مرگ عجیب سرمربی تیم ملی ایران در جنگل‌های فرانسه/ گم‌ شدن بوکسور ایران در بارسلون

منوچهر مقصودی فردی بود که در کنار احمد ناطق‌نوری، اصلی‌ترین نقش را در بازگشایی مجدد بوکس ایران داشت خاطره تلخی درباره مرگ عجیب یکی از سرمربی های تیم ملی بوکس ایران تعریف کرد.

مرگ عجیب سرمربی تیم ملی ایران در جنگل‌های فرانسه/ گم‌ شدن بوکسور ایران در بارسلون

منوچهر مقصودی فردی بود که در کنار احمد ناطق‌نوری، اصلی‌ترین نقش را در بازگشایی مجدد بوکس ایران داشت خاطره تلخی درباره مرگ عجیب یکی از سرمربی های تیم ملی بوکس ایران تعریف کرد.

به گزارش عرشه آنلاین؛ منوچهر مقصودی فردی بود که در کنار احمد ناطق‌نوری، اصلی‌ترین نقش را در بازگشایی مجدد بوکس ایران بعد از انقلاب اسلامی داشت و همین موضوع دلیلی شد تا برای مرور خاطرات این رشته در سال‌های بعد از انقلاب، پای صحبت‌های این پیشکسوت بوکس بنشینیم.

بوکس از جمله رشته‌هایی بود که بعد از انقلاب اسلامی، در سال ۵۸ تعلیق شد و دیگر به صورت کامل خبری از این رشته پرطرفدار و المپیکی، در ورزش کشور نبود. تعلیقی که ۱۰ سال به طول انجامید و دیگر امیدی هم برای بازگشایی دوباره این رشته مبارزه‌ای نبود، اتفاقی که در سال ۶۸ به یکباره رخ داد و باعث و بانی اصلی آن نیز کسی نبود جز منوچهر مقصودی. مردی که شاید هیچگاه جایگاه نخست این رشته را در اختیار نگرفت، اما بدون شک یکی از تاثیرگذارترین افراد در تاریخ ورزش کشور و خصوصا رشته بوکس است.

منوچهر مقصودی فرودین سال ۱۳۲۵، از یک خانواده غیر ورزشی در محله مختاری - شاپور و در کوچه تهرانچی متولد شد. محله‌ای از جنوب شهر تهران که در آن زمان اکثر قهرمانان رشته‌های رزمی مثل بوکس و کشتی، از آنجا ظهور کردند. او در ۱۵ سالگی از مسابقات آموزشگاهی تهران فعالیت در رشته بوکس را شروع کرد و حتی در مسابقات آموزشگاهی کرمان و شیراز هم به روی رینگ رفت که از تیم آموزشگاه‌های تهران انتخاب شده بود. او از همین مسیر به تیم ملی رسید و در سنین نوجوانی برای تحصیل راهی آلمان شد.

مقصودی در لیگ بوکس آلمان هم به عنوان یکی از نخستین لژیونرهای ورزش ایران، به روی رینگ رفت و برای تیم‌های استانی هسن و بایرن نیز مشت زد که در مسابقات قهرمانی جنوب غرب آلمان، عنوان قهرمانی را از آن خود کرد تا در تیم ملی آلمان نیز به صورت دوستانه با بوکسورهای این کشور بوکس کند. او پس از گذراندن یک دوره تحصیلی در رشته تخصصی ماشین‌ آلات راه و ساختمان به تهران برگشت که پس از طی یک اتفاق، باعث بازگشایی مجدد بوکس ایران شد.

میزبان منوچهر مقصودی بودیم تا پای صحبت‌ها و خاطرات بیش از ۳۰ سال حضور او در بوکس ایران بنشینیم که در ادامه این گفت‌وگو را می‌خوانید.

منوچهر مقصودی

برای شروع، بفرمایید که بازگشایی مجدد فدراسیون بوکس چگونه رخ داد؟

- «از سال ۵۸ بنا به دلایلی که دوست ندارم الان به آن‌ها اشاره کنم، بوکس را تحریم کردند و سال ۶۸ بوکس مجددا بازگشایی شد. تقریبا می‌توانم بگویم که سازنده اصلی فدراسیون بوکس، مرحوم دکتر غفوری‌فرد، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی بودند. در آن زمان تهیه کل بتن مترو تهران در اختیار شرکت ما یعنی شرکت راه ماشین بود که بنده آن را تاسیس کرده بودم و صادق‌ علی‌اکبرزاده، یکی از قهرمانان به نام بوکس ایران را هم که در المپیک رم و هلسینکی حضور داشت، به عنوان سرپرست کارگاه مترو آزادی (اولین کارگاه مترو) انتخاب کرده بودم.

- یک روز در حال سرکشی به کارگاه آزادی بودم که دکتر غفوری‌فرد (رئیس وقت سازمان تربیت بدنی) را آنجا دیدم. دلیل این اتفاق هم این بود که مهندس ابراهیمی (رئیس وقت فدراسیون دوچرخه سواری) مدیر کل مترو تهران بودند و او با ایشان دیدار داشت. به یاد دارم که آقای مهندس رحیمی هم رئیس فدراسیون شمشیر بازی بود. وقتی غفوری‌فرد را آنجا (کارگاه مترو آزادی) دیدم به علی‌اکبرزاده گفتم که غفوری‌فرد رئیس سازمان تربیت بدنی شده است و بهتر است از او بخواهیم که بوکس را مجددا راه بیندازد.

- پیش مرحوم غفوری‌فرد رفتم و گفتم چرا نمی‌گذارید بوکس را راه بیندازیم که گفتند ما پول و بودجه نداریم. آنجا بودم که ناخوداگاه گفتم بودجه نمی‌خواهیم و خودمان پول جور می‌کنیم. با شنیدن این صحبت من؛ او گفت که به شما خبر می‌دهم. بعد از یکی دو هفته رئیس دفتر ایشان به بنده زنگ زدند که گویا غفوری‌فرد بنده را خواسته است. آن زمان دفتر آقای غفوری‌فرد استادیوم آزادی بود و وزارت ورزش وجود نداشت. آنجا حضور یافتم که دیدم با مهندس ابراهیمی نشسته‌اند. به محض دیدن من گفتند که چطور است که شما برای تاسیس فدراسیون بودجه نمی‌خواهید؛ من هم گفتم خودمان با ایادی خود آن را راه می اندازیم. پس از آن به بنده گفتند که هفته آینده ایادی خود را بیاورید که دوستان بنده هم آقایان سرهنگ هویت‌دوست، حسین نهرودی، محمود مصاریان و حسن پاک‌اندام بودند که با هم به دفتر آقای غفوری‌فرد رفتیم.»

شروع دوستی شما با حاج احمد ناطق‌نوری از کجا بود؟

- «تا روزی که برای دومین بار به دفتر غفوری‌فرد رفتم، هیچ یک از همراهان بنده و من احمد ناطق‌نوری را ندیده بودیم. آنجا که رسیدیم دیدیم یک فردی آنجا هستند. غفوری‌فرد از بنده خواستند تا همراهان خود را معرفی کنم که اسم تک تک‌ آن‌ها را به نوبت گفتم. تا اینکه به حسن پاک‌اندام رسیدم، آن گاه همان آقایی که آنجا نشسته بود و خود ناطق‌نوری بود، به یکباره گفتند من پاک‌اندام و یاوری را می‌شناسنم. موضوع این بود که چون منزل حاج احمد پایین سید نصرالدین و در محله حمام چال بود و سالن بوکس هم در پارک شهر قرار داشت، موقع رد شدن بوکسورها این عزیزان را دیده بودند و یک سر رشته‌ای هم از بوکس داشتند. غفوری‌فرد گفت باید حاج احمد بوکس را حمایت کند که حاج احمد به من گفت در همین ابتدای راه یک دست علی وار به من بده که همانجا باهم دست دادیم و همان روز نیز با هم ناهار خوردیم و سپس به دفتر آقای یاوری رفتیم که پول جمع کرد تا بوکس را راه بیندازیم.

- اولین پول برای راه‌اندازی فدراسیون بوکس را بنده دادم. سال ۶۸ مبلغ ۸۰ هزار تومان را به عزیزان دادم تا دستکش و سایر نیازها و تجهیزات را بخریم. پس از آن بحث نداشتن سالن مطرح شد که من گفتم قبل از تعلیق فدراسیون، در زمان علی عبده و امیر علایی ما در شیرودی سالن داشتیم که نگو پس از تعلیق بوکس آنجا را به فدراسیون جانبازان و معلولان داده بودند و کسی هم جرات نداشت تا چند کیلومتری آنجا پیدایش شود. 

- الان که از خیابان مفتح رد می‌شوید فدراسیون بوکس قابل مشاهده است، اما آن زمان دیدیم دیوار سمت خیابان را از پایین تا بالا آجرچینی کرده بودند و اصلا در نداشت. گفتیم در این فدراسیون کجاست که گفتند از پشت است. وقتی در را زدیم آقای خسروی‌وفا در را باز کرد و چون حاج احمد را می‌شناخت با او روبوسی کرد که حاج احمد گفت اینجا سالن بوکس است و خسروی‌وفا گفت اینجا را به ما داده‌اند. خسروی‌وفا به ما خیلی زیاد لطف و محبت کرد، یک جایی داد نزدیک دو متر در سه متر که با عرض معذرت باید بگویم پشت آن هم دستشویی بود. گفت آنجا را به شما می‌دهم. در حقیقت فدراسیون بوکس از آن اتاق پشت توالت شروع شد.

- برای شروع کار مهدی هویت‌دوست را نایب رئیس گذاشتیم، صادق علی‌اکبرزاده سرمربی شد و رستم لطیفی را هم دبیر فدراسیون گذاشتیم. حاج احمد به من گفت همه کارها را خودت انجام بده چون ایشان آن زمان نماینده مجلس بود و اکثرا مواقع در مجلس بود که ما کار را می‌چرخاندیم. پس از آن بود که نفراتی چون دلشاد آمدند. اولین بودجه‌ای که دکتر غفوری‌فرد به ما دادند ۳۰ هزار تومان بود. ما با ۳۰ هزار تومان فدراسیون را راه انداختیم، البته با پشتوانه آقای حاج احمد ناطق‌نوری. پس از آن فدراسیون جانبازان که برای خود سالنی درست کرده بود از آنجا رفتند. بعد از تحویل ساختمان فعلی که این شکل و شمایل را نداشت، از مهندس ابراهیمی خواهش کردیم و پول دادیم تا تجهیزات بگیریم و با مبلغی حدود ۹ تا ۱۱ میلیون تومان، این سالن فعلی را ساختیم که الان فدراسیون بوکس است. این سرنوشت فدراسیون بوکس است و واقعا هم فدراسیون موفقی بود.»

دلیل اصلی تعلیق فدراسیون بوکس چه بود؟

- «آن زمان رشته‌هایی چون تکواندو و ووشو وجود نداشتند و فقط جودو و کمی هم کاراته بودند. اوایل انقلاب شورای انقلابی داشتیم که متشکل از نفراتی چون دکتر بهشتی، رفسنجانی و ... بودند؛ مثل اینکه این عزیزان گفته بودند دو نفر را داخل رینگ می‌اندازند تا همدیگر را بزنند و روی برد و باخت آن‌ها شرط بندی می‌شود. چیزی که من می‌دانم و شنیدم گویا دلیل تعلیق بوکس این موضوعات بوده است، در صورتی است که یکی از پر بیننده‌ترین ورزش‌های جهان بوکس است و من فکر نمی‌کنم در تاریخ ورزش قهرمان به نامی مثل محمدعلی کلی تکرار شود که همه او را دوست دارند.»

بعد از انقلاب محمدعلی به ایران آمد. در این رابطه نیز صحبت کنید.

- «ایشان بنا به دلایلی ویزا گرفته بودند که وارد تهران شوند و تنها روحانی که استقبال شدیدی از محمد علی کلی کرد، مرحوم آیت‌الله احسان‌بخش از گیلان بود. وقتی کلی را به گیلان بردیم آقای احسان‌بخش گفتند در خانه من تلویزیون نیست اما صبح زود به مدرسه می‌رفتم و نماز می‌خواندم تا پس از آن مبارزه و مسابقات کلی را تماشا کنم. حتی به یاد دارم که ایشان از ما پرسیدند آیا می‌دانید وزن هر مشت کلی چقدر است که همه ما از پاسخ دادن ناتوان بودیم و خود ایشان گفتند هر ضربه کلی حدود ۲۰ کیلوگرم است.»

حضور کلی تاثیر خاصی روی بوکس ایران گذاشت؟

- «در حقیقت باید بگویم حضور این قهرمان بزرگ تاثیر زیادی نداشت، اما ما بعد از بازگشایی واقعا موفق بودیم و در چندین المپیک مثل بارسلون فقط کشتی و بوکس حضور داشتند و یک نفر هم در دوومیدانی بود که فکر می‌کنم همین آقای سجادی بودند. در بارسلون ما ۶ بوکسور داشتیم؛ کیارستمی، شیری، کاظمی، نوریان، ورزیده و خاطری بوکسورهای ما بودند. در المپیک آتلانتا هم نفراتی چون بابک مقیمی، صمدی و مولایی را داشتیم. بعد از انقلاب نزدیک به ۱۴۰ مدال گرفتیم که حدود ۲۰ - ۲۵ عدد از آن‌ها طلا بودند. فدراسیون خیلی موفق بود و امیدوارم بعد از این هم موفق باشیم.»

درباره نقش احمد ناطق‌نوری در رشد و توسعه بوکس هم صحبت کنید.

- «همیشه و همه جا گفته‌ام که بوکس ایران بعد از بازگشایی مدیون حاج احمد ناطق‌نوری است چون خیلی‌ها مخالف بازگشایی بودند. حتی به یاد داریم که بعد از اعلام خبر بازگشایی مجدد بوکس، ایشان دستکش‌ها را به قم بردند تا چند نفر از مخالفان بدانند دستکش‌ها چگونه است. در واقع حرف حاج احمد را قبول می‌کردند و کم کم بودجه بیشتر شد. می‌توانم بگویم که بیش از ۷۰ درصد پیشرفت بوکس ایران را به حاج احمد مدیون هستیم.

- کشورهایی چون کوبا، آمریکا، روسیه، قزاقستان و ازبکستان، در بوکس جهان حرف اول را می زنند، ما توانستیم با وجود این کشورها در آسیا مدال‌های رنگین بگیریم. ستارگانی چون علی مظاهری، رضا صمدی و بیژن باتمانی طلا و نقره آسیا را گرفتند. پشتکار احمد ناطق نوری و تلاش‌هایی که داشت به همراه کمک‌های نفراتی چون بنده، هویت‌دوست، دلشاد و نهرودی ... بود که دست به دست هم داد تا تقریبا موفق شویم.»

دوستی شما و حاج‌احمد چگونه عمیق شد؟

- «تا زمان دیدار در دفتر غفوری‌فرد همدیگر را ندیده بودیم، اما دقیقا از آن روز دست علی وار به هم دادیم واقعا رفیق بودیم. دست علی وار داده بودیم و بدون هماهنگی هم امکان نداشت تیمی را انتخاب یا اعزام کنیم. در همه زمینه‌ها با هم هماهنگ بودیم.»

بهترین خاطره شما با حاج احمد ناط‌ق نوری چیست؟

- «ابتدا بگذارید بگویم که جای حاج احمد اینجا و در کنار من بسیار خالی است؛ ضمن اینکه ایشان بسیار انسان شوخ و بامزه‌ای است. بر خلاف ظاهری که دارند اگر با ایشان هم سفر بودید امکان نداشت که شوخ بودن او را نبینید. بعد از بازگشایی بوکس ما در اکثر جاها و مسابقات با هم بودیم، المپیک بارسلون بهترین خاطره ما است.»

نداشتن مدال جهانی و المپیک در زمان حاج احمد ناطق‌نوری نقطه ضعف بزرگی بود.

-«متاسفانه باید بگویم که ما همیشه آرزوی مدال جهانی و المپیک را داشتیم و در زمان خودمان به آن نرسیدیم. باید تاکید کنم که یکی از پرتعدادترین رشته‌ها در المپیک و مسابقات جهانی، بوکس است. متاسفانه آنچنان که باید در بوکس ما سرمایه گذاری نمی‌شد و شه‌بخش هم کار بزرگی کرد که این مدال برنز را در زمان حسین ثوری گرفت. ما همیشه این آرزو را داشتیم. هرچند سطح مسابقات جهانی در آن دوره مثل همیشه نبود، اما باز هم مایه افتخار است که مدال برنز جهانی داریم. 

- آن زمان مشکل اول نبود بودجه‌ بود. شما با دعا و ماشاءالله ماشاءالله نمی‌توانید فدراسیون راه بیندازید. به بازی‌های برون مرزی نیاز دارید. من برای اولین بار بوکسورهای خود را به تایلند بردم و بوکسورهای ما جهان را ندیده بودند. در المپیک بارسلون حریف شیری سیاه پوست بود و اصلا چون فقط حریف او رنگین پوست بود، از او می‌ترسید. مسابقات برون مرزی خوبی نداشتیم و جهان را لمس نکرده بودند. ما یا ارمنستان را به ایران می‌آوردیم یا آذربایجان را. اینکه برای اردو و تورنمنت تدارکاتی به ازبکستان، قزاقستان، روسیه، کوبا و ... برویم نتیجه مثبتی خواهد داشت. باید سرمایه‌گذاری کرد و بدون این کارها، مدال آوری در جهان و المپیک امکان ندارد. 

- بنده ۲۶ سال نایب رئیس و مدیر تیم‌های ملی بودم، ما خیلی وقت‌ها بعد از ناهار یک میوه هم نداشتیم که به ورزشکار بدهیم. خیلی اوقات من می‌گفتم که اگر امکان دارد نفری یک سیب به ملی‌پوشان بدهیم! با یک سیب نمی‌شود قهرمان ساخت. بچه‌های شهرستانی ما پول برگشت با اتوبوس را نداشتد. باید هزینه کرد. اگر ناطق‌نوری نبود ما اصلا هیچ چیز نبودیم و ایشان با کاسه گدایی برای بوکس پول جمع می‌کرد.»

دلیل خاصی داشت که به بوکس بودجه خوب نمی‌دادند؟

- «بودجه ورزش را اکثریت روی فدراسیون‌های مدال‌ آور مثل وزنه‌برداری و کشتی می‌گذاشتند؛ در واقع ما در آسیا حرف اول و دوم را می‌زدیم اما در المپیک و مسابقات جهانی هیچوقت عرض اندام نکردیم و فکر می‌کنم به همین دلیل بودجه‌ای به ما ندادند که بتوانیم به آن صورت که باید بچه‌ها را به مسابقات برون مرزی ببریم و همیشه با خودمان تمرین می‌کردیم. به عنوان مثال اگر ارمنستان به ایران می‌آمد قطعا شرایط ما فرق می‌کرد.

- ما فکر می‌کردیم خارجی‌ها بازویی سه برابر ما دارند در حالی که فقط میدان بیشتری نسبت به ما دیده بودند. من در آلمان که بودم هر هفته مبارزه لیگ داشتم و دیگر برای من عادی بود که با حریفی از مجارستان مبارزه کنم یا اتریش و ... . به قدری مبارزه کرده بودم که عادی بود. در ایران بوکسورهای ما با آبدوغ خیار به مسابقات می‌رفتند. با این وضعیت نمی‌توان در جهان مدال آورد.»

وضعیت بوکس ایران را در حال حاضر چطور می‌بینید؟ 

- «در حال حاضر روح‌الله حسینی رئیس فدراسیون است، او واقعا قهرمان آسیا شد. در مسابقات آسیایی ویتنام واقعا روح‌الله حسینی سه شب بازی کرد و شب دوم با قزاق بود و در شب سوم هم "جهان رستموف" که قهرمان جهان و المپیک بود را برد. من باور نمی‌کردم روح‌الله حسینی بتواند سه راند با او بجنگد ولی او نه تنها سه راند جنگید؛ بلکه با اختلافی مسابقه را برد که مجبور شدند طلا را به او بدهند و واقعا قهرمان است.

- او دکترای ورزش دارد و از نظر مادی هم به آن صورت نیازی ندارد. من فکر می‌کنم که روح‌الله حسینی یک مقداری در مدیریت همیشه جواب مثبت می‌دهد و بد نیست یک مواقعی هم نه بگوید. اداره کردن یک تیم و فدراسیون مقداری دسیپلین و توانایی نه گفتن هم نیاز دارد. نفراتی که استفاده کرده خوب هستند از جمله دبیر فدراسیون. امیدوارم موفق شوند. اما من نمی‌دانم چرا برای اردو تیم را به اردن بردند! اردن در بوکس جهان و آسیا جایگاه آنچنانی ندارد و بهتر است در کشورهایی چون ترکیه، قزاقستان، ازبکستان و ... اردو بزنند تا پیشرفت کنیم.»

دلیل شدت گرفتن انتقادها از ناطق‌نوری در سال‌های آخر ریاستش چه بود؟ 

- «انتقادهایی درباره جوانگرایی صورت گرفت، اما این موضوع در حالی بود که خود من نفراتی چون اکبر احدی، علی استکی و همایون امیری را آوردم. در دو سه سال آخر دیگر من در فدراسیون نبودم و خود ناطق‌نوری کارها را هدایت می‌کرد، مشکلات از نبود من بود و واقعا دیگر فدراسیون آن جایگاه گردن کلفتی که قبلا داشت را نداشت. امیدوارم با روند فعلی شرایط بهتر شود.»

 پیشنهادی برای روح‌الله حسینی دارید؟

- «نفراتی چون حسین نهرودی از بهترین مدرسین بوکس آسیا هستند و بدون شک او یکی از بزرگ‌ترین افراد بوکس ایران است. او الان پا به سن گذاشته و حسینی باید به پیشکسوتان احترام قائل باشد، اما نه اینکه نهرودی را سرمربی تیم ملی انتخاب کند. باید از او بخواهد که بالا سر تیم باشد و مربی‌های جوان در راس تیم ملی باشند. باید رفاقت و دوست بازی را کنار گذاشته و مدیر قاطع باشد، وگرنه موفق نمی‌شود. اطلاع دقیقی از وضعیت بوکس ندارم، اما با آمدن حسینی و اسپانسرهایی که قول داده‌اند جذب کنند، من فکر می‌کنم موفق خواهیم بود.»

دو قطبی بودن خانواده بوکس به این رشته آسیب می‌زند. دلیل این اتفاق چیست؟

- «اگر واقعیت را بخواهید مقصر اصلی این اتفاق خود من بودم. آن زمان من جوانگرایی کردم و یک مشت جوان را دست اکبر احدی دادم و یک مشت جوان را هم دست استکی سپردم، با مربیانی که از شهرستان‌ها آوردیم. اکبر توانست در چند مسابقه موفق شود که در تایلند طلا و نقره گرفتیم. اکبر خودش نقره آسیا داشت و واقعا هم در آن زمان تیم در اوج بود. استکی هم مدت‌ها با بدنسازها کار کرده بود و از آن پس تیم را از احدی گرفتیم و به استکی دادیم که برای همین تضاد ایجاد شد. وقتی هم من رفتم دیگر شرایط بدتر شد. اگر یک مربی خارجی بیاید من فکر می‌کنم این دو قطبی پایان می‌یابد. مربیان خوبی داریم اما درمان این مشکل مربی خارجی است.»

برای اینکه بوکس شرایط بهتری پیدا کند نیاز فدراسیون چیست؟

- «الان تیم جوانی در راس فدراسیون است اما اگر حسینی رشد این رشته را می‌خواهد، باید بودجه خوبی وارد بوکس کند. تضاد در همه جا و هر رشته‌ای هست، ولی فقط باید با فراهم کردن بودجه لازم در مسابقات برون مرزی متعدد شرکت کنیم که ورزشکاران ما از نظر ذهنی و فنی رشد کنند.»

این نقد از خود شما را که نمی‌گذاشتید مربیان جوان با تیم‌ها اعزام شوند و خودتان کنار تیم عازم می‌شدید را قبول دارید؟

- «من و اکبر احدی در چند المپیک آسیایی و جهانی با هم بودیم و بنده به عنوان مدیر کنار تیم بودم. من شخصیتی داشتم که همه هم به آن اشاره می‌کردند، در واقع خیلی جدی بودم و واقعا اگر من نبودم همه چیز از هم پاشیده می‌شد. به عنوان مثال، آقای درویش بوکسور خوبی بود که در شیرودی برق او را گرفت و در همان سالن شیرودی فوت کرد. قرار شد تیم برای تشییع جنازه او عازم بروجرد شود که همین آقای حسینی در اتوبوس گفت آنجا خوابگاه نداریم و ... که من همانجا اتوبوس را از عوارضی قم به تهران برگرداندم و گفتم تیم دیگر به بازی‌های آسیایی بوسان هم نمی‌رود. زمان آقای مهندش هاشمی‌طبا بود که حاج احمد هم گفت اگر مقصودی نگذارد من حرفی ندارم و دیگر نگذاشتیم تیم اعزام شود. من به کسی باج نمی‌دادم.»

درباره مشکلات خوابگاه و کانکس‌هایی که همواره اعتراض بوکسورها را به همراه داشت صحبت کنید.

- «روزی که ما بوکس را بازگشایی کردیم، اصلا فدراسیونی نبود و فدراسیون جانبازان آنجا را در اختیار داشتند. اگر من تنها بودم خسروی‌وفا اصلا بنده را حساب نمی‌کرد و چون با حاج احمد رودربایستی داشت آن اتاق ۶ متری پشت توالت را به ما داد؛ وگرنه همان را هم نمی‌داد. راه اندازی بوکس را از آنجا با یک کیف سامسونت شروع کردم. دست خالی استارت زدیم.

- اولین پول فدراسیون بوکس را هم من دادم که ۸۰ هزار تومان بود. ما آنگونه کار را شروع کردیم، آن دو کانکس را هم من از شرکت راه ماشین آوردم. با آن وضعیت در همه المپیک‌ها سهمیه گرفته و در آسیا هم مدال آوردیم. با این نداری و دست و پا بسته بودن، کار را استارت زدیم. من همیشه گفته‌ام که دکتر غفوری‌فرد بنیان گذار واقعی بوکس است؛ کِشتی را او ساخت، ناخدا حاج احمد بود و کارگرها هم ما بودیم.

روند بوکس در زمان ثوری چطور بود؟

- «می‌توانم بگویم که هم کارهای مثبت داشت هم منفی کار کرد. او مقداری رفیق باز بود که برای یک مدیر خوب نیست. کار مثبت هم این بود که نماینده‌ها را می‌شناخت و تا حدودی پول می‌آورد، ضمن اینکه توانست یک مدال جهانی برنز هم بگیرد که اتفاق بزرگی بود. نه مثبت بود نه منفی. نمی‌توان هم گفت مثبت مثبت بود.»

بهترین بوکسور ایران از نظر شما چه کسی است؟

- «علی مظاهری و مرتضی سپهوند از خوب‌های ایران بودند. من فکر نمی‌کنم در هیچ یک از المپیک‌ها یک ایرانی سه شب بازی کرده باشد که مرتضی سپهوند این کار را کرد. صمدی هم عالی بود که طلا و نقره آسیا را دارد. اما یکی از نترس‌ترین بوکسورهای ما بابک مقیمی بود که المپیک آتلانتا شب اول قزاقستان را برد، شب دوم مغول را برد و دستش شکست؛ وگرنه تا مدال می‌رفت. دستش باد کرده بود و دستکش به دستش نمی‌رفت، به او گفتم بازی نکن اما اصرار داشت مبارزه کند و با آن دست شکسته سه راند با حریفی از رومانی جنگید. تنها با یک دست.»

درباره خاطره تاریخی اصغر کاظمی و حضور بدون دستکش روی رینگ المپیک بارسلون نیز صحبت کنید.

- «واقعیت این است که در آن زمان مجاهدین یک مقدار فضا را شلوغ کرده بودند. فاصله دهکده المپیک بارسلون تا سالن مسابقات مثل فاصله تهران تا کرج بود. هیچ اتوبوسی هم اجازه نداشت وارد دهکده شود و اتوبوس مخصوص داشت. سرپرست تیم هم مهدی هویت‌دوست بود؛ من و حاج احمد هم جایی کار داشتیم و به سالن نرفتیم. متاسفانه بنا به دلایلی آن‌ها دیر به اتوبوس مخصوص دهکده رسیده بودند و مجبور می‌شوند با یک اتوبوس دیگر خود را به دهکده برسانند.

صادق علی‌اکبرزاده بهترین مربی ما بود و متاسفانه جنازه او پس از ۹ روز مفقودی، در جنگل‌های فرانسه پیدا شد

- در مسابقات المپیک سه مبارزه جلوتر بوکسور باید دستکش مخصوص مسابقات را به دست کند و پس از بستن باند، دستکش او مهر شود. اینطور نیست که خود بوکسور دستکش ببرد. آن‌ها سوار اتوبوس می‌شوند که آن اتوبوس هم راه را گم می‌کند، هویت‌دوست به اصغر کاظمی می‌گوید لباس‌ها را در اتوبوس بپوش تا وقتی آنجا رسیدیم سریع به مبارزه برسیم. اصغر کاظمی هم حریفش اصغرعلی بود از پاکستان؛ رئیس کنفدراسیون جهانی هم انور چادلی پاکستانی بود.

- اصغر کاظمی وارد سالن می‌شود و هویت‌دوست به او می‌گوید بدون دستکش بالای رینگ برود تا هیات ژوری به او دستکش دهند که این اتفاق هم رخ نمی‌دهد. اصغر می‌گوید دستکش بدهید که ژوری دستکش نمی‌دهد. این را مجاهدین بزرگ کردند که دستکش را جا گذاشته است. این اتفاق در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی بود. دکتر کلانتری رئیس کمیته المپیک بود و دکتر غفوری‌فرد هم رئیس سازمان ورزش بود. آقای کلانتری هم ترک و همزبان ما بود، به آقای رفسنجانی می‌گوید: "دستکش تو یه اتوبوس بوده اصغر هم تو یه اتوبوس دیگه گم شده" (باخنده)؛ در صورتی که اینطور نبود و دستکش را خود برگزار کننده مسابقات می‌دهد.»

 شما در المپیک سیدنی هم پناهنده داشتید.

- «درالمپیک سیدنی آقای انوشیروان نوریان بود و علی رحیمی که در آنجا پناهنده شدند. تنها المپیکی هم بود که من با تیم نرفته بودم.»

بهترین مربی بوکس ایران چه کسی است؟

- «صادق علی‌اکبرزاده بهترین مربی ما بود و متاسفانه جنازه او پس از ۹ روز مفقودی، در جنگل‌های فرانسه پیدا شد. بهترین مربی تیم ملی بود و شخصا هم دو المپیک رم و هلسینکی را تجربه کرده بود. بعد از ایشان می‌شود گفت نهرودی یکی از بهترین مربیان ما است.»

- من و آقا صادق رفت و آمد داشتیم. ضمن اینکه من باید اینجا بگویم که صادق یکی از بهترین کوهنوردهای ایران بود. او بعد از بازگشایی بوکس سرمربی تیم ملی ایران بود. پسرش در فرانسه بود و با همسرش برای دیدن پسرش به این کشور رفته بودند. یک روز عصر می‌گوید برویم قدم بزنیم. آن زمانی که سرپرست کارگاه شرکت بنده در مترو آزادی بود، از خانه خود که در عظیمیه کرج بود، تا کارگاه آزادی تهران پیاده می‌آمد.

- آنها در فرانسه سه نفری با هم بیرون می‌روند و هوا هم کمی ابری بوده است. صادق کاپشن نازک خود را هم برمی‌دارد و بیرون می‌روند. سر خیابان که می‌رسند به خانم و پسرش می‌گوید من می‌خواهم قدم بزنم و شما بروید، من به جنگل می‌روم قدم بزنم. او می‌رود و شب هر چقدر صبر می‌کنند او برنمی‌گردد و می‌فهمند گم شده است.

- به پلیس فرانسه که اگر اشتباه نکنم در شهر مارسی بوده، زنگ می‌زنند و آن‌ها 9 روز با سگ و هلی‌کوپتر دنبال او می‌گردند اما او را پیدا نمی‌کنند. به طور اتفاقی یک خانم و آقای بلژیکی که کوهنورد بوده‌اند، از بلندی جنگل عبور می‌کردند که روی یک تخته سنگ چیزی می‌بینند که ابتدا فکر نمی‌کنند انسان است. نزدیک که می‌شوند می‌بینند یک فرد دراز کشیده است. صادق خان خیلی با انضباط بود و طبق گفته آن دو شهروند بلژیکی، می‌بینند که کفش‌هایش را در آورده، کاپشن را زیر سرش گذاشته و چاقوی کوچک خود را هم باز کرده و کنار دستش قرار داده است. حال اینکه او سکته کرده یا اتفاق دیگری افتاده، مشخص نیست!

 آیا بوکس ایران مربی خارجی می‌خواهد؟

- «از مربی خارجی مهم‌تر بازی‌های برون مرزی است که باید عازم شویم. الان باز بهتر شده‌ایم اما آن زمان وقتی می‌گفتیم قزاق، بوکسورهای ما فکر می‌کردند او یکجور دیگری است. مرتضی شیری قهرمان آسیا هم شد اما در المپیک بارسلون دستکش در دست داشت اما می‌گفت از استرس دستشویی دارد. اصغر کاظمی حریف سیاه‌پوستش را دیده بود و می‌گفت "واویلا ددم وای" (با خنده). تا وقتی مسابقات برون مرزی زیادی نرویم موفق نمی‌شویم.»

به عنوان جمع بندی، درباره عدم شفاف بودن امتیازات بوکس در مسابقات هم صحبت کنید.

- «در بوکس امتیازات مشخص است اما متاسفانه همه جای دنیا مهندسی شدن مسابقات وجود دارد. به عنوان مثال انور چادلی پاکستانی، رئیس کنفدراسیون جهانی بوکس بود و پاکستان سهمیه می‌گرفت؛ در حالی که اصلا بوکس پاکستان جایگاهی در جهان ندارد. در آیبا باید یک نماینده خوب داشته باشیم. متاسفانه بسته شدن بوکس ما از سال ۵۸ تا ۶۸، ضربه بزرگی به این رشته زد. قبل انقلاب ما فردی به نام پتروس نظربیگیان که ایرانی بود را در آیبا داشتیم که همه دنیا حرف او را قبول داشتند. 

منبع: ايسنا

دیگر رسانه ها

کدخبر: 115774

ارسال نظر