ماجرای صدقه همسر روحانی برای سردار سلیمانی چیست؟
رئیس دفتر رئیس دولت دوازدهم گفت: یک دفعه آقای روحانی گفت من هر دفعه در منزل با خانم صحبت می کردم و موضوعی بود و میگفتم که حاج قاسم می خواهد فردا به سفر برود بلا استثناء خانم من برای ایشان صدقه کنار می گذاشت.
محمود واعظی، رئیس دفتر رئیس جمهور سابق با خبرنگاران برنا به گفت و گو نشست. بخشی از این گفت و گو پیرامون شخصیت شهید سلیمانی است. اینچهره سیاسی در ابتدا از آشنایت خود با شهید سلیمانی گفت و در ادامه به رابطه دولت و شهید سلیمانی پرداخت و شهید سلیمانی را متعلق به هیچ دسته بندی سیاسی ندانست. رئیس دفتر رئیس دولت دوازدهم در اینگفت و گو از لحظه دریافت خبر شهادت حاج قاسم در دولت روحانی و واکنش رئیس جمهور سابق به این خبر میگوید. مشروح این گفت وگو به شرح زیر است:
در ابتدا از آشنایی خود و شناختی که از سردار سلیمانی داشتید بفرمایید....
سردار سلیمانی را از دوران جنگ می شناسم؛درآن زمان از دوستان کرمانی که داشتم اسم ایشان را بسیار شنیده بودم و چندین بارهم از زبان آقای آیت الله هاشمی رفسنجانی، اسم ایشان را شنیدم. این دو نفر خیلی به هم علاقمند بودند، آقای رفسنجانی سردار سلیمانی را خیلی دوست می داشت. از دوران جنگ که اینها هر دو کرمانی بودند تا روزی که آقای رفسنجانی زنده بودند، هیچ وقت ارتباطشان با هم قطع نشد.
زمانی که حاج قاسم رئیس سپاه قدس شدند، ارتباطات ما مقداری بیشتر شد و پس از آنکه بیداری اسلامی در منطقه بوجود آمد و در ایران یک اجلاسی پیرامون بیداری اسلامی برگزار شد، در آن جلسات که دکتر ولایتی هم بودند از راهنمایی حاج قاسم خیلی استفاده کردیم. آنجا دیگر ارتباطات ما عملا ارتباطات نزدیک تری شد و همان ارتباطات ادامه پیدا کرد تا روز آخر....
**شهید سلیمانی انسان خود ساخته ای بود
سردار سلیمانی یک شخصیت ملی و معنوی داشتند و الگوی موفقی برای جهان اسلام شدند، چه مولفه هایی در وجود انسان باعث می شود که یک فرد اینگونه به یک الگو برای جهان اسلامی تبدیل شود؟
شهید سلیمانی انسان خود ساخته ای بود. ایشان در جوانی وقتی که در روستایی در کرمان بودند روی پای خودش ایستاد و به عنوان یک فرد معمولی وارد سپاه شد. وقتی که ما در جنگ بودیم ایشان بدون اینکه هیچ ارتباطاتی و یا اینکه کسی پشتیبانی اش کند وارد این عرصه شد، این اخلاق و رفتار و اعتقاد و هوشمندی خود حاج قاسم بود که آرام آرام جایگاه هایی را برای خود ساخت. می خواهم بگویم که وقتی که ما انسان و خودساخته باشیم فرق نمی کند نظامی یا سیاسی باشیم، در فعالیت اقتصادی یا سیاسی باشیم یا درفعالیت مطبوعاتی، زمانی که یک اصولی را برای خودمان در نظر می گیریم، این اصول باید نقشه راه قرار بگیرد.
حاج قاسم انسان خودساخته ای بودند و هیچ وقت دست از خودسازی برنداشت و تا روزهای آخر دعاهایی که برای خودش می خواند و با اخلاصی که نماز میخواند و مستحباتی که به جا می آورد باعث شد همیشه در این صراط مستقیم قرار داشته باشد.
حاج قاسم خود را وارد دسته بندی های سیاسی نکرد...
یکی از کارهای فوق العاده ای که سردار سلیمانی کرد، این بود که در دسته ها و جناح بندی ها و گروه بندی ها خودش را وارد نکرد. طوری بود که وقتی با ایشان صحبت می کردید در ذهن شما نمی آمد که با کسی صحبت می کنید که متعلق به فلان دار و دسته و گروه است و حتی مثلا خیلی از دوستان همفکر خودش دوست داشتند که سردار به گونه ای دیگر فکر و عمل کند ولی هیچوقت این کار را نکردند. حاج قاسم آدم قدرشناسی بود و هر کسی برای کشور زحمتی می کشید ایشان همیشه به نیکی از او یاد می کرد. خیلی مسائل خط و خطوط را در قضاوت هایش در نظر نمی گرفت نه فقط راجع به مسئولین که راجع به مردم همینطور بود.
حاج قاسم روی پای خود ایستاده بود و پله پله بالا آمد و همیشه به اصل خودش برمی گشت و به کسی که در جامعه به کمک او نیاز داشت، یاری می رساند. وقتی که حاج قاسم با فرزند شهیدی روبرو می شدند، احساس می کرد این ها فرزندان برادر خودش است این نگاه فقط به فرزندان شهید و بازماندگان جبهه و جنگ نبود ، حاج قاسم وقتی با مردم عادی هم برخورد میکرد قبل از اینکه از آنها بپرسد دین شما چیست ؟ حجاب شما چیست؟ نماز می خوانید یا نمی خوانید ؟ متعلق به چه فکری هستید چه کسی را قبول دارید یا ندارید؟ به عنوان یک انسان و هموطن و مسلمان وظیفه خودش می دانست که هر کاری که می تواند انجام بدهد.
شهید سلیمانی هیچ وقت متعلق به هیچ کدام از جناح های تابلودار کشور نشد
شهید سلیمانی در ارتباط با مردم متواضع بود، شهید سلیمانی یک فرد فراجناحی است، فردی است که هیچ وقت متعلق به هیچ کدام از جناح های تابلو دار کشور نشد و قدرشناس و خوش فکر و شجاع بودند. معمولا افراد وقتی که سنشان از حدی بیشتر می شود طبیعتش است ربطی به چیزی ندارد، بسیار محتاط می شوند و بیشتر به زندگی پناه می برند و دنبال جمع کردن پول و ثروت می روند. ایشان تا روز آخر هیچ وقت از شجاعتش کم نشد.
بارها بیاد دارم که وقتی که من و دکتر روحانی بودیم و ایشان هم می رسید و صحبت می کردیم، روابط خوبی با آقای روحانی داشتند. ایشان با دکتر روحانی روابط شخصی خوبی داشتند و هر وقت که علاقمند بود به راحتی به ریاست جمهوری می آمد و آقای روحانی هم خیلی ایشان را دوستش داشت. همیشه آقای روحانی وقتی صحبت میکردیم از ایشان تعریف می کرد.
وقتی که سردار سلیمانی می گفت من فردا صبح می روم و نیستم، آقای روحانی به ایشان سفارش می کرد که خیلی از خودت مراقبت کن.سردار سلیمانی مشخص بود که خیلی آدم نترسی است و با هدفی که برای خودش در نظر گرفته بود با تمام وجود در خدمت هدفش بود. یا مثلا یک دفعه آقای روحانی گفت من هر دفعه در منزل با خانم صحبت می کردم و موضوعی بود و می گفتم که حاج قاسم می خواهد فردا به سفر برود بلا استثناء خانم من برای ایشان صدقه کنار می گذاشت. یک فرد باید خیلی چیزها داشته باشد که این قدر نفوذ کرده باشد در دل مسئولین و خانواده هایشان.
سردار سلیمانی چارچوبی برای موفقیت است
برخی شهید سلیمانی را بعد از این فاجعه غم انگیز که شهادتش بوجود آورد، بیشتر شناختند. شهید سلیمانی، هدفی در زندگی داشت و همه تلاشش این بود که اسلام و مبارزه و ایران را معرفی کند. شهادت حاج قاسم چندین برابر نه صرفا به ایرانی ها و مسلمانان بلکه به تمام دنیا این اصل را معرفی کرد. بر این اساس من فکر می کنم که منش و شجاعت و تفکری که داشتند همه اینها از ایشان یک الگو ساخت.
اگر بدون حب وبغض بیاییم همین منش و سبک زندگی ونوع مدیریتی که سردار سلیمانی داشت و نوع تعاملی که با همه داشت را ببینیم و الگو قرار دهیم، می توانیم بگوییم که خود این یک چارچوبی به هر کسی می دهد که اگر بخواهد موفق بشود باید این از این راه برود.
شما در صحبت هایتان به روابط حاج قاسم با دولت قبل، دولتی که در آن فعالیت داشتید اشاره ای داشتید یک سری اختلاف دیدگاه ها و انتقاداتی را حاج قاسم به دولت شما داشتند، اینها در چه زمینه ای بود؟
حاج قاسم را کنار بگذاریم ، در داخل هر دولتی چه دولت روحانی یا دولت های امروزی وقتی شما می خواهید برای یک کشور سیاستگذاری و برنامه ریزی کنید، اختلافاتی وجود دارد، ما یک کشور کمونیستی نیستیم که در یک اتاق در بسته تصمیم بگیریم و از فردا همه ، همان حرف را بزنند بهرحال متفکرین، اساتید دانشگاه، افراد با تجربه در تخصص خود به جاهایی رسیدند که دیدگاه هایی دارند. همین بحث راجع به مسائل امنیتی ونظامی هم صدق میکند ولی مهم این است که وقتی که در یک جلسه ای که به همین عنوان تشکیل می شود مثلا شورای عالی امنیت ملی، هر کسی به اندازه تجربه خودش بحث کند ولی مهم این است که وقتی جمع بندی شد همه آن جمع بندی را قبول دارند. پس اختلاف سلیقه و اختلاف نظر این نیست که بگوییم حاج قاسم است یا فلانی است.
سردار سلیمانی جزء کسانی بود که روان ترین روابط و یا فهم متقابل را با دکتر روحانی داشتند. بهرحال آقای روحانی با توجه به سابقه طولانی که در جنگ داشت و همچنین در دبیرخانه شورای عالی امنیت فعالیت داشته، خودش نسبت به این مسائل صاحب نظر است و طبیعی است که فرق می کند با یک سری آدم ها که در عمرشان این کارها را نکردند و طبیعی است که وقتی بحث می شود، با بعضی موافقت می شود و با بعضی موافقت نمی شود. ما هیچ وقتی اینگونه با مسائل برخورد شخصی و برخورد جناحی نمی کنیم و می گوییم وقتی ایده های مختلف در یک جلسه بیشتر مطرح می شود جمع بندی آن جلسه به واقعیت ها و منافع مردم و کشور نزدیک تر است. به نظر من در دولت سابق کمترین اختلاف دیدگاه را با سردار داشتیم. من بیشتر راجع به دولت دوازدهم صحبت میکنم چون خودم در همه جلسات ومباحث و مکاتبات بودم و اشراف دارم ما کمترین مشکل را با شهید سلیمانی داشتیم و ایشان هم همین طور بود. دردولت قبل خصوصا بعد از تحریمی که ترامپ وارد کرد، خیلی دستمان باز نبود برای اینکه هر کاری که دلمان خواست یا هر کاری که فکر میکردیم می توانیم انجام دهیم.
مسائل نظامی و امنیتی متفاوت از مسائل فرهنگی و اقتصادی و این چیزها است. دولت نمی تواند هیچ چیز را از مردم پنهان کند و مردم نظاره گر لحظه به لحظه تصمیمات دولت ها هستند ولی نمی توان برای مردم مسائل امنیتی و نظامی را هم بیان کرد و اصلا بیان نمی شود و مردم هم دنبال نمی کنند. اینکه سالها سپاه قدس با داعش جنگید و نتیجه اش این شد که داعش به مرز ما نرسید و ما از تمام ضرباتی که داعش به کشورهای مختلف همسایه ایران وارد کرد مصون ماندیم و مردم نتیجه آن را می فهمند و قدردان هم هستند ولی این نیست که بیایند دراین دو ساله ببینند امروز چه کار کرد و هفته بعد چه کار کرد. پس این دو تا دو مقوله جدا از هم هستند.
دولت ها تمام تلاش خود را میکنند، البته دولت خیلی گسترده است و فقط رئیس دولت نیست و فقط این 20-30 نفر که دور میز دولت می نشینند که نیست . دولت ها یعنی هزاران نفر در ایران، از بخشدار و فرماندار و رئیس فلان وزارتخانه تا استاندار و معاون استاندار و مدیر کل های مختلف همه اینها یک شبکه ای بنام دولت هستند و هر کدام اینها اگر کار خود را خوب انجام ندهند یک مجموعه ای را در همان جاها از خودشان، از کشور و حاکمیت ناراضی می کنند و نتیجه می شود؛ ضعف دولت و ناکارآمدی دولت.
فلذا این برمی گردد به فرهنگ سازی و اینکه ما مدیران خود را از دبیرستان به گونه ای تربیت کنیم که وقتی وارد بازار کار می شوند چه به عنوان کارشناس معمولی و یا رئیس اداره و یا وزیر یا رئیس جمهور یکسری اصولی که مربوط به جامعه است را رعایت کنند. این کارها را بعضی از کشورها انجام داده اند، دین هم ندارند و دینشان در حکومتشان تاثیر ندارد و یا به اندازه ما حکومتشان را به دین ارتباط نمی دهند. به این روش کسی که رئیس یک اداره می شود یک سری اصول را باور دارد که باید به انجام برساند، در هیچ چیز کم فروشی نمی کند اگر استاد دانشگاه است در کلاس کم فروشی نمی کند، اگر وزیر است در تصمیمگیریهای دیگرش کم فروشی نمی کند و غیره... لذا با دستور مسائل حل نمی شود و باید حتما شما بتوانید سازوکار مسائل را بلد باشید و دیگران هم باور داشته باشند وگرنه هر چه شما دستور بدهید که مسائل حل بشود خود به خود حل نمی شود.
هردولتی که به سمت تعامل و مردمی بودن حرکت نکرده موفق نبوده است
تعامل با جناح ها می تواند کارآیی را افزایش بدهد. همه جای دنیا در بخش سیاسی ، امنیتی یک سازوکار دارند. الان دولت مگر می تواند شفاف نباشد ولی بخش امنیتی ونظامی نباید شفاف باشد. برای اینکه دولت وظیفه اش این است که با مردم شفاف باشد،ولی بخش نظامی وظیفه اش این است که کارهایی که می کنند نباید بیرون بیاید که دشمن متوجه بشود. تواضع و تعامل و اخلاص و مردمی بودن و جناحی عمل نکردن و از همه نیروها استفاده کردن، اینها قوت هر دولتی است و هر دولتی که بیشتر به این سمت رفته موفق تر بوده و هر دولتی که کمتررفته، موفقیتی کمتری کسب کرده است.
از لحظه ای بگویید که خبر شهادت حاج قاسم را دریافت کردید.
من خواب بودم و ساعت 2:30 بود. خبر تازه به تهران رسیده بود، چندین بار موبایل و تلفن خانه زنگ خورد، گوشی را برداشتم دیدم که از بچه های ریاست جمهوری هستند، گفتند این خبر به ما رسیده است، من بلافاصله شماره آقای روحانی راگرفتم و زنگ زدم به بچه های محافظ و گفتم که ایشان بیدار هستند و یا خواب و درخواست کردم که در اولین فرصت از قول من این خبر را به ایشان بدهید که ایشان هم نیم ساعت بعد به من زنگ زد.
تا صبح نخوابیدیم، آقای ظریف به من زنگ زدند و گفتند به وزارت خارجه می روند و تماس های مختلفی داشتم آن شب و نفهمیدیم که چگونه صبح شد. هر چقدر که جزییات خبر را می گرفتیم و عکس ها را می دیدیم، می فهمیدیم که این اتفاق چه اتفاق بزرگی است. من سریع سی ان ان را گرفتم و تلویزیون خودمان را گرفتیم و هر کدام یک تکه از این خبرها را می دادند.
خبر کی به آقای روحانی رسید، بعد ازنماز صبح؟
خیر قبل از نماز صبح
یعنی با شما تماس گرفتند؟
بله؛ بچه های محافظ هم یک سری خبرهای دیگر از این طرف آن طرف کسب کرده بودند. آقای روحانی با من تماس گرفتند و به ایشان گفتم که آقای ظریف در وزارت خارجه معاونین خودش را خواسته است و تشکیل جلسه دادند.
به نظر شما چرا حاج قاسم ترور شد؟ ورای شخصیت رادیکال غیرمنطقی ترامپ، چه اقداماتی آمریکا را به این نتیجه رساند که گزینه ای جز ترور ندارد؟
اگر در آمریکا یک رئیس جمهور عاقلی سر کار بود این فضاحت را برای خود نمی خرید. بهرحال یک کشور سرویس اطلاعاتی و امکانات نظامی خودش را در اختیار این گذاشته که یک نفر را در ماشین ترور کند. این نشان دهنده ترس و ضعف آن کشورهاست، و اینکه چقدر اینها از یک فرد می ترسند. البته کاری که با رهبری حاج قاسم در منطقه و سوریه و عراق شد قاعدتا آمریکایی ها باید ترس داشته باشند. امیدی که آمریکایی ها به منطقه بسته بودند که از طریق داعش بتوانند اسلام را در مقابل اسلام قرار بدهند ولی حاج قاسم این چهره را آشکار کرد و مشخص شد که اسرائیلی ها و آمریکایی ها ازداعش حمایت می کنند و همینطور کشورهای متحد آمریکا از اینها حمایت میکنند. این برای افکار عمومی و جهان اسلام یک دستاوردی بزرگ بود و یک فضاحت برای خود آمریکایی ها.
مبارزه حاج قاسم با داعش برای مبارزین مسلمان الگو شد
مبارزه حاج قاسم با داعش برای مبارزین مسلمان در کشورهای اسلامی الگو شد. منافع آمریکا با این وضعیت خیلی در خطر افتاده بود. و از طرف دیگر ذهنیت ترامپ بر این بود که اگر این کار را بکند میتواند به همه کشورهای مختلف اینگونه القا کند که یک تروریست را کشته است در صورتی که آنچه که در کشورهای اسلامی رخ داد کاملا برعکس بود.
مراسمی که در آن ایام برای حاج قاسم گرفته شد و تشییعی که در شهرهای عراق انجام شد و اتفاق عظیمی که درداخل ایران رخ داد،دستاوردی که آمریکا گمان میکرد به دست آورده را نابود کرد. چهره واقعی حاج قاسم بعد از شهادتش آشکار شد. ما یک فرمانده بزرگ و انسان بزرگی را از دست دادیم و تاثیراتش در ایران و منطقه برای ما بسیار بالا و زیاد بود و آمریکایی ها نتوانستند از ترور این شهید هر آنچه که فکر کرده بودند در آمریکا و بیرون آمریکا برسند.
به نظرشما چرا پرونده حاج قاسم در عرصه بین الملل پیگیری نمی شود...
در عرصه بین الملل این نوع پرونده ها بستگی دارد به اینکه منافع کجا را تامین می کنند. من این موضوع را مقایسه می کنم با یک ماجرا در عربستان، شما ببینید تیم بن سلمان در استانبول یکی از مخالفین عربستان سعودی را در کنسولگری برد وتکه تکه کرد و همه هم می دانند فیلمش هم موجود است، آمریکای ها در ابتدا تحت احساس یک عکس العمل نشان دادند اما پس از آن ببینید کل مصونیت را برداشتند و کل پرونده مختومه شد، زیرا منافع عربستان منافع خود آمریکاست. حقوق بشر بستگی دارد که برای چه کسی و در چه زمینه ای باشد. موضوع حاج قاسم اگر غیر از ایران و آمریکا بود پرونده خوبی بود در عرصه بین الملل تا آن کشوری که این کار را کرده محکوم بشود ولی شما می بینید که تاکنون تلاش زیادی شده و قوه قضائیه و دولت و وزارت خارجه تلاش کرده اند و هر جایی که می رود یک طوری متوقف می شود. در عرصه بین الملل هیچ پرونده ای روشن تر از پرونده حاج قاسم که نیست نیاز به دادگاه هم ندارد.ئحتما اسرائیل ها در این پرونده ترور شهید سلیمانی دخیل بودند.
سوال سردار سلیمانی درباره رابطه روحانی و رهبر انقلاب
در این سالها خاطره ای از حاج قاسم دارید...
در سال 96 هنوز دولت دوم شکل نگرفته بود، در یک پرواز باهم بودیم،از تهران تا کرمان راجع به بحث انتخابات خیلی حرف های مهمی بین من و ایشان رد و بدل شد و نکات ایشان را به دکتر روحانی گفتم، این جالب بود که یکساعت ونیم راجع به همه چیز صحبت کردیم
ایشان یک سری نکات بزرگی داشت و یکی دو تا سوال از من داشت از چیزهایی که شنیده بود و تعامل بین دکتر روحانی و مقام رهبری،که من برایشان ماجرا را کامل توضیح دادم.
خاطره دیگر اینکه،در دوران احمدی نژاد آقای روحانی مرکز تحقیقات استراتژیک فعالیت داشتند،ایشان از طریق دوستان شنیده بود که می خواهند بودجه مرکز تحقیقات را یک ششم کند.یک پنجشنبه شبی بود تماس گرفتند و آمدند یک جلسه کوچک داشتیم وآقای بانک هم بود.حاج قاسم پرسید که این خبر صحت دارد؟گفتیم ما هرچه با دولت وسازمان بودجه حرف زدیم گفتند دستور رئیس جمهور است و ایشان فکر کرد و گفت خدا بزرگ است و نگران نباشید و من کمک می کنم و کمک کردند.
یک خاطره دیگر اینکه دولت احمدی نژاد تمام سعی خود را کرد که آقای هاشمی رفسنجانی در دولت او منزوی باشد ولی حاج قاسم با همان روحیه که دارد، سفری برای هاشمی تنظیم کرد که ایشان به سوریه و عراق هم برود و خودش هم کارها را انجام داد. در آن زمان هر چه از هاشمی رفسنجانی دعوت می کردند، احمدی نژاد دعوتنامه رادر دفتر نگاه می داشت و برای ایشان نمی فرستادند ولی حاج قاسم خودش با آنها در تماس بود این کار را خودش طراحی کرد. در سفری که دکتر روحانی به عراق رفتند ایشان هم حضور داشت وتمام کارها را پیگیری می کرد.
ارسال نظر