ماجرای جنجالی آب‌های مسموم در بازی پرسپولیس چیست؟

ماجرای آب‌های مسموم در بازی پرسپولیس و سپاهان، تاریخی و واقعی بود. چطور ممکن بود بازیکنان تیم بزرگی مثل پرسپولیس مسموم شوند؟

ماجرای جنجالی آب‌های مسموم در بازی پرسپولیس چیست؟

ماجرای آب‌های مسموم در بازی پرسپولیس و سپاهان یکی از رازهای سربه‌مهری است که همچنان در فوتبال ایران و هواداران پرسپولیس خبرساز است. مدیرعامل پیشین پرسپولیس از زیر و بم دوران حضورش در باشگاه سرخ پایتخت و اتفاقاتی که در باشگاه پرسپولیس برایش افتاد، سخن گفت. او دو راز سر به مهر دارد؛ یکی ماجرای آب‌های مسموم در بازی پرسپولیس و سپاهان و دیگری پشت پرده ناکامی مانوئل ژوزه پرتغالی در پرسپولیس.

بیشتر بخوانید: جنگ پرسپولیس و سپاهان به فاز نهایی رسید!

پرسپولیس تاکنون مدیرعامل‌های زیادی به خود دیده است. برخی با سر و صدا آمدند و با سرو صدا رفتند و برخی بی‌حاشیه پرسپولیس را به قهرمانی رساندند. برخی از مدیران نیز برای موفقیت تیم تلاش کردند اما نتوانستند به نتیجه لازم دست پیدا کنند. همواره نام‌های زیادی برای سمت مدیرعاملی دو باشگاه استقلال و پرسپولیس مطرح می‌شوند؛ نام‌هایی که سابقه کار در سیاست یا اقتصاد دارند یا از پیشکسوتان فوتبال هستند.

سال ۱۳۹۰، باشگاه پرسپولیس یکی از متفاوت‌ترین مدیرعامل‌های تاریخش را دید. محمد رویانیان در ۲۹ شهریور آن سال با حکم محمد عباسی، وزیر وقت ورزش و جوانان، مدیر عامل پرسپولیس شد. این در حالی بود که او پیش از این انتخاب، سابقه حرفه‌ای در فوتبال نداشت.

او سعی کرد به عنوان یک فرد غیر فوتبالی، جایگاه باثباتی در مدیریت فوتبال ایران پیدا کند و بیش از دو سال در این سمت باقی ماند. رویانیان در دوم بهمن ۱۳۹۲ از مدیر عاملی پرسپولیس استعفا کرد و علی پروین جایگزینش شد. او طی مدت زمان حضور در باشگاه پرسپولیس حواشی و فراز و نشیب‌های زیادی را تجربه کرد.

در ادامه گفت‌وگوی خبرساز را با محمد رویانیان می‌خوانید:

* چه شد که مسیر زندگی سردار رویانیان از نیروی انتظامی به سمت ورزش چرخید؟

ورود من به ورزش یک اتفاق بود؛ بدون برنامه‌ریزی یا این که از قبل به آن فکر کرده باشم. من در دولت بودم. رییس ستاد حمل و نقل و سوخت ایران بودم که سهمیه بندی بنزین و مسئولیت صدور کارت هوشمند سوخت، توسعه حمل ‌و نقل عمومی اعم از ریلی و جاده‌ای، اتوبوس‌ها و این موارد را با اختیار تام دولت، در اختیار داشتم. از وزیران اختیارات بیشتری داشتم. به هر حال اتفاقاتی بین ما در دولت افتاد. از طرفی وزیر ورزش وقت، آقای عباسی با من تماس گرفت. این تماس شبانه و بعد از بروز اختلافم با بعضی افراد دولتی بود که الان قصد ندارم آن را بشکافم. من گفتم دقیقا نمی‌دانم در ورزش باید چه کاری انجام بدهم. راستش فکر می‌کردم مثلا می‌گوید بیا سمت معاون جوانان را به عهده بگیر، شاید به دلیل روابط خوبی که از زمان حضور در راهنمایی و رانندگی با مردم داشتم.

دو سه روز پیگیر شد و بعد سه روز اصرار رفتم و دیدم آقای پنجعلی در دفتر وزیر است و دوستان دیگری هم بودند. فروزنده، معاون رییس جمهور آمد و بعد هم آقای پروین آمد. یک دفعه گفتند می‌خواهیم از سردار استفاده کنیم و صلوات فرستادند. گفتم کی؟ چی؟! (با خنده) آقای پروین گفت رویانیان آدم توانمندی است و محبت کرد. هر کدام یک حرفی زدند. شوکه شدم و گفتم فکر می‌کنم. رفتم بیرون، دیدم خبرش در صدا و سیما پخش شده که «محمد رویانیان، مدیر عامل پرسپولیس شد.» تا صبح در همه شبکه‌های اجتماعی پیچید. صبح درخواست استعفا دادم که آقا من کجا آمده‌ام؟!

به حاج اصغر پورمحمدی که رییس شبکه سه بود گفتم اینطوری شده، چه کار کنم؟ گفت یک ساعت دیگر بهت خبر می‌دهم. بعد به من زنگ زد و گفت رویانیان! استعفا بکن و برو. من زنگ زدم به آقای وزیر و گفتم «استعفای خودم را تقدیم می‌کنم.» اصرار کرد که بد است و اگر الان استعفا بدهم دولت تضعیف می‌شود. این برای وزارت ورزش و دولت مناسب نبود. من هم وقتی دیدم آنطوری خبر انتخابم پیچیده گفتم چند وقت کوتاه می‌مانم و یک سر و سامانی می‌دهم و می‌روم. در آن چند وقت کوتاه شاید ظرف سه ماه سه بار استعفا کردم اما قسمت این بود که بمانم و ۲۸ ماه ماندم.

* قبل از آن اتفاق، علاقه‌ای به ورزش داشتید؟ اصلا طرفدار استقلال و پرسپولیس بودید؟

من رنگی نبودم ولی تیم ملی را دوست داشتم. از این آدم‌ها نیستم که چیزی را پنهان کنم و بگویم فقط تیم ملی را دوست دارم. این شعارها از ما گذشته بود. در واقع آردمان را الک کرده بودیم. گاهی اوقات فوتبال می‌دیدم اما عشق و علاقه به تیم خاصی نداشتم. به تیم ملی بابت غرور ملی علاقه داشتم اما اگر وقت می کردم فوتبال نگاه می‌کردم.

* از روزهای اول صحبت کنید. شرایط سخت بود؟

دیدیم تیم هیچ پولی ندارد. اوضاع خیلی خراب است و تیم در نیمه دوم جدول است. هواداران در حالی که تیم هنوز به زمین نرفته و بازی شروع نشده، به استیلی (سرمربی وقت پرسپولیس) توهین می‌کردند. باشگاه پول نداشت و بازیکن هم نتوانستیم بخریم. پیش‌بینی همه این بود که تیم شرایط بدتری پیدا می‌کند و به دسته پایین سقوط می‌کند. در چنین وضعیتی تیم را تحویل گرفتیم و هر چه بلد بودیم، همزمان انجام دادیم، هم برای تامین پول و هم برای بازگرداندن روحیه تیم؛ فکری هم باید برای بازگشت روحیه هواداران انجام می‌دادم. باید بازیکن یا سرمربی می‌آوردم. هم کار بسیار سختی بود و هم خوب بلد نبودم.

یک تیم برای مطالعه ۱۵ باشگاه برتر دنیا انتخاب کردم که به صورت علمی کار کنیم. آن تیم، کار خودش را می‌کرد. ما دنبال مشکلات تیم و جوابگویی رسانه‌ها و نبود پول بودیم مثل اینکه حمید استیلی می‌ماند یا می‌رود. در نهایت دنیزلی را با سلام و صلوات از ترکیه آوردیم. روحیه هواداران عوض شد و بعد که مهدوی‌کیا را نیم فصل گرفتیم، کم‌کم هر چه بازیکن کهکشانی در فوتبال ایران بود درو کردیم و به تیم پرسپولیس آوردیم. خاطرات زیبایی هم در این زمینه با آقای فتح‌الله زاده داریم. ما این کارها را کردیم.

همزمان تیم من مشغول مطالعه باشگاه‌های برتر جهان بود. در نهایت یک ساختار بومی ایرانی برای باشگاه پرسپولیس طراحی کردیم. در واقع سیاست‌گذاری کردیم. بعد راهبردها و استراتژی را نوشتیم و ساختاربندی کردیم. در ادامه برنامه‌ریزی شروع شد.

پرسپولیس

* آن سال روی تیم و شما برای کسب عنوان قهرمانی فشار زیادی وارد شد.

من در بخش سوخت یک مدیر استراتژیک بودم و برای ایرانیان بدون هیچ مشکلی کارت سوخت صادر و بنزین را سهمیه‌بندی کردم. هیچ مشکلی پیش نیامد و هیچ‌کس هم آسیب ندید. من یک مدیر ملی بودم و در زمان راهنمایی و رانندگی توفیق داشتم که استفاده از کمربند ایمنی را جا بیندازم. همیار پلیس را ایجاد کردم. سالانه کاهش ۵۰۰۰ کشته داشتیم و طرح‌های جدیدی دادم. دوربین‌ها را از آلمان و هلند خریدم و پلیس را مدرن کردم. امداد و نجات را در جاده‌های ایران درست کردم. جاده‌های ایران ۱۰ درصد پوشش موبایل داشت اما امروز بالای ۹۰ درصد پوشش موبایل دارد. این کارهای ملی را کرده بودم. من فکر کردم مثل پروژه‌های قبلی به من وقت می‌دهند تا ابتدا یک باشگاه بسازم.

قهرمانی یکی، دو سال پیشکش. من جام نمی‌خواستم. هیچ حسی به جام قهرمانی نداشتم. راست و حسینی من اصلا جام قهرمانی نمی‌خواستم. دنبال این بودم که ساختار باشگاهی ایرانی در تراز باشگاه‌های برتر جهان بسازم. تخصص من این است. کار ملی استراتژیک می‌کنم و مدیر راهبردی هستم.

باشگاه جایی بود که مرا گیر انداخت چون درگیر تلاطم روزانه بود. هر هفته یک بازی داشتیم که با هر نتیجه‌ای تمام می‌شد تبعات داشت. یک روز هم آسایش نداشتیم. قطاری بود که نمی‌شد آن را نگه داشت. ما که نمی‌توانستیم مثل بچه‌ها به سازمان لیگ بگوییم استپ! و بازی‌ها را متوقف کنیم. ما باید لیگ و جام حذفی را ادامه می‌دادیم. تیم‌های امید و جوانان بازی می‌کردند. طلبکاران می‌آمدند و می‌رفتند.

یک دفتر در بالاشهر تهران، جداگانه گرفته بودم. با بازیکن و مربی برای فصل بعد مذاکره می‌کردم. یک پورتال درست کردم که هنوز روی دست آن در ایران و خاورمیانه نیامده است. متاسفانه منبع آن را جمع کردند و بردند در یک جایی که اسمش را نمی‌برم. مربوط به یک بانک بود. پورتالی بود که برای باشگاه خیلی چیزها را تنظیم می‌کرد. کارهای علمی کردیم. مدارس فوتبال و دانشگاه راه انداختیم. شرکت و هولدینگ تجاری راه انداختیم. ساختاربندی و آکادمی باشگاه را راه‌اندازی کردیم. ۱۱۰۰ مدرسه فوتبال راه انداختیم. این کارها را همزمان شروع کردیم اما مشکلات فروانی داشتیم و مدام ما را می‌زدند. هدف من، بردن نبود. هدف من این بود باشگاه را از درون درآمدزا کنم یعنی پول خودش را دربیاورد و تازه سود هم بکند. این کارها را کرده بودم و اسنادش موجود است. همه این موارد از من شروع شده بود. از اسپانسرها، همراه اول و ایرانسل و همه را من قرارداد بستم.

به هر حال نظرمان این بود که دو، سه ساله باشگاه را بسازیم. هواداران مرا درک می‌کردند اما دوستان پرسپولیسی که گوشه و کنار بودند برای هواداران جوسازی می‌کردند و فرصت نمی‌دادند. هنوز هم مشکل در باشگاه وجود دارد.

* شما یک تیم کهکشانی ساختید و با فتح الله‌زاده، مدیرعامل وقت استقلال کری خوانی جالبی داشتید.

صادقانه گفتم که با فوتبال آشنایی نداشتم. من با ترکاندن و بمب این موارد آشنایی نداشتم. آقای فتح‌الله‌زاده این حرف‌ها را می‌زد. خود ایشان می‌گفت بمب ترکاندم. می‌گفتند پرسپولیس، هیچ ندارد. من نمی‌خواستم بمب و موشک بترکانم؛ می‌خواستم به عنوان یک مدیر ملی این حقارت را از باشگاه پرسپولیس بردارم. باشگاه از چند جهت واقعا تحقیر شده بود. نمی‌توانست بازیکنان مدنظر هواداران را بگیرد، نمی‌توانست مربی قوی یا خارجی بگیرد و پولی نداشت که به بازیکنانش بدهد.

آن‌طرف سپاهان یا استقلال (با مدیریت فتح‌الله‌زاده) بهترین پول‌ها را می‌گرفتند و خرج می‌کردند. به نوعی هواداران ما تحقیر می‌شدند. تیم ما در رده پانزدهم جدول بود و پول هم نداشت؛ این تحقیر خیلی بدی بود برای تیمی که بیش‌ترین هوادار را داشت. برای از بین بردن این تحقیر روی بهترین بازیکنان دست گذاشتم و به هر قیمتی آن‌ها را به پرسپولیس آوردم. نه با پول، بلکه با هر سیاست و لمی که بلد بودم.

به اصطلاح پلیس بودم و پولتیک بلد بودم. شما دیدید که هشت نفر از بازیکنان ما در تیم ملی بازی می‌کردند. اولین گام ما آوردن مهدوی‌کیا و ایمون زاید بود که در نیم فصل تاریخ‌ساز شدند. مهدوی‌کیا در نیم فصل بهترین انتخاب نام گرفت. آن‌جا که فردوسی‌پور در برنامه نود نظرسنجی کرد، مهدوی‌کیا بهترین بازیکن لیگ شد.

کسی جرات استخدام دروازه‌بان خارجی نداشت اما به لطف خدا برای این مساله مجوز گرفتیم. اول آودوکیچ و بعد هم نیلسون را آوردیم. دنیزلی محبوب‌ترین مربی‌ای بود که هواداران او را بسیار دوست داشتند. بهترین بازیکنان را گرفتیم. سیدجلال حسینی، بنگر و حسین ماهینی ملی‌پوش بودند. مهرداد پولادی بهترین دفاع چپ ایران بود. از هافبک‌ها تا مهاجمان، بهترین‌ها را درو کردیم. بهترین و کهکشانی‌ترین تیم را بسته بودیم. حالا این که چه اتفاقاتی افتاد و چه کار کردند، دیگر درسش را نخوانده بودم! ما این حقارت را با خرید بازیکن از بین بردیم.‌ حالا شما اسمش را بمب ترکاندن، موشک زدن یا هر چیز دیگری بگذارید.

* چه شد که دنیزلی جدا شد؟

با دنیزلی اختلافی نداشتیم و رفیق خیلی خوبی بودیم. متاسفانه پدر همسر دنیزلی تصادف کرد. همسرش دچار مشکلات عاطفی شدید شد و قادر نبود دیگر در ایران باشد. هم او و هم ما برایش گریه کردیم. مثل فیلم‌های هندی شده بود. بین ما و آقای دنیزلی بهترین رفاقت بود. او متاسفانه روحیه‌اش را از دست داده بود و ضربه خانوادگی خورده بود. مشکلاتی داشت که بیش از این نمی‌توانم بگویم. او بهترین مربی برای پرسپولیسی‌ها بود.

*‌ از ماجرای حضور ژوزه مانوئل در پرسپولیس بگویید. چه شد که نتوانست به موفقیت برسد؟

ژوزه را من انتخاب نکردم. مخصوصا که من خارج از حوزه ورزش بودم. بعد از رفتنم، دوستان همه مشکلات را گردن من انداختند. برای انتخاب مربی جدید پیشکشوت‌ها بین چهار مربی رای‌گیری کردند؛‌ علی دایی، برنو متسو، گابریل کالدرون و مانوئل ژوزه گزینه بودند. من فقط رزومه‌ها را پرینت گرفتم و به آنان دادم. آن‌ها اعلام کردند و من به سختی قرارداد بستم. با این که مانوئل ژوزه انتخاب پیشکسوتان بود، همه پشت مرا خالی کردند. با این حال ژوزه یکی از بهترین مربیان آفریقا بود. ۱۲ جام به صورت پی در پی گرفته بود. در مصر سالی یکی دو قهرمانی گرفت اما این که چرا اینطور نتیجه گرفت مساله‌ای بود که مایل نیستم بگویم.

در طی دوران حضور در پرسپولیس یکی این مساله و یکی هم آب‌های مسموم کننده در بازی سپاهان را نمی‌توانم باز کنم. این مسائل را فقط خدا می‌داند و من. مهدوی‌کیا و هادی نوروزی و محمد نوری در بازی با سپاهان به آن حالت در آمده بودند که دیدید. آن اتفاق، تاریخی و واقعی بود. چطور ممکن بود بازیکنان تیم بزرگی مثل پرسپولیس مسموم شوند؟ من که پلیس بودم نفهمیدم؟ من که رییس پلیس ایران بودم متوجه نشدم؟ با این حال نمی‌شود گفت. دست‌های پشت پرده وجود داشت که نمی‌شود گفت.

* برخی مانع کار مانوئل ژوزه می‌شدند؟

او با کادر خودش اختلاف نداشت. اگر بگویم آبروی بعضی افراد می‌رود. ژوزه به شدت مورد حمله دو، سه نفر قرار گرفت و با برنامه‌ریزی ناموفقش کردند. اصطلاحا در کارش گذاشتند. چند نفر لیدر بودند و خط می‌دادند. آن موقع دعوا بود و زیر و بمش را گفتم که چه کسی ژوزه را ناموفق کرد. هیچ بخش این ماجرا تقصیر من نبود اما در ادامه گردن من افتاد. به هر شکل چون سیاسی می‌شود نمی‌توانم بگویم. چند نفر از آن آدم‌ها از ایران رفته‌اند. من دیگر چه بگویم. ماجرای وحشتناکی دارد که سر من خراب شد.

*‌ انتخاب یحیی گل‌محمدی هم حواشی مختلفی در پی داشت. از آن انتخاب صحبت کنید...

یحیی را با مکافاتی وسط فصل از صباباتری به پرسپولیس آوردیم. رضایت صبا را گرفتیم و کمک مربی آقای دنیزلی شد. بعد مانوئل آمد و بعد گل‌محمدی مربی پرسپولیس شد. از او استفاده کردیم اما آن شکستی که در جام حذفی خوردیم باعث شد این مربی تحمل ادامه کار در پرسپولیس را نداشته باشد. از او خواهش کردم و دقایق زیادی با او قدم زدم و حرف زدم که بمان تا سال بعد بهترین تیم را با هم بسازیم اما او نیمه شب استعفا کرد و رفت.

* آن زمان گل‌محمدی گفته بود که مشکل قلبی دارد و از صبا جدا شد. بعد سر از پرسپولیس در آورد و این مساله حاشیه زیادی در پی داشت.

ما به بیمارستان بردیم و خوبش کردیم. مراقبت ویژه و آنژیوگرافی کردیم. سرحال شد و او را ریکاوری کردیم. (با خنده)

*‌ در دوره گل‌محمدی، مهدی مهدوی‌کیا به صورت اجباری خداحافظی کرد. نحوه خداحافظی او در آن زمان در ذهن هواداران باقی مانده است. چرا چنین اتفاقی افتاد؟

یحیی گل‌محمدی، مهدوی‌کیا را نمی‌خواست. او چون بازیکن بزرگی بود، پیش‌دستی کرد و رفت. قبل این که به ما بگوید این تصمیم را گرفت و اشک مردم را در برنامه نود درآورد. چون یک آدم احساسی بود، از فوتبال خداحافظی کرد. مهدوی‌کیا قبل از این که به ما بگوید به تلویزیون رفت و اشک مردم هم در آمد. فردوسی‌پور هم با هنر هفت گانه خودش از چشم، گوشی و بینی، دست و حس ششم و هفتمش و خلاصه از همه هنرهای خودش استفاده کرد و مهدوی‌کیا را به گریه انداخت. اسطوره ما لطمه خورد.

آث میلان را به احترام مهدوی‌کیا به ایران آوردیم. او آخرین بار با وجود تمایل نداشتن گل‌محمدی در جام حذفی و با برنامه‌ریزی و خواهش ما چند دقیقه بازی کرد و از فوتبال خداحافظی کرد. بازیکن و مربی ما لطمه دیدند. به هر شکل تخصص آقای فردوسی‌پور، هم در زمینه‌های مثبت و منفی بود. یکی از گلایه‌های من از فردوسی‌پور همین است که تیم ما را به‌هم ریخت. دیگر آقا یحیی هم نتوانست ادامه بدهد. این کار خوبی نبود. به هر حال باشگاه صاحب داشت. مدیرعامل، پیشکسوت و هیات مدیره تصمیم گیرنده بودند اما برنامه احساسی فردوسی‌پور همه چیز را به‌هم ریخت. بعد از آن هم هر کاری کردیم دیگر مورد قبول واقع نمی‌شد و برای هیچ‌کس کافی نبود.

من که پول خاصی نداشتم و یک نظامی بودم اما از جیبم هزینه کردم. اکنون هم یک حقوق نظامی دارم اما آن موقع به خاطر پرسپولیس خانه خودم را فروختم. طلب ما هم بعد از آن ماند و ماند... استراماچونی ۱۴ مسابقه روی نیمکت استقلال نشست و آن مقدار طلب را گرفت. دل چند میلیون طرفدار یک باشگاه را شکست و از آسیا حذف شد. کل دولت و تشکیلاتش هم نتوانستند کاری کنند. ما ایرانی و بچه این آب و خاک هستیم. نمی‌گویم سربازم، جانبازم، پاسدارم؛ به عنوان شهروند ساده ایرانی ۹ سال است که نه تنها خسارت پولم را نمی پردازند، بلکه اصلش را هم پرداخت نمی‌کنند.

* آخرین وضعیت شکایت شما از پرسپولیس چه شد؟

هنوز طلبم را از پرسپولیس نگرفته‌ام. حکم قضایی را خیلی وقت پیش (یک سال قبل) گرفتم. نمی‌دانم این چه سیستمی است؟ چرا ما خودمان را قبول نداریم اما خارجی‌ها را قبول داریم؟ من مستاجرم اما فدای سر آقای استراماچونی! کروات جدیدش را بزند و خداراشکر! من مستاجر باشم عیبی ندارد.

پول مرا ۹ سال ندادند و اشکالی ندارد، فدای سرتان، سر استراماچونی سلامت! کروات استراماچونی سر موقع خریداری شود، پول هتلش و پول کالدرون به موقع پرداخت شود. هم‌چنین پول ویلموتس و رادووشوویچ داده شود. غصه نخورند و امیدوارم آب در دل‌شان تکان نخورد. پول‌شان را می‌گیرند، طلبکار هم هستند، امتیاز هم کسر می‌کنند و تیم‌های‌مان را از آسیا حذف می‌کنند. این همه بلا هم سر استقلال آوردند. ما مستاجر باشیم و هیچ چیزی نداشته باشم مهم نیست! این سیستم ماست.

* طرح‌های زیادی برای پرسپولیس دادید. آن برنامه‌ها به کجا رسید؟

ما هولدینگ تجاری درست کردیم و حتی مجوز سازمان بورس را گرفتیم. یک شرکت تجاری و یک شرکت هم برای پیشکسوتان درست کردیم که حقوق به آن‌ها داده شود. شرکت پیشکسوتان خداراشکر ماند و اکنون تشکیلات دارند اما وقتی رفتم شرکت هولدینگ هوا شد! انگار کسی متوجه نشد که می‌شود زیر نظر باشگاه کار اقتصادی و شرکت تجاری درست کرد.

یک آقایی مدیرعامل شده بود و می‌گفت باشگاه یک شرکت دولتی است. چطور زیر نظر آن هولدینگ درست کرده‌اند؟ در حالی که همان آقا که دکترا داشت و در تمام سال‌های عمرش مدیرعامل یک شرکت دولتی بود که زیر مجموعه یک شرکت دولتی دیگر بود! ما شرکتی راه انداخته بودیم که می‌توانست تمام چاله، چوله‌های پرسپولیس را درست کرد اما همه را تعطیل کردند. رستوران‌ها و فروشگاه‌های زنجیره‌ای را تعطیل کردند. ۹، ۱۰ سال است که آن‌ها مهر و موم و پلمب هستند اما الان تازه به حرف ما می‌رسند.

رویانیان این را گفته بود و با دلار هزار تومان می‌توانستیم به چه جاهایی برسیم. وقتی سیستم، برنامه، استراتژی و چشم انداز نباشد، شرایط این‌طور می‌شود. در فوتبال ایران استراتژی و راهبرد نداریم. ما برنامه‌ای برای رسیدن به فوتبال ارتقاء یافته نداریم. این در حالی است که ظرفیت و جایگاهش را داریم. فوتبال ایران این پتانسیل را دارد.

ظرفیت فوتبال ایران خیلی بالاست در حالی که سیستمش مشکل دارد. ما هنوز نمی‌دانیم چقدر هزینه می‌کنیم. نظارت و برنامه‌ای در فوتبال نیست. باید برای هر استراتژی برنامه روشنی داشته باشیم.

با میلان ایتالیا قرارداد بستیم و برای بازی دوستانه آن‌ها را به ایران آوردیم. با المپیاد برزیل قرارداد ۵ ساله امضا کردیم و برای آموزش، مربی اعزام کردیم. در ارتباطات خارجی هم همین‌طور شرایط خوبی داشتیم. یک هواپیما به رنگ پرچم پرسپولیس گرفتیم و قرار بود همین‌طور اضافه کنیم که برای پرواز داخلی و خارجی برنامه‌ریزی کنیم.

برای هواداران‌مان تخفیف ویژه می‌گرفتیم. شرکت بیمه هم قرار بود داشته باشیم که به هم خورد. برنامه تلویزیونی درست کرده بودیم. شبکه ماهواره‌ای پرسپولیس گرفته بودیم که بسته شد. مدارس فوتبال ما تعطیل شد. دانشگاه و آکادمی تعطیل شد. چون هواداران نمی‌توانستند باور کنند، با آن مخالفت می‌کردند و همراهی نمی‌کردند در حالی که این موارد از مطالعات روی تیم‌های برتر دنیا و بومی‌سازی آن اخذ شده بود. متاسفانه آن موقع باور نمی‌کردند و الان به دنبال بخشی از آن رفته‌اند.

* به سراغ خاطرات جذاب برویم. مثلا از آن داربی معروف ایمون زاید صحبت کنید...

به هر شکل هم خاطرات تلخ پرسپولیس و هم واقعیت زندگی‌ام را دوست داشتم. تلخ و شیرین کنار هم زیبا هستند. فقط دنبال خاطرات شیرنش نیستم. بحث آوردن دنیزلی جزو خاطرات خوب من بود. آن سالی که فتح‌الله‌زاده نتوانست بازیکن خوب بگیرد و من همه را به پرسپولیس بردم (باخنده) شیرین‌ترین خاطره من همان خاطره بود. در آن سال همه را جذب کردیم و فقط کریم انصاری‌فرد مانده بود. فتح‌الله‌زاده به من گفت «تو که هر بازیکنی بود گرفتی، فتح‌الله‌زاده بمب افکن، امسال ترقه هم نمی‌تواند بترکاند. تو بیا یک کاری کن! حداقل کریم انصاری‌فرد را بگذار من بگیرم. گفتم باشه! گفت جان من؟! گفتم بله.»

صبح روز بعد دیدم او مصاحبه کرده که رویانیان از رانت دولت استفاده می‌کند و بنز و پورشه وارد می‌کند. به فتح‌الله‌زاده زنگ زدم و گفتم «این حرف‌ها چیست؟ دیروز می‌گفتی کوتاه بیا تا بتوانم کریم انصاری‌فرد را بگیرم. الان این‌طور مرا می‌زنی؟» « گفت نه! خبرگزاری‌ها این‌طور گفتند. گفتم دیگر عهد و پیمان من و شما تعطیل! حالا اگر می‌توانی برو کریم را جذب کن.» او تا جنبید، از اردبیل کریم انصاری‌فرد را آوردم و در دفتر من قرارداد نوشت.

* ایمون زاید را چگونه جذب کردید؟ برخی ابتدا با مخالف بودند.

قراردادش ۱۰۰ هزار دلار برای نیم فصل بود. می‌گفت ۵۰ درصد از قرارداد مرا در حسابم واریز کنید تا بیایم. درست روزی بود در ژانویه که نزدیک به تعطیلی هم بود. بانک‌ها تا بعد از ظهر کار می‌کردند. یک ساعت قبل از تعطیلی بانک‌های ایرلند در حسابش پول نشست. به مدیر برنامه‌اش گفتم برو در بانک بنشین. وقتی می‌خواست بیاید دیگر سفارت تعطیل شده بود. به آقای سفیر زنگ زدم و از او خواهش کردم که همکارانش را نگه دارد تا ویزای این بازیکن صادر شود. نصف شب خودش را رساند.

اینجا به او بازی نمی‌دادند و بازیکنان با او قهر کرده بودند. بزرگ تیم هم پیش من آمد و گفت «او به درد زمین خاکی هم نمی‌خورد. این بزرگ تیم وقت گرفت و داخل اتاق آمد. گفت چرا یکسری از بازیکنان را می‌آورید؟ نمی‌دانم از کجا خط می‌گیرید؟ گفتم مثلا؟ گفت ایمون زاید. او در زمین خاکی هم نمی‌تواند بازی کند. چه کسی سر شما کلاه گذاشته است؟»

دیدیم دنیزلی فردای آن روز به من پیغام داد که زاید را به باشگاه ارجاع می‌دهد تا قراردادش را لغو کنیدم. من به دنیزلی گفتم شما را از ترکیه با احترام آورده‌ام با این آقا هم قرارداد بسته شده و شما پذیرفته بودید. اکنون چرا این تصمیم را گرفتید؟ گفت «نمی‌گذارند اینجا بازی کند. من را اذیت می‌کنند. من مربی هستم ولی اگر به خاطر این بازیکن، با همه بازیکنان و لیدر تیم درگیر شوم نمی‌توانم کارم را انجام بدهم.» به دنیزلی گفتم «اشکال ندارد او را تحویل باشگاه بدهید اما دیگر با من صحبت نکنید و با قائم مقام باشگاه صحبت کنید.» او دید من ناراحت شدم چند روز بعد محبت کرد و با شیرینی به دفترم آمد و آشتی کرد.

من گفتم «آشتی نمی‌خواهم چون شما مربی و همه کاره تیم هستید. با این بدبختی و سختی بازیکن از ایرلند آوردم چون نمی‌توانی تیمت را کنترل کنی این حرف را می‌زنی. هم من و هم باشگاه ضرر می‌کند.»

بعد در اصفهان از ایمون زاید بازی گرفت و بعد در داربی به او بازی داد که آن بازی درخشان را انجام داد. آن لیدر تیم و کل بازیکنان در رختکن بودند که من وارد شدم. به آن‌ها گفتم «۸۰ دقیقه شما بازی نکردید و نتوانستید از پرسپولیس دفاع کنید و استقلال به شما دو گل زد اما یک نفر که در زمین خاکی هم نمی‌توانست بازی کند، سه گل وارد دروازه استقلال کرد. شرمنده‌ام که باید بگویم این‌گونه یک نفر سرنوشت آدم‌ها را عوض می‌کند. سرشان را پایین انداختند.» ایمون زاید به هر شکل یک خاطره شد.‌ یادم هست به الشباب هم سه گل زد و همیشه هت‌تریک می‌کرد.

* درباره برخی‌ مسائلی که در دوره شما اتفاق افتاد، قصد ندارید بیش‌تر شفاف سازی کنید؟

نمی‌توانم. فقط می‌توانم همین‌قدر کد بدهم که ماجرای آب‌های آلوده سپاهان و ناکامی ژوزه از یک سرچشمه آب می‌خورد. ممکن است توضیحات مرتبط با این مطلب، ذهنیت بعضی افراد را خراب کند یا آبروی بعضی افراد را ببرد. سربسته بگویم یکی از آن افراد در جوانی فوت کرد، یکی هم در فوتبال ایران بود که رفت، یعنی خارج بود که رفت. بقیه افراد هم جابه‌جا شدند و رفتند. دیگر اسم بردن باعث چیزی می‌شود که نباید بشود.

* شما همیشه مخالف خصوصی‌سازی بودید و از آقای قربان‌زاده انتقاد می‌کردید. چرا؟

کار بزرگی که سال‌ها می‌خواست اتفاق بیفتد بالاخره اتفاق افتاد. من به قربانزاده کاری ندارم. وزیر وزیر اقتصاد، آقای خاندوزی است. قربان‌زاده نمی‌تواند تصمیم به این مهمی را بگیرد. دولت این مورد را خواسته و بالاتر از دولت، مجلس تصویب کرده، دولت تصمیم گرفته، وزیر اقتصاد دستور داده و در نهایت قربان‌زاده اجرا کرده است. پس آقای قربان‌زاده شخص نیست و نماینده دولت است که قانون دولت را اجرا می‌کند.

او در این حد ریسک کرده و این کار را انجام داده است. به هر حال کار بزرگ و خطرناکی بود اما شیوه کار در فوتبال با پتروشیمی، کشاورزی و صنعت فرق می‌کند. او نمی‌دانست در فوتبال چه کارهایی می‌شود انجام داد. ضمن این که کل این کار جسورانه را کار دولت در راستای سیاست مجلس می‌دانم. البته معتقدم که باید با تحمل بیش‌تری این روند را ادامه دهند. یعنی تصمیم‌گیری فوری درباره این دو باشگاه باعث تخریب می‌شود. تصمیم‌گیری‌های فوری اصلا نیاز نیست. منطقی، علمی و درست باید اجرا کنیم تا باشگاهی که چندین سال به این شکل اداره شده به درستی روی ریل بیفتد. قطار را درست روی ریل بگذارید؛ ریلی که دنبالش هستید درست کنید و بعد این قطار را روی آن قرار دهید. شما با این ریل نمی‌توانید کار را به پایان برسانید.

باید یکسری زیرساخت‌ها و فرهنگ‌ها درست شود. الان به چه مبنایی پول مردم را به دو باشگاه دادید؟ اسناد و مدارکی که به سازمان خصوصی‌سازی داده شده و بر اساس آن تصمیم گرفته شده و تراز مالی و صورت‌های مالی بر اساس آن تصمیم گرفته شده، بخشی از این اسناد نادرست است. شما به استناد این که مدیریت این دو ورزشگاه با وزارت ورزش است، آمدید پول مردم را ریختید. پول مردم چی شد؟ تصمیم بازگشت، سود سرمایه‌گذاری و از آن مهم‌تر چگونه هزینه شدن، چه شد؟

شما که مقصر نیستید که مثلا آقای آجورلو چقدر هزینه کرده است. تقصیرتان این است که با همان سیستم، سازمان و ساختار سابق، پول ریختید. شما ابتدا بروید بر اساس اطلاعات واقعی، ساختار و برنامه ریزی را درست کنید یعنی ریل را درست کنید که پول مردم ارزش افزوده پیدا کند نه اینکه به بدهی برود.

واقعا وقتی ۱۰ درصد باشگاه خصوصی‌سازی شد، بدهی استراماچونی دیده نشده بود؟ اگر دیده شده بود، کمیته نظارت بر مصرف این پول، وزارت ورزش یا سازمان شما پیگیری پرداخت این پول را نکردند تا پول پرداخت شود؟ شما روی دیواری یادگاری نوشتید که قبلا بود. سازمان خصوصی‌سازی باید روی ریل و اطلاعات درست تصمیم بگیرد و سرمایه‌گذاری کند. از نظر من اطلاعات قبلی نادرست بود و جواب نمی‌دهد. الان قصد دارند مدیران فعلی را هم تغییر بدهند. چرا تغییر می‌دهید؟ اجازه بدهید راهی که رفتند و جواب پولی را که هزینه کردند، بدهند.

پیگیری کنید مشکل کجاست و چه اتفاقی می‌خواهد بیفتد؟ یعنی حرکتی است که دائما تکرار می‌شود. توصیه‌ام این است که ابتدا برنامه‌ریزی و ساختاربندی انجام بدهید، بعد هیات مدیره جدید بر اساس آن پیش برود که پول هدر نرود و به ارزش باشگاه افزوده شود.

* شایعاتی وجود دارد که به‌زودی آقایان درویش و کریمی از سمت‌های خود در باشگاه‌های سرخابی برکنار می‌شوند، نظرتان در این مورد چیست؟

شاید آقای درویش را از مدیریت پرسپولیس برکنار نکنند.

* فتح‌الله‌زاده برکنار شد. شما ارتباط خوبی با همتای پیشین خود در استقلال داشتید. برایش پیامی فرستادید؟

بعد از برکناری به دفترش رفتم و او را دیدم. ناراحت بود و کمی او را دلداری دادم. آخر تو دکترای اقتصاد از کجا گرفتی؟ وقتی آن بحث را در تلویزیون (مناظره فتح‌الله‌زاده با قربان‌زاده در برنامه فوتبال برتر) پیش کشید معلوم بود که آقای قربان‌زاده، رییس سازمان خصوصی سازی قصد دارد فتح‌الله‌زاده را نابود کند. فتح‌الله‌زاده باید از آن فضا فرار می کرد؛ نتوانست و اشتباه کرد.

* به مجری برنامه فوتبال برتر هنگام مناظره قربانزاده و فتح‌الله‌زاده پیامک دادید؟

بله! پیامک دادم و قصد داشتم نکته‌ای را مطرح کنم تا دعوای دو طرف ختم شود. فکر کنم میثاقی علاقه داشت این دعوا انجام شود و برای برنامه‌اش این مساله را بهتر می‌دانست.

* باز هم با مدیران استقلال کری می‌خوانید؟

کری‌خوانی با فتح‌الله‌زاده می‌چسبید. وقتی او مدیر استقلال نیست نمی‌شود با بقیه مدیران کری خواند. برعکس من که با کسی ارتباط نداشتم، فتح‌الله‌زاده لابی خیلی قوی‌ای داشت. این کار همیشه برد و باخت دارد. فتح‌الله‌زاده حداقل حالا حالاها دیگر نمی‌تواند مدیر استقلال شود.

منبع: ايسنا

دیگر رسانه ها

کدخبر: 87042

ارسال نظر