«ابراهیم گلستان» صدساله نیست، همهساله است
ابراهیم گلستان جزو معدود افراد نامدار فرهنگ و ادب ایران است که دروغ نمیگفت و هیچ ناراستی در هیچ چیز نداشت. حرفش را میزد و پای حرفش میماند. با دوست، دوست و با دشمن، دشمن بود و صراحت گلستان به دور از هر گونه محافظهکاری حتی در جامعه روشنفکری ما چندان قابل درک نیست.
در یادداشتی در روزنامه پیام ما نوشته میرعلیرضا میرعلینقی به مناسبت صدسالگی ابراهیم گلستان میخوانیم: «صد سالگی ابراهیم گلستان بهانه است، یک نماد است. در حقیقت همه اعداد نماد هستند. ابراهیم گلستان صدساله نیست، ابراهیم گلستان همهساله است و تا وقتی که زبان فارسی هست و تا وقتی دید ایرانی در فیلم مستند مطرح شده و بیش از این هم مطرح خواهد بود، جای دست و رد پای ابراهیم گلستان جاودانه خواهد ماند.
گلستان ریشههایی عمیق در سنت زبان فارسی و نوع والایی از ریشه ایرانی دارد و انسانی مدرن و بهغایت پیشرو است. با اینکه بیش از نیمی از عمرش را در سرزمین مادریاش نزیسته اما هنوز بهشدت ایرانی واقعی بدون آفات همیشگی ایرانیبودن است؛ بدون بیاندیشگی، سرسریانگاری و بیانضباطی. اینها متاسفانه چیزهایی است که مثل سرطان ریشه عمیقی در فرهنگ ما دارد اما گلستان از آنها دور ماند. گلستان هم به طور ذاتی و هم اکتسابی به واسطه انضباط فردی و ذهن روشنش از این صفات پیراسته شده و حیات بسیار نمونهای را عرضه کرده. نمونه از این جهت نه که الگویی برای تقلید باشد چون اولا قابل تقلید نیست و هیچکس اساسا قابل تقلید نیست و خود گلستان هم تا جایی که میشناسیمش متمایل نیست که از او تقلید شود. متمایل به این است که هر انسانی فردیت واقعی خودش را پیدا کند، فکرش را به کار بیاندازد، مسئولیتپذیر باشد و از کار که جوهره آدمی است، شانه خالی نکند. طبیعی است تعدادی از خصوصیات گلستان ممکن است به مذاق بعضیها خوش نیاید؛ چیزی که عموم از آن به نوعی استبداد رای تعبیر میکنند به نوعی تلخزبانی و خشنگفتن است اما واقعیت این است که اینها خصوصیات گلستان بهتنهایی نیست. خصوصیات نسل اوست؛ خصوصیت نسلی که میتواند در تاریخ فردی هر یک از آنان حضور داشته باشد. متولدین ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ به دلیل فضای اجتماعی - تاریخی آن دوران در طرز یا شیوه تربیت و تحصیل و دانشآموختگی مبتلا به نوعی از استبداد کلامی و فکری میشدند و این آنان را خودرای و حقبهجانب بار آورده و این برای نسلهای بعد تا حدی نامطبوع است. عنصری که ممکن است موجب شکوفایی آن نسل شده باشد و باید بپذیریم که این نسل بارآوری در تمام رشتهها بوده.
هنوز هم طی یک قرن، میان افرادی که به آنان روشنفکر میگوییم که خود گلستان این لفظ را قبول ندارد، این نسل را به نسل ترقیخواه یاد میکنند و گلستان یک سر و گردن از آنان بالاتر، کماشتباهتر، کارآمدتر و مهمتر از همه صمیمیتر و صادقتر از همه بوده. درباره تصویرسازی او در نگارش آنهایی که باید صحبت کنند صحبت میکنند اما اینجا مهم است که یک روشنفکر ترقیخواه پیشرو چگونه میتواند هر دهه به دهه اندیشه، گفتار و طرز نگاهش را تازه و در عین حال ریشههایش را حفظ کند و این از هوش بالای گلستان است. این صفت بهکرات از دوستان و هم دورههایش که در قید حیات نیستند شنیده میشد. ابراهیم گلستان جزو معدود افراد نامدار فرهنگ و ادب ایران است که دروغ نمیگفت و هیچ ناراستی در هیچ چیز نداشت. حرفش را میزد و پای حرفش میماند. با دوست، دوست و با دشمن، دشمن بود و صراحت گلستان به دور از هر گونه محافظهکاری حتی در جامعه روشنفکری ما چندان قابل درک نیست. گلستان این فرصت را نشان داد که هر کسی میتواند خودش باشد و به همین دلیل همه ما برایش احترام عمیقی قائل هستیم.»
ارسال نظر