اقدام مهم ایران بعد از توافق با ریاض چه باید باشد؟
بعد از توافق تهران- ریاض، آن را برای حصول ایران به اهداف و منافع خود کافی می دانستند و نسبت به حل و فصل تنش های باقی مانده با غرب روی خوش نشان نمی دادند و نمی دهند. من معتقدم اما تهران حتی برای بهره بردن بیشتر از توافق با ریاض، باید مثلث تنش زدایی خود را با حل و فصل تنش با غرب تکمیل کند.
حشمت الله فلاحت پیشه استاد روابط بین الملل دانشگاه در یادداشتی نوشت
حضور چین در منطقه غرب آسیا به موازات حضور قدیمی تر آمریکا، جدی تر می شود و لذا بیراه نیست اگر گفته شود که رقابت واشنگتن و پکن حالا به منطقه غرب آسیا هم رسیده است. در این میان البته برخی همچون خبرگزاری بلومبرگ هم اخیرا از آشکارا شدن نشانه های « جنگ سرد» میان آمریکا و چین در منطقه ما خبر داده اند.
این ادعا البته خیلی قرین واقعیت نیست اگر چه نافی رقابت شدید دو کشور هم نیست. جنگ سر اصطلاح مربوط به دوران جهان دوقطبی به رهبری اتحاد جماهیر شوروی سابق و ایالات متحده آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم بود که به نظر می رسد چند دهه پیش منقضی شده است. اشاره شد که البته رقابت دو کشور در منطقه خاورمیانه یک واقعیت است. مختصات این واقعیت جدید هم بیشتر از جنس رقابت هژمونیک است یعنی هر دو کشور تلاش دارند قدرت برتر منطقه شوند. تفاوت وضعیت جدید با دوران جنگ سرد به این مهم برمی گردد که کشورهای پیرامونی بر خلاف دوران جنگ سرد خط قرمزهای سفت و سختی برای قرار گرفتن در یکی از بلوک بندی های مرسوم ندارند. یعنی یک کشور همزمان که هم پیمان آمریکاست می تواند روباط حسنه ای هم با چین داشته باشد. چنانکه عربستان سعودی به عنوان کشوری که در قلمرو استراتژیک آمریکا تعریف می شود، اخیرا روابط خوبی هم با چین برقرار کرده و در سفر رئیس جمهوری چین به عربستان، قراردادهای بزرگی میان دو کشور امضا شد.
به تعبیر دیگر فضای بین الملل در دوران جدید یک فضای ژلاتینی است که کشورها به اقتضای چگونگی تامین منافع و حفظ و تقویت دایره نفوذ خود، به قدرت های بزرگ تر نزدیک می شوند.
به هر حال رقابت چین و آمریکا در منطقه غرب آسیا پدیده ای واقعی است و حال سوال این است که ایران در این میان چه مشی یا سیاستی را برای تامین منافع خود دنبال کند بهتر است. تهران از یک سو روابط حسنه سیاسی با چین دارد و همزمان روابط متشنجی با مجموعه غرب به رهبری آمریکا.
از نشانه های حضور و نقش آفرینی بیشتر چین در منطقه، می توان به میانجی گری آن در عادی سازی روابط ایران و عربستان اشاره کرد که منجر به توافق میان تهران و ریاض شد. سه ضلع این توافق یعنی چین، ایران و عربستان اهداف و منافع خاص خود را دنبال می کنند. چین به دنبال تثبیت جایگاه خود در منطقه به عنوان یک قدرت برتر و دارای نفوذ است، عربستان هم به نظر می رسد به دنبال ایجاد یک حاشیه امن برای خود و دور نگه داشتن دامن امنیت کشور خود از ترکش های هر گونه تنش احتمالی در منطقه و مشخصا میان ایران و قدرت های منطقه ای یا فرامنطقه ای است. ایران هم به نظر می رسد بیشتر اهداف اقتصادی و تسهیل شدن شرایط برای دور زدن تحریم ها یا تامین نیازهای اقتصادی خود را دنبال می کند در کنار سایر اهداف سیاسی و امنیتی. در این میان تا کنون این تهران است که تا رسیدن به هدف اصلی خود، فاصله دارد.
با این حال توافق حاصل شده میان تهران و ریاض را باید به فال نیک گرفت و آن را یکی از اضلاع مثلث تنش زدایی تهران دانست. ضلع اول این مثلث توافق با آژانس بین المللی انرژی اتمی بود که در سفر چندی پیش مدیر کل آژانش به تهران تا حدودی حاصل شده بود. حالا اما تامین منافع ایران در چارچوب فضای بین المللی جدید و واقعیت حاکم بر منطقه، یک ضلع سومی هم می خواهد تا مثبث تنش زدایی تکمیل شود.
بعد از توافق تهران- ریاض، آن را برای حصول ایران به اهداف و منافع خود کافی می دانستند و نسبت به حل و فصل تنش های باقی مانده با غرب روی خوش نشان نمی دادند و نمی دهند. من معتقدم اما تهران حتی برای بهره بردن بیشتر از توافق با ریاض، باید مثلث تنش زدایی خود را با حل و فصل تنش با غرب تکمیل کند.
به نظر می رسد بعد از توافق ایران و عربستان و چه بسا حضور جدی تر چین در منطقه، مواضع آمریکایی ها هم در خصوص ایران تعدیل شده باشد و در حقیقت توافق یاد شده این فرصت را فراهم می کند تا تهران، چالش و تنش خود با آمریکا و مشخصا برجام را به نحوی که تامین کننده منافع ایران باشد، حل و فصل کند. این فرصت را نباید از دست داد.
ارسال نظر