رضا پروانه؛ دمت گرم رفیق

شب گذشته چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ بالاخره پرونده یکی از جذاب‌ترین سریال‌های ایرانی عرضه شده در شبکه نمایش خانگی، بسته شد.

رضا پروانه؛ دمت گرم رفیق

برترین‌ها نوشت :  شب گذشته چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۲ بالاخره پرونده یکی از جذاب‌ترین سریال‌های ایرانی عرضه شده در شبکه نمایش خانگی، بسته شد. احتمالا اگر از علاقه‌مندان پیگیر پوست شیر بوده باشید، تا الان از عاقبت پرونده قتل ساحل و سرانجام بازی پیچیده منصور با پلیس، باخبر شده‌اید. نکته مهم اما این است که باید اعتراف کنیم فارغ از هر پایان‌بندی‌ای آنچه طی ۲۳ قسمت از مجموعه پوست شیر به تماشای آن نشستیم، آنقدر لحظه‌های ناب و جذاب داشت که تا سال‌ها در حافظه‌مان باقی خواهد ماند. 

نه فقط ایده اصلی که فرآیند تبدیل ایده به یک روایت گیرا و جذاب، اصلی‌ترین برگ برنده برادران محمودی در اولین تجربه خود در شبکه نمایش خانگی بوده است. فیلمنامه پوست شیر فارغ از خرده ایرادهایی که بخشی از آن را می‌توان در هر تجربه‌ای طبیعی دانست، یکی از موفق‌ترین فیلمنامه‌های سریالی در سال‌های اخیر بوده است. داستان سریال از جایی درست آغاز شد و در فرازهای کلیدی به خوبی توانست به گذشته بازگردد و در هر بار رفت و برگشت، بخش‌هایی از معمای اصلی را حل کند.

قسمت آخر پوست شیر

درباره تجربه‌هایی مانند پوست شیر باید اذعان کرد که حضور بازیگران چیزی فراتر از یک ویترین برای این تجربه موفق به همراه داشته است. با کمی اغماض می‌توان این حکم را صادر کرد که تک تک بازیگران این سریال، از چهره‌هایی چون شهاب حسینی و هادی حجازی‌فر تا فرعی‌ترین بازیگران گمنام در ایده‌آل‌ترین وضعیت خود ظاهر شده و حضوری درخشان در مقابل دوربین جمشید محمودی داشته‌اند. 

درباره نکات فنی پوست شیر هم گفتنی‌ها کم نیست. از فیلمبرداری و گریم گرفته تا طراحی صحنه و لباس که همگی همچون قطعات یک پازل، به بهترین شکل در کنار هم قرار گرفته و این تجربه بصری ناب را رقم زده‌اند. در این میان اما باید سهمی ویژه برای بامداد افشار قائل باشیم. آهنگساز جوانی که در سال‌های اخیر حضوری پرقدرت در صحنه داشته و بعد از درخشش در سریال قورباغه این‌بار هم نشان داد که حرف‌های زیادی برای گفتن در این میدان دارد.

همه چیز به پایان رسید و احتمالا حالا که این گزارش را می‌خوانید، از سرنوشــت داستان با خبر هستید. بازی پیچیده و چندلایه‌ای که منصور با ماموران پلیس آگاهی و مشخصا محب مشکات آغاز کرده است، در این قسمت به پایان رسید و شکی نیســت که بخش عمده‌ای از فراز پایانی داستان پوست شیر بر دوش ســه بازیگر کلیدی سریال یعنی شهاب حســینی، هادی حجازی‌فر و البته مجتبی پیرزاده بود. در قســمت پایانی شاهد رویارویی‌هایی میــان این بازیگــران بودیم که هــر یک خوش درخشیدند و خاطره‌ای ماندگار در حافظه مخاطبان و علاقه‌مندان این سریال ثبت کردند 

سریال پوست شیر

درادامه نظر مخاطبان و بینندگان درباره قسمت پایانی را برای شما آورده‌ایم با ما همراه باشید  

پویا نوشت: سینمای ایران تا عمر داره مدیون این شاهکاره…

مونس با با اشاره به یکی از دیالوگ‌های سریال نوشت: ساحل دیدی بابات «پدرتر» بود :((

مینو از بازی خوب علیرضا کمالی گفت و نوشت: حالا همه با خیال راحت میتونید بگید: دنیا یه رفیق مثل رضا پروانه بهم بدهکاره

آرمین درباره سکانس آخر سریال نوشت: این سکانس هم رفت تو لیست غمگین‌ترین سکانس‌های تاریخ سینمای ایران

میرزا هم نوشت: تیتراژ آخر پوست شیر در اپیزود آخر همه تراژدی رو به اوج رسوند و در اوج تموم شد...

آلووین هم نوشت: انگاری واقعا آهنگ پوست شیر برای این سریال، سال‌‌ها پیش خونده شده بود.

ممد از نقش منصور باجلان گفت:  لامصب جوری دیوونه بازی درمیاورد که ادم فکر میکرد از تیمارستان دستشو گرفتن آوردن که بیاد دو سکانس بازی بکنه

پوست شیر هادی حجازی فر

رضا پروانه دمت گرم رفیق 

مصطفی داننده در عصرایران نوشت: سریال «پوست شیر» به نقطه پایان خود رسید. بسیاری از کسانی که پای این سریال در شبکه نمایش خانگی نشستند، از آن راضی بودند و برای سازندگان این مجموعه چه چیز مهم‌تر از اینکه همه از ساخته آن‌ها حرف بزنند و عزادار ساحل باشند و همراه با نعیم و همسرش، برای این غم اشک بریزند و در جستجوی قاتل باشند.

در فصل اول و دوم پوست شیر، بخشی از مردم در سناریو‌های ذهنی خود، «رضا پروانه» دوست صمیمی «نعیم» را قاتل یا حداقل همدست قاتل می‌دانستند. آن‌ها می‌گفتند که این همه رفاقت در این زمانه بعید است و حتما پروانه دنبال رسیدن به اهداف خود است و به زودی ضربه کاری به نعیم وارد می‌کند.

پوست شیر رضا پروانه

قصه هرچه جلوتر رفت، رضاپروانه رفیق‌تر شد و در فصل سوم، بخشی با خود فکر کردند که در زندگی‌شان چقدر احتیاج به یکی مثل رضا پروانه دارد. رفیقی که همه زندگی‌اش را برایت بگذارد. بزند، بخورد، بایستد، بنشیند، بخرد و بفروشد.

در روزگاری که پول تبدیل به دوست، پدر، مادر، همسر، فرزند و به معنای واقعی بخشی از زندگی مردم شده است، یکی مثل رضا پروانه، دُر نایاب است. حتی آدمی با دیدن او در فیلم هم ذوق می‌کند چه برسد به دنیای حقیقی.

باید از نویسنده و کارگردان این مجموعه هم تشکر کرد که حرمت رفاقت را حفظ کردند و رفیق را در ذهن خراب نکردند. واقعا اگر دست رضا پروانه به خون ساحل پوست شیر آغشته بود، رفاقت زیر سوال می‌رفت و آدم‌ها می‌گفتند دیگر به چه کسی می‌شود اطمینان کرد؟

رفیق قصه پوست شیر، تلنگری بود برای همه ما که در زندگی‌مان رفیق داریم و رفیق هستیم. به ما یادآوری کرد که در این دنیا چیز‌هایی مهم‌تری از پول هم وجود دارد که یکی از آن‌ها رفاقت است.

خوش‌به‌حال آن‌هایی که در زندگی‌شان رفیق دارند؛ که یکی از آن‌ها خود نگارنده این متن است که لذت رفیق خوب را چشیده است.

به خود سریال برگردیم. پوست شیر نشان داد که یک کار خوب می‌تواند مردم را درگیر خود کند. بدون شک این سریال مهم‌ترین مجموعه چندساله اخیر ایران چه در شبکه نمایش خانگی و چه در تلویزیون بود که توانست یاد سریال‌های دهه هفتاد و هشتاد را در ذهن‌ها زنده کند. سریالی که مردم از آن حرف بزنند و شرایط را تحلیل کنند و به شدت منتظر رسیدن قسمت تازه باشند.

کار خوب ساخته شود، مردم می‌بینند. نمی‌شود کار بد ساخت و انتظار داشت که مردم به به و چه چه کنند. سریال‌های شبکه نمایش خانگی به خوبی توانسته‌اند، جای خالی تلویزیون را در میان مردم پر کنند. به امید اینکه در مسیر آن‌ها سنگ‌اندازی نشود

 

دیگر رسانه ها

کدخبر: 83112

ارسال نظر