانی که آن وقت در پایگاه نیروی هوایی در خیابان پیروزی زندگی می کرد، گفت: «امروز که از خانه بیرون می آمدم، یکی از افسران نیروی هوایی مرا دید، سلام و علیک و احوالپرسی کرد و گفت: «آقای دکتر! اجازه می دهید، سوال داشتم، به نظر شما کشور را بهتر از این نمیتوان اداره کرد؟!» ما همه لبخند زدیم و سری تکان دادیم که لابد میشود، ما نتوانستهایم.»
مرحوم آیت الله مهدویکنی در نماز جمعه تهران در پاییز سال ۱۳۶۷ حرف تماشایی زد! در خطبه سیاسی نماز گفت: «خداوندا مشکلات کشور زیاد است، مردم در زحمتند، توان مسوولان هم همین حد است. خودت یک راهحلی را به ذهن آقایان بینداز!» من همانجا توی صف نماز، البته توی خیابان دانشگاه و نه در صف مقامات- همانجایی که بعدا توسط دوستان حزباللهی کتک خوردم!ـ صحبت ایشان را یادداشت کردم. تا در فرصت مناسب از ایشان بپرسم.
این دو خاطره، یعنی ذهنیت افسر نیروی هوایی و نیز خطبه آیتالله مهدویکنی، نشانه این واقعیت بوده و هست که میتوان برای حل مشکلات راهحلهای عاقلانهای یافت. چرا این راهحلها به نظر دولتمردان نرسیده است؟ یکی از مهمترین دلایلش این بوده و هست که افراد در جای خود نیستند. نه دانش متناسب با همان وظیفه را دارند و نه تجربه لازم و متاسفانه نه استعداد یادگیری! این تثلیث، ویرانگرِ هر کار و وظیفه ای است.
نمیتواند کار خود را درست انجام دهد، چون دانایی لازم را ندارد و هر که در او جوهر دانایی نیست، بر هیچ کارش توانایی نبوده و نیست و نخواهد بود! در امر نظامی و در غزوه احد، در سال سوم هجری دانایی حکم می کرد که مسلمانان «تنگه عینین»را رها نکنند. تا پای جان بایستند و از تنگه حراست کنند. وقتی به طمع غنیمت تنگه را رها کردند و به التماس و اصرار عبدالله بن جبیر توجه نکردند، مشرکان با تسلط بر همانجا سرنوشت جنگ را تغییر دادند و بیش از ۷۰ تن از یاران پیامبر از جمله حمزه عموی پیامبر شهید شدند. در واقع یک جنگ پیروز را به شکست تبدیل کردند.
توانایی وقتی منهای دانایی شود، همین می شود که در غزوه احد شد. یکی از مهمترین ویژگیهای دانایی، شناخت موقعیتهای نو و تطبیق و تعاطف البته مدلل و منطقی با شرایط است. به عنوان نمونه شرایط کشور و رشد دانش و تجربه بانوان ایران این اقتضا را داشته و دارد که آنان بتوانند به عنوان وزیر و مدیران ارشد و عالی در دولتهای مختلف حضور داشته باشند. با تاسف برخی مراجع تقلید که نه تنها دانایی لازم را نداشتند، بلکه گرفتار جهل مرکب و موقعیتناشناسی بودند، در دولت سید محمد خاتمی مانع شدند که «اگر وزیر زن بگذارید، با سر و پای برهنه به خیابان میآیند!»
چرا امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «العالم بزمانه، لا تهجم علیه اللوابس» (۱) اگر عالمی زمانشناس و موقعیتسنج باشد، شبهات و نادانیها و نفهمیها و تاریکیها به سوی او هجوم نمیآورند؛ میفهمد باید بکند. اگر زمانشناس نبود، مشکل به وجود خواهد آمد، حتی اگر احساس مسوولیت هم داشته باشد.
بدون شک مراجع تقلیدی که با حضور بانوان در ورزشگاهها و حضور به عنوان وزیر در وزارت مخالف شدید بودند و گاه از زبان تهدید هم استفاده میکردند، اگر پیشبینی موقعیت فعلی را میکردند و به یاد سوز زمستان بیاعتمادی و تعمیق و گسترش اعتراضهای اجتماعی و فرهنگی میبودند، آن وقت، جیکجیک مستانشان نبود! دانایی یعنی همین! باز کردن گره در فضای منطقی و آرام، حل مساله در زمان مناسب، اگر شما مساله را در زمان مناسب با راهحل مناسب حل نکنید، در زمان نامناسب، راهحل نامناسب که «ای بسا سرکنگبین صفرا فزود» با هزینه بسیار خود را تحمیل میکند. دانایی توانایی است و نادانی سرمنشا زوال و اضمحلال.
ارسال نظر