واکنش تند کیهان به سید جواد هاشمی درباره حمایتش از گلشیفته فراهانی
روزنامه کیهان به همایت از گلشیفته فراهانی به سیدجواد هاشمی واکنش تندی نشان داد
به گزارش عرشه آنلاین یک بازیگر زن در ساحت سینمای ایران نامبردار شد. نقشها به او پیشنهاد شد، ارج گذاشته شد. وضعیت مالی بسامانی داشت. به سادگی و بیمانع و بدون دغدغهای بیرون از حوزه حرفه ای، فعالیت میکرد. او، اما ناگهان ایران را ترک کرد و سر از سینمای فرنگ درآورد.
کوچکترین سندی و مطلبی و شاهدی دال بر وجود مسئلهای که مهاجرت خانم بازیگر را ناگریز سازد، وجود نداشته و ندارد. بهعبارتی مهاجرت وی، تحمیلی و برخاسته از دلایل سیاسی و امنیتی و حقوقی نبوده است.
بنابراین، آیا میتوان میان مهاجرت آن زن بازیگر با یک تصمیم حکومتی یا اقدامی فراقانونی بهدست یک نهاد یا چند نهاد حاکمیتی، به زور و اصرار، نسبتی مستند متصور شد و برقرار کرد؟!
میشود ادعا کرد، عناصری دولتی زمینه بقا و فعالیت خانم بازیگر را نابود کردند و او را وادار به جلای وطن ساختند؟!
پاسخها، از حیث عقلی و اخلاقی و شرعی قطعا منفی است!
حال ببینیم آن خانم بازیگر پس از مهاجرت، در ساحت فرهنگ چه کرد و چگونه به شهرت فرامرزی رسید و به چه شکل مسیر سینمایی خود را ادامه داد؟
آن خانم، آن به اصطلاح هنرمند، با پا گذاشتن در عرصهای مغایر با باورهای الهی و کاملا منطبق با بایستگیهای اباحهگری، شأن خود را از بانویی ایرانی و مسلمان تنزل داد، به همین سادگی! جلوه در این مرتبه دون و به ظاهر هنری، خواست جدی کلونیهای صهیونیستی بود و هست. ارائه تصویری معوج و جعلی از زن ایرانی و خاصه مسلمان، وانمود غایت هنرورزی بانوی هنرمند در مدار لیبرالیسم فرهنگی و ذائقهسازی از برای مخاطب ایرانی، سیاست روشن کلونیهای یاد شده است. پس چرا توقع نداشته باشیم امثال زن بازیگر در مرکز اعتنا و حمایت و ستارهسازی قرار نگیرند؟!
به تازگی یک بازیگر و کارگردان مرد سینمای ایران، در گفتوگویی ویژه فضای مجازی با بیان اینکه «کسی به چشمهای آن زن نگاه نکرد و تنها به...!» تلاش کرد از یکسو وقاحت نقشهای جنسی و سیاسی بازیگر زن را کتمان کند و از دیگر سو تلویحا شاید، نظام سیاسی کشور را مسبب اندوه و حرمان و محرومیت و آزار و سرآخر؛ مهاجرت او معرفی سازد؟!
باید در پاسخ به بازیگر و کارگردان هدف نظر گفت:
برادر بزرگوار! هنرمند نقشآفرین سابق در آثار دینی و انقلابی! اولا: چرا تقیدگریزی و حریم شکنی و بلندپروازی یک فرد را به انکار مینشینی و برای آن دلیل و منطق میتراشی؟!
دوم: چرا یک بار هم شده، اقدامی ناپسند را محکوم و مذمت نمیکنی؟ چرا از چشم تو و همفکرانت، یک مجرم، یک مقصر، صرف هنرمند بودن (بر فرض هنرمند بودن) نه مجرم است و نه مقصر و صرفا دیگران و خاصه نظام سیاسی کشور بانی هر پیشامد بد و ناپسندی است؟
سوم: فردی در داخل کشورش از همه امکانات و مواهب برخوردار بوده است. به خواست و دلیل شخصی، آزادانه تصمیم به مهاجرت گرفته است و در فیلمهای تهی از ارزشهای دینی و اخلاقی نقشآفرینی میکند. چه کسی به تو و امثال تو ماموریت دفاع از وی را سپرده است؟
چهارم: شما بر پایه کدام پشتوانه علمی در عرصه دین، بر مقاصد پلشت و معایب و زشتی رفتار و عوارض اقدامات یک فرد سرپوش میگذاری و بلکه آن را -گویی-امری عادی جلوه میدهی؟!
پنجم: آن خانم بازیگر به مناسبتهایی علیه انقلاب و نظام اسلامی سخن گفته است. تهمتها و اهانتها کرده است! آن سخن و ادعاهای دروغین گواه ارادهها و اغراض سیاسی در پس پرده فعالیتهای سینمایی اوست. شما چگونه متوجه واقعیت نقش واقعی خانم بازیگر نشدی... یا شدی و در دامن تغافل جولان میدهی؟!
ششم: اینکه آن زن، به آن شکل و با آن رویه مبتذل در سینمای فرنگ فعالیت میکند، مسئله ما نیست. اما چون در قاب نقشهای نازل و غیراخلاقی، دست به صدور بیانیههای سیاسی میزند، برای موساد در لباس پیاده نظام فرهنگی ظاهر میشود و ابزار سینما را به سهم خود علیه باور ملی و دینی ما بهکار میگیرد، دیگر نمیتوان نسبت به رفتار او و حامیان داخلیاش بیاعتنا ظاهر شد!
عزیزان! واقعیت اینکه؛ برخی افراد مشهور اما بیبصیرت، خواسته و ناخواسته و آگاهانه و ناآگاهانه، گاه نقشی را میپذیرند و ایفا میکنند که در چارچوب سناریوهای تقابل نرم با نظام و جامعه دینی معنا میشود.
ارسال نظر