صحبت های جنجالی سرباز استقلال | فرهاد مجیدی در حق من بد کرد | قربانی شدم
سیاوش یزدانی یکی از بازیکنان خبرساز چند ماه اخیر فوتبال ایران بوده و ماجراهای مختلف پیرامون او خصوصاً بحث اعزامش به خدمت سربازی در روزهای پایانی سال 1400 حسابی وی را نقل محافل خبری کرد و اظهارنظرهای مختلفی در خصوصش صورت گرفت
سیاوش یزدانی یکی از بازیکنان خبرساز چند ماه اخیر فوتبال ایران بوده و ماجراهای مختلف پیرامون او خصوصاً بحث اعزامش به خدمت سربازی در روزهای پایانی سال ۱۴۰۰ حسابی وی را نقل محافل خبری کرد و اظهارنظرهای مختلفی در خصوصش صورت گرفت. سیاوش در حال حاضر چند ماهی میشود که از فوتبال دور است و امیدوار به آینده به بازگشت به استقلال و تیم ملی فکر میکند. گفتگوی خواندنی او را با فوتبال ۳۶۰ میخوانید:
دقیقا ۴ ماه و ۷ روز از خدمت من میگذرد و در این مدت اصلاً پایم به توپ نخورده است. من اینجا قربانی شدم و من را سرباز کردند. من به ملوان رفتم و آنها هم ما را یک جورهایی نخواستند و در شرایطی بودند که تیمشان نتیجه گرفته بود. چیزی مستقیم به من اعلام نکردند ولی به گوشم رسید که من را نمیخواهند. من با این نیت به ملوان رفتم که در شرایط بازی باشم و خودم را برای تیم ملی آماده نگه دارم ولی خب بلافاصله بعد از سرباز شدنم چند روز بعد اردوی تیم ملی بود و دیگر من را دعوت نکردند و در اوج آمادگی کنارم گذاشتند. دیگر هیچ هدفی برای بازی کردن و تمرین کردن نداشتم و تنها هدفم تیم ملی بود. این را جایی نگفتم و برای اولین بار این را میگویم که نمیخواستم برای ملوان بازی کنم چون اگر بازی میکردم نمیتوانستم برگردم استقلال چون نمیشد در یک فصل دو بار تیم عوض کرد.
من امید داشتم که یک سری اتفاقاتی رخ دهد تا در چند بازی آخر برگردم. برای ملوان بازی نکردم و آنها هم یک جورهایی گفتند تو را نمیخواهیم و به این نقطه رسیدم که سیاوش یزدانی در اوج فوتبالش الان ۴ ماه است که پایش به توپ نخورده است و الان واقعاً بی هدفم. تازه الان میفهمم جوانهای مملکت چرا به راه خلاف کشیده میشوند.
قرارداد من با استقلال دلی بود و فداکاری کردم برای استقلال چرا که آن موقع هیچکدام از بچه ها تمدید نمیکردند اگر خاطرتان باشد و همه مشکل مالی داشتند. آن زمان زور من بیشتر از بازیکنان دیگر بود و همه به من میگفتند سیاوش تو تمدید نکن تا همه با هم تمدید کنیم و میخواستند قراردادشان را بالا ببرند. بوشهر بودم که مجیدی زنگ زد و گفت سیاوش بیا صحبت کنیم و قراردادت را تمدید کن و من گفتم چشم و اولین نفر به باشگاه رفتم و صحبت کردم. مجیدی قول مبلغی به من داده بود که آن قول عملی نشد و رقم کمتری به من پیشنهاد دادند. بحث پولش نبود و من آقا فرهاد را دلی دوست داشتم و به خاطر او رفتم و قرارداد بستم.
فرهاد مجیدی را خیلی دوست داشتم و هنوز هم دوستش دارم ولی از او دلخورم چون در حقم خیلی بد کرد و خودش هم میداند و شاید عذاب وجدان داشته باشد. ا
من و حسین بابت قولی که سردار آجورلو به ما داده بود و گفته بود کارتان را درست میکنم خیالمان راحت بود. حتی میگفتم نهایتش اگر حل هم نشود در نهایت ۲-۳ ماه به من فرصت میدهند که زمان کنکورم شود و منتظر نتیجه اش بودم. من دو سال از کنکور محروم شده بودم و در غیر این صورت این اتفاقات رخ نمیداد. من دو ثانیه از کنکورم استوری گذاشتم و راستش را بخواهید قصد داشتم کمی خودنمایی کنم و بگویم در آزمون کنکور دکتری هستم. تمام اتفاقات پشت هم به گونهای افتاد که آینده من به عنوان یک جوان این کشور نابود شود و اصلاً برایشان مهم نیست سر جوانهایی مثل من چه بلایی میآید.
مقصر اصلی مسئولان باشگاه استقلال هستند. من میتوانستم بروم فجر بازی کنم و حداقلش این است که در لیگ برتر بازی میکردم و در تیم ملی هم انقدر ضربه نمیخوردم. تا روز آخر و تا قبل از بازی تراکتور که ۲۸ بهمن بود واقعاً به تکاپو افتادم و با خودم گفتم اگر قرار بود اتفاقی رخ دهد تا الان باید میافتاد دیگر. رفتم نظام وظیفه پرس و جو کردم و گفتند هنوز هیچ اتفاقی رخ نداده است. سر تمرین دیر رسیدم و آقای مجیدی اجازه نداد تمرین کنم و از دور گفت سیاوش نیا، من گفتم چرا نیایم؟ من ذهنم درگیر است. نشستم درد دل کردن که زنگ زد به آجورلو و تلفنی در حال صحبت بودند و آقای آجورلو گفت وقتی من دارم به شما میگویم یعنی مشکلی نیست دیگر و سیاوش چرا بلند شده است و رفته است آنجا؟ دیگر عمیقاً دل من قرص شد که هیچ مشکلی برایم پیش نمی آید. بازی با تراکتور را بازی کردیم و آخرین بازی من بود و بعد یک اسفند اعزام ما بود. حتی بازی فجر تا روز قبل از بازی در هتل بودیم و گفتند فردا کارتان درست میشود و در اردو بودیم که خبر رسید نشده است.
فکر میکنم لج و لجبازی شد. آقای آجورلو یک مقدار دست بالا مقابل نظام وظیفه صحبت کرد و نظام وظیفه هم یک مرجع خیلی مهمی است و دیدن اینجور صحبت کردند گفتند حرف ایشان نباشد. چون اتفاق خاصی رخ نمیداد و نهایتاً ۲-۳ ماه خدمت من عقب میافتاد. من قرار نبود فرار کنم. اگر قرار بود سربازی نروم در این سالها بارها با تیم ملی و استقلال اردوی خارجی رفتم و میتوانستم برنگردم.
من مخلص همه مربیانم هستم ولی یکی از تلخ ترین اتفاقات زندگی من این بود که شاگرد فکری شدم. الان که فکرش را میکنم خیلی پشیمانم شاگردش شدم چون به من خیلی بد کرد. به هر حال مربی استقلال بود. من هفته اول بازی کردم و هفته دوم بازی با فولاد همسترینگم دوباره پاره شد و ۵-۶ بازی نبود و هفته هفتم رسیدم و قبل از بازی با ذوب آهن هنوز آماده نبودم ولی میخواستم با تیم بروم و کنار تیم باشم و هیچ بازیکنی این کار را نمیکند ولی من کردم. در پرواز بودیم که آقای برهانی داشت میگفت به بازیکنان پول دادند و من تعجب کردم و گفتم چرا به من ندادند؟ زنگ زدم آقای مددی گفت یادمان رفته به تو پول بدهیم. مگر میشود به بازیکن مصدوم پول ندهید؟ من برای شما مصدوم شدم. کجای دنیا این رفتار صورت میگیرد؟ خیلی ناراحت شدم و قلبم شکست. چمدانم را برداشتم و مستقیم به تهران آمدم و آقای عمران زاده به من زنگ زد و صدایم روی بلندگو بود آقای فکری یک حرف زشتی به من زد جلوی بچه ها و گفت هرجا هست بگویید بلند شود و بیاید. من آمدم و رفتم پیش آقای فکری در جلسه گفتم شما نباید جلوی بچه ها با من اینطور صحبت کنید. من به خاطر تیم و به خاطر شما آمده بودم. آقای فکری بعد از بازگشت از اصفهان من را اخراج کرد. به جای اینکه مربی پشت بازیکنش را بگیرد و بگوید چرا به او پول ندادید و او برای ما مصدوم شده است پشت من را خالی کرد و من را از تمرینات اخراج کرد. من هم میرفتم سر تمرین یک ربع تمرین میکردم و به رختکن میرفتم. میگفت کجا میروی و من هم گفتم اندازه پولی که من دادید تمرین میکنم. واقعاً خیلی عصبانی بودم. فکری بازهم من را اخراج کرد و من گفتم دیگر برای شما بازی نمیکنم و مربی که پشت بازیکنش را نمیگیرد بازیکن برای او بازی نمیکند. خوشحالم برایش بازی نکردم و به خودم افتخار میکنم و هیچ وقت قبول نمیکنم شاگرد ایشان هستم. نیم فصل هم من را در لیست مازاد گذاشته بود و فوتبالم را داشت نابود میکرد. من که از استقلال بیرون نمیرفتم در هر صورت و بیرون میماندم چون میدانستم فکری آنجا دوام نمیآورد. مشخص بود چرا که شرایط تیم ما فاجعه بود و دیدید که بعد از رفتنش چه اتفاقات مثبتی افتاد. معجزه نیست و کار دست کاردان است.
برنامهام اول این است که برگردم استقلال، راستش را بخواهید الان که از استقلال رفتم خیلی قدر استقلال را میدانم. نمیدانید در این ۴ ماه چه به من گذشته است و قلبم دارد تکه پاره میشود. اولین هدفم برگشتن به استقلال است. من دکتری قبول شدم و هدفم اول برگشتن به استقلال و بعد رفتن به جام جهانی است.
( یک مصاحبه هم علیه کنعانی زادگان داشتی.)اسمش را نیاورید. دوست ندارم اسمش را بشنوم. اگر اسمش بیاید صحبت نمیکنم.
اتفاقات خیلی تاثیرگذار بود دیگر، چون من دیگر به تیم ملی دعوت نشدم و دور اسم من را خط کشیدند. همه کاسه، کوزهها را سر من شکستند. انقدر پول ندارم که بابت این چیزها خرج کنم و برای پولم زحمت کشیدم. گفتند سیاوش ۲ میلیارد پول داده است که آن فایل صوتی پخش شود. من برای پولم زحمت کشیدم و همیشه هم در زمین فوتبال حقم را گرفتم. خودش گفته بود کار سیاوش است و رو در روی من این را گفت که تو انجام دادی. من حرف دلم را میزنم. آن کار را کردند و افتاد گردن سیاوش.
ارسال نظر