اصغر فرهادی: دوست دارم در ایران کار کنم
دوست دارم در ایران فیلم بسازم. من آنجا به دنیا آمدهام و احساس میکنم بر همه چیز بیشتر نظارت و مدیریت دارم. وقتی بیرون از ایران کار میکنم، همه چیز برایم شبیه تجربه کردن است.
اصغر فرهادی که از امیدهای اصلی اسکار ۲۰۲۲ در بخشهای بهترین فیلم بینالمللی، بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردان است، از روزهای تولید «قهرمان» و تاثیر همهگیری ویروس کرونا بر این پروژه سینمایی میگوید.
استیو پاند، خبرنگار وبگاه آمریکایی درپ همزمان با آغاز فصل جوایز سینمایی پای صحبتهای اصغر فرهادی نشسته که امسال با «قهرمان» نماینده ایران در نود و چهارمین دوره مراسم اهدای جوایز اسکار است. او پیشتر دو بار با «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» برنده اسکار بهترین فیلم خارجیزبان شده و انتظار میرود با «قهرمان» دستکم در فهرست پنج نامزد نهایی این بخش قرار بگیرد. هر چند کارشناسان برای فرهادی بخت نامزد شدن در رشتههای بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی هم قائلند. نسخه کوتاهشده این گفتگو در نسخه بینالمللی درپ منتشر شده و نسخه مفصل و اصلی آن در پایگاه این سایت معتبر در دسترس است.
- کاملا مطمئن بودم که برای فیلم بعدی به ایران بازمیگردم. راستش را بخواهید، دوست دارم در ایران فیلم بسازم. من آنجا به دنیا آمدهام و احساس میکنم بر همه چیز بیشتر نظارت و مدیریت دارم. وقتی بیرون از ایران کار میکنم، همه چیز برایم شبیه تجربه کردن است.
- یک نمای کلی از داستان «قهرمان»در ذهنم بود اما دو سال پیش درست پس از پایان کار «همه میدانند» شروع کردم به فکر کردن به اینکه خیلی جدی بر اساس آن فیلم بسازم. با همهگیری کرونا نوشتن فیلمنامه خیلی طول کشید و روند پیشتولید بارها متوقف شد. هر چند در نهایت به سود ما شد. تمرینها را بیشتر کردیم وقت زیادتر برای نوشتن داشتیم. البته در جریان تولید اوضاع کرونا بسیار خطرناک شده بود و من نگران بودم که سر بازیگران و عوامل چه بلایی میآید. وقتی کار به پایان رسید و به تصاویر نگاه میکردم، دیدم همه در پسزمینه ماسک دارند. ماسک را از چهره ۳۵۰ نفر حذف کردیم و الان که فیلم را میبینید هیچ نشانهای از کرونا در آن نیست.
- در جریان نوشتن و کار روی متن، بارها و بارها داستان را عوض کردیم. «قهرمان» برخلاف «جدایی» و «فروشنده» داستانی بسیار ساده و کمتنش دارد و به همین دلیل ناچار بودیم روی آن کار کنیم تا درام برجستهتر شود. هر چه پیشتر میرویم و بیشتر میدانیم، شرایط پیچیدهتر میشود و آنچه این نوع فیلم ساختن را سختتر میکند، وجود یک قانون است؛ اینکه همه چیز باید واقعی به نظر برسد. من میخواستم همه چیز درست عین زندگی باشد و خب این بسیار سختتر از واقعگرا بودن است.
- بزرگترین چالش این است که خودت را در موقعیتی قرار بدهی که به آن قانون زندگی میگویی. یعنی باید خیلی کار کنی اما دیده نشوی. همه چیز باید نامرئی باشد. انگار دیالوگها را ننوشتهاند و بازیگران دارند بداهه میگویند. ساختار فیلم هم باید پنهان باشد که کاری است بسیار سخت. اگر بخواهی فیلمی بسازی که شبیه زندگی نباشد، کار آسان است.
- وقتی کار نوشتن را شروع کردم، نمیدانستم که رسانههای اجتماعی قرار است یکی از موضوعهای اصلی فیلم باشند. داستان درباره مردی بود که در یک منطقه زندگی میکند و مسائلی برایش رخ میدهد و پایان او سقوط است. امروز اگر کسی در یک منطقه کوچک هم شناختهشده باشد، رسانههای اجتماعی نقشی بزرگ در زندگیاش بازی میکنند. اینگونه بود که پای شبکههای اجتماعی به داستان باز شد.
- لذت فیلم ساختن برای من وقتی نیست که کار به پایان رسیده و فیلم برای نمایش آماده شده است. وقتی ۴۰ تا ۵۰ نفر دور و بر من هستند و دارند تمام تلاششان را میکنند تا بهترین کارشان را ارائه دهند، این بزرگترین و شادترین لحظه من در زندگی است.
ارسال نظر