مُهر پایان بر برجام زده شد؟
افزایش تضادهای سیاسی انگلیس، فرانسه و آلمان با ایران بیانگر این واقعیت است که شکل جدیدی از معادله رفتاری در روابط قدرتهای بزرگ با جمهوری اسلامی در حال ظهور و تکامل است.
عدهای از تحلیلگران به این موضوع اشاره دارند که آمریکا از سازوکارهای «تلهگذاری تاکتیکی» برای درگیرسازی روسیه در نبردی منطقهای بهره گرفته است.
دکتر ابراهیم متقی نوشت:ایالاتمتحده، اروپا، ناتو و روسیه هیچ یک نتوانستند شکل مناسبی از مدیریت بحران را برای کنترل خشونت در دستور کار قرار دهند. به همین دلیل است که عدهای از تحلیلگران به این موضوع اشاره دارند که آمریکا از سازوکارهای «تلهگذاری تاکتیکی» برای درگیرسازی روسیه در نبردی منطقهای بهره گرفته است.
بحران اوکراین بسیاری از تحلیلگران موضوعات منطقهای و بینالمللی را با نشانههایی از شوک و ابهام روبهرو ساخت. تحلیلهای ارائهشده در سه ماه گذشته هیچ گاه معطوف به کنش نظامی و اقدامات ژئوپلیتیک در اوکراین نبوده است. جابهجایی نیروهای نظامی روسیه به سمت مرز اوکراین به موازات دیپلماسی چندجانبه شکل گرفته بود. واکنش ناتو و ایالاتمتحده در برابر تحرک نظامی و ژئوپلیتیک روسیه در ابتدا ماهیت انفعالی داشت که بهگونه تدریجی تحتتاثیر سیاستهای ژئوپلیتیک و راهبردی انگلیس متحول شد.
انگلیس نقش موثری در جداسازی کشورهای مستقل مشترکالمنافع که متحد امنیتی و منطقهای روسیه بودهاند، ایفا کرده است. گسترش روند غربگرایی اوکراین بدون توجه به شکلبندیهای ژئوپلیتیک انجام گرفت و زمینه واکنش پرشدت روسیه را بهوجود آورد.
روسیه همواره تلاش دارد تا موضوع امنیت منطقهای خود را از طریق سازوکارهای نظامی شکل دهد و مدیریت کند. دکترین نظامی و امنیتی روسیه که در سال۲۰۱۷ بازخوانی شد، بر ضرورت مقابله پرشدت با تهدیدات منطقهای تاکید داشته است. چنین رویکردی با واکنش همهجانبه انگلیس روبهرو شده و این امر منازعه منطقهای اوکراین را تشدید کرده است.
افزایش تضادهای سیاسی انگلیس، فرانسه و آلمان با ایران بیانگر این واقعیت است که شکل جدیدی از معادله رفتاری در روابط قدرتهای بزرگ با جمهوری اسلامی در حال ظهور و تکامل است. گرایش ژئوپلیتیک و راهبردی ایران به روسیه را میتوان در زمره موضوعات و چالشهایی دانست که سیاست جهانی با آن درگیر بوده و تاثیر خود را بر الگوی کنش ارتباطی ایران با جهان غرب و برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) به جا گذاشته است.
در شرایط موجود حتی رافائل گروسی نیز تمایل چندانی به بازتولید دیپلماسی هستهای نشان نداده است و این موضوع به مفهوم کنارهگیری مرحلهای کشورهای اروپایی و نهادهای بینالمللی در ارتباط با ایران و دیپلماسی هستهای مربوط به آن محسوب میشود. در چنین شرایطی میتوان به این موضوع اشاره کرد که انگلیس و آلمان نیز از ادبیات مقابله با سیاست داخلی، منطقهای و دیپلماسی هستهای ایران بهره گرفتهاند. اجماعسازی تروئیکای اروپایی نشانه خوبی برای دیپلماسی هستهای ایران محسوب نمیشود.
ارسال نظر